فیلم جدید کیانو ریوز با عنوان The Entertainment System Is Down به کارگردانی روبن اوستلوند در ژانویه ۲۰۲۵ در پاریس فیلمبرداری میشود. جزئیات جذاب دربارۀ این فیلم را در اهل سینما بخوانید!
بازگشت تام شلبی؛ پایان فیلمبرداری فیلم سینمایی پیکی بلایندرز | اکران در سال ۲۰۲۵
فیلمبرداری فصل هفت سریال پیکی بلایندرز؛ شایعه یا واقعیت؟
کیانو ریوز در فیلم جدید روبن اوستلوند؛ جزئیات تازه منتشر شد
آیا سریال 1992 محصول جدید نتفلیکس جایگزینی برای دکستر خواهد بود؟
فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطورهها را به بازی میگیرد!
پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان میکند
چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!
نقد فیلم نبرد تایتانها؛ روایتی از نفرینهای خدایان
نقد فیلم مادر mother؛ روایت تلخ هستی و مرگ در عشق
نقد سریال سرگذشت ندیمه؛ تکرار تاریخ ایران
نقد فیلم فهرست شیندلر؛ نمایش قدرت انسان بر مرگ و زندگی
در دنیای پرهیاهوی سریالهای ایرانی، گاهی اثری متفاوت ساخته میشود که نگاهها را به خود جلب میکند. «بازنده» یکی از این آثار است که روایتی معمایی با فضاسازی جدید دارد. این سریال با الهام از رمان «زن همسایه» داستانی پیچیده را در بستری تاریک و مرموز به تصویر میکشد. سریال بازنده با ترکیب عناصر کلاسیک ژانر نوآر و روایتی مدرن مخاطب را به دنیایی پر از راز و تعلیق میبرد.
در دنیایی که همه بهدنبال برنده شدن هستند، سریال بازنده روایتگر داستانی متفاوت است. در این مقاله به نقد سریال بازنده میپردازیم و این اثر هنری بررسی میکنیم.
نویسنده
خلاصه سریال بازنده | خطر اسپویل سریال
سریال بازنده اثری جنایی و معمایی است که داستان آن حول محور کارآگاهی به نام حامد کیانی (با بازی علیرضا کمالی) میچرخد. داستان سریال از جایی آغاز میشود که زوج جوانی به نامهای ارغوان و کاوه (با بازی سارا بهرامی و صابر ابر) برای شرکت در مهمانی شام زن همسایه نوزاد خود (جانا) را در خانه تنها میگذارند. [از اینجا به بعد داستان سریال بازنده افشا میشود] آنها پس از بازگشت به خانه متوجه میشوند نوزادشان گم شده است. این حادثه باعث میشود کارآگاه کیانی مسئول رسیدگی به پروندۀ گم شدن جانا شود. کیانی که خود در زندگی شخصیاش با مشکلاتی (از جمله جدایی همسر و از دست دادن فرزندش در تصادف) مواجه است باید با چالشهای جدیدی روبهرو شود. او با بررسی جزئیات پرونده بهتدریج متوجه میشود رازهایی در پس این ماجرا نهفته است و … .
رویا جاویدنیا در سریال بازنده
یادداشتی بر سریال بازنده به کارگردانی امین حسینپور
سریال «بازنده» به کارگردانی امین حسینپور یکی از سریالهای قابلتوجه نمایش خانگی است که در ژانر معمایی و جنایی و با الهام از سبک فیلمسازی نوآر نظر برخی از مخاطبان را به خود جلب کرد. یکی از برجستهترین نقاط قوت «بازنده»، روایت و فیلمنامۀ آن است. داستان پیچیده و معمایی این سریال بهگونهای طراحی شده که مخاطب را تا انتهای سریال درگیر نگه میدارد. همچنین شخصیتپردازی چندلایه و عمیق باعث میشود بیننده بهراحتی مقصر اصلی را حدس نزند و همین امر جذابیت سریال را دوچندان میکند.
یکی از نقاط قوت سریال بازنده کارگردانی آن است. امین حسینپور با فضاسازی تاریک و رازآلود اتمسفری مناسب با ژانر معمایی خلق کرده است. استفادۀ ماهرانه از تکنیکهای سینمایی مانند نورپردازی خاص و حرکات دوربین حسابشده به افزایش تعلیق و فضای سریال کمک شایانی کرده است.
انتخاب درست بازیگران (مخصوصاً سارا بهرامی و صابر ابر) و درک عمیق آنها از نقشهایشان به خلق شخصیتهایی باورپذیر و جذاب منجر شده است. بازی درخشان سارا بهرامی در نقش مادری افسرده و آسیبدیده نمونهای از این موفقیت است. عملکرد مناسب علیرضا کمالی در نقش کارآگاه پرونده به پیشبرد داستان و حفظ تعلیق کمک شایانی کرده است.
پایانبندی (بخوانید سرهمبندی) ناگهانی و هولهولکی سریال یکی از مهمترین نقاط ضعف آن است. معمایی که در 10 قسمت چیده شد بهناگاه در قسمت 11 (پایانی) در چیزی حدود 47 دقیقه حل شد! جلوههای بصری سریال بازنده نیز بسیار دمدستی و سطحی بود؛ بهطوری که صدای بسیاری از مخاطبانِ غیرجدی و فیلمنبین را درآورد.
در نقد سریال بازنده باید بگوییم که یکی از مشکلات اصلی این سریال ضعفهای موجود در فیلمنامه بهشمار میآید. نگارنده هنوز متوجه نشده فیلمنامهنویس چه خلاقیتی در اقتباس انجام داده است! داستان سریال داستان نعلبهنعلی از رمان محسوب میشود و فقط شاید چند نکتۀ کوچک جابهجا یا تغییر کرده است! اینکه داستان سریال را به موبهمو اقتباس کنیم ایرادی ندارد؛ مشکل اصلی آنجاست که همین داستانِ نعلبهنعل اقتباسشده پر از باگ، اتفاقهای حلنشدنی و موارد دمدستی است که در زمان اصلی (زن همسایه) وجود ندارد اما در سریال بازنده بهوفور یافت میشود. به این موارد در بخش مربوط به فیلمنامه بهطور کامل میپردازیم.
در زمینۀ بازیگری نیز هرچند بازیگران اصلی عملکرد خوبی داشتهاند، اما بازی برخی از بازیگران فرعی (مانند پیمان قاسمخانی، رویا جاویدنیا، علی مردانه و …) مصنوعی و غیرطبیعی است. این موضوع روی کیفیت کلی اثر تأثیر میگذارد و حس واقعگرایی را کاهش میدهد. همچنین گاهی اوقات دیالوگها غیرقابلباور یا دمدستی هستند که این امر نیز تأثیر منفی روی مخاطب میگذارد. در نهایت استفادۀ بیشازحد از تکنیکهای سینمایی و جلوههای بصری در برخی صحنهها ممکن است باعث حواسپرتی بیننده شود و او را از محتوای اصلی داستان دور کند.
پیمان قاسمخانی در سریال بازنده
ژانر نوآر در بازنده؛ تاریکی، شکست و حقیقت تلخ
در بررسی و نقد سریال بازنده باید بگوییم که یکی از عناصر کلیدی ژانر نوآر فضاسازی خاص آن است. در بازنده فضاهای تاریک و نورپردازی پرکنتراست بهخوبی به تصویر کشیده شدهاند و باران که بهطور مداوم در صحنهها وجود دارد، حس ناامیدی و تنهایی را به بیننده منتقل میکند. خیابانها و لوکیشنهای داخلی معمولاً تاریک یا نیمهتاریک هستند و این ویژگیها به ایجاد فضای غمانگیز و سرد کمک میکند.
دکوراسیون سریال هوشمندانه طراحی شدهاند و بهخوبی هویت شخصیتها را منعکس میکنند. آپارتمانهای شیک و مدرن با طراحی اسپانیایی بخشی از این فضا را تشکیل میدهند. همچنین استفاده از نور مصنوعی در صحنههای دانشگاه و مطالعه تضاد جالبی با تاریکی بقیه قسمتها ایجاد میکند.
در ژانر نوآر، شخصیتها معمولاً افرادی شکستخورده و در تلاش برای جبران گذشتۀ خود هستند. در بازنده کارآگاه حامد کیانی (با بازی علیرضا کمالی) نمونۀ بارز این قهرمان شکستخورده است. او پس از پروندۀ ناموفق قبلی دوباره وارد دنیای پیچیدۀ پروندهای با قتل، آدمربایی و رازهای خانوادگی میشود.
استفاده از ژانر نوآر در سریالهای ایرانی چالشبرانگیز است و نکات منفی به همراه دارد. یکی از مهمترین مشکلات استفاده از ژانر نوآر در سریالهای ایرانی، ایجاد فضایی غیرواقعی و غیربومی است. نوآر ریشه در سینمای آمریکا دارد و فضای شهری آمریکایی دهۀ ۴۰ و ۵۰ میلادی را بهتصویر میکشد. انتقال این فضا به بستر ایرانی باعث ایجاد تناقض میشود و مخاطب آن را باور نمیکند. استفاده از عناصر بصری کلیشهای نوآر مانند خیابانهای خلوت و تاریک، نئونهای رنگی و ماشینهای کلاسیک در فضای شهری ایران ناهمگون است و حس مصنوعی بودن را القا میکند. پوشش شخصیتها در ژانر نوآر معمولاً کلاههای لبهدار و کتهای بلند است که با پوشش رایج در ایران همخوانی ندارد.
باران از عناصر رایج در فضاسازی نوآر است، اما استفادۀ بیشازحد از این عنصر در سریالهای ایرانی اصلاً جذاب و باورپذیر نیست. اینقدر باران برای چه واقعاً؟ اصلاً برای مخاطب ایرانی جذاب است 11 قسمتِ 40 تا 45 دقیقهای باران ببیند؟ کارکرد اصلی باران در داستان چیست؟ همچنین تصویربرداری در شرایط بارانی چالشهای فنی بسیاری دارد و ممکن است کیفیت تصویر را کاهش دهد. استفادۀ مداوم از صحنههای بارانی برای مخاطبانی که مانند نگارنده طرفدار ژانر نوآر هستند نیز خستهکننده است و جذابیت بصری اثر را کاهش میدهد.
شخصیتهای اصلی در ژانر نوآر معمولاً ضدقهرمانهایی با ویژگیهای خاص هستند که ممکن است با فرهنگ، هنجارها و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی جامعۀ ایران در تضاد باشند؛ مانند کارآگاه خشن و بدبین. همچنین حضور پررنگ زنان اغواگر با موی بلوند (مانند شخصیت آوا با بازی صدف اسپهبدی) در داستانهای نوآر با محدودیتهای فرهنگی و قانونی فیلمها و سریالهای ایرانی در تضاد است.
داستانهای نوآر معمولاً پیچیده و چندلایه هستند. این پیچیدگی برای مخاطب عام ایران دشوار و گیجکننده است. در حالت کلی روایتهای پیچیده باعث ریزش مخاطب میشوند؛ بهخصوص در قالب سریالهای طولانی.
در هر حال استفاده از ژانر نوآر در سریالهای ایرانی با وجود جذابیتهای بسیار چالشهای متعددی نیز به همراه دارد. برای موفقیت در این زمینه لازم است فیلمسازان ضمن الهام گرفتن از عناصر نوآر آن را با فرهنگ و بستر اجتماعی ایران تطبیق دهند و از افراط در استفاده از کلیشههای این ژانر پرهیز کنند. بومیسازی هوشمندانه عناصر نوآر و ترکیب آن با ویژگیهای فرهنگی ایرانی به خلق آثاری منحصربهفرد و جذاب منجر خواهد شد.
نمایی از سریال بازنده به کارگردانی امین حسینپور
بررسی نکات مثبت فیلمنامه سریال بازنده
داستان سریال بازنده حول محور ناپدید شدن نوزاد (جانا) شکل میگیرد، اما بهتدریج لایههای عمیقتری از روابط انسانی و تاریکترین زوایای ذهن شخصیتها را آشکار میکند. یکی از نقاط قوت فیلمنامه، شخصیتپردازی عمیق و چندبعدی است. شخصیتهای اصلی (فقطوفقط شخصیتهای اصلی) لایههای پنهان و پیچیدگیهای روانی دارند که بهتدریج در طول سریال آشکار میشود.
کارآگاه کیانی با گذشتهای دردناک و روحیهای آسیبدیده نمونهای مناسب از شخصیت کامل و باورپذیر است. همچنین زوج اصلی داستان (ارغوان و کاوه) با تضادها و تعارضهای درونیشان بهخوبی پرداخت شدهاند.
فیلمنامۀ بازنده با مهارت از عنصر تعلیق بهره میبرد. هر قسمت با گرهافکنیهای هوشمندانه به پایان میرسد و مخاطب را مشتاق دیدن قسمت بعدی میکند. نویسنده با پنهان کردن اطلاعات کلیدی و آشکار کردن تدریجی آنها حس کنجکاوی و هیجان را در مخاطب زنده نگه میدارد.
در نقد سریال بازنده باید بگوییم که فیلمنامه فراتر از داستان جنایی ساده پیش میرود و تمهای عمیقتری را مطرح میکند. مفاهیمی همچون گناه، بخشش، هویت و تأثیر گذشته روی زندگی حال بهطور ظریف در لایههای مختلف داستان گنجانده شدهاند. این عمق تماتیک سریال را از اثر صرفاً سرگرمکننده به اثری قابلتأمل تبدیل میکند.
استفادۀ هوشمندانه از فلشبکها و روایت غیرخطی یکی دیگر از نقاط قوت فیلمنامه است. این ساختار زمانی پیچیده نهتنها به جذابیت داستان میافزاید، بلکه به شکلگیری تدریجی پازل داستان کمک میکند و لایههای پنهان شخصیتها را آشکار میکند.
سارا بهرامی و صدف اسپهبدی در سریال بازنده
نقد سریال بازنده از منظر نقاط ضعف و چالشهای فیلمنامه
یکی از مهمترین ایرادهای داستانی سریال، نداشتن توازن در پرداخت جنبههای مختلف روایت است. در حالی که بخش معمایی و جنایی داستان بهخوبی پرورش یافته است، جنبههای دراماتیک و عاطفی شخصیتها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. این امر باعث میشود مخاطب ارتباط عمیقی با شخصیتها برقرار نکند و درگیری عاطفی کمتری با سرنوشت آنها داشته باشد.
ریتم داستان در برخی قسمتها نوسان دارد؛ گاهی روند پیشروی داستان بسیار کند میشود و در برخی صحنهها شاهد شتابزدگی در ارائه اطلاعات هستیم. این نداشتن توازن در ریتم باعث خستگی و سردرگمی مخاطب میشود.
در برخی موارد رفتار و تصمیمهای شخصیتها بهاندازۀ کافی توجیه منطقی ندارد. به عنوان مثال، دلیل قانعکنندهای برای تنها گذاشتن کودک در خانه و رفتن به مهمانی گفته نمیشود (یا ما آن را در جامعۀ ایرانی نمیپذیریم). این موارد باورپذیری داستان را زیر سؤال میبرد.
برخی از پیچیدگیهای داستان از حد تعادل خارج میشود و بعضی مخاطبان را سردرگم میکند. این امر بهویژه دربارۀ داستانهای فرعی و ارتباط آنها با خط اصلی روایت صدق میکند.
در ادامۀ نقد سریال بازنده باید به این نکته اشاره کنیم که برخی شخصیتهای اصلی بهخوبی پرداخت شدهاند، اما پرداختِ شخصیتهای فرعی سطحی و کمعمق باقی میماند. این نداشتن توازن روی غنای کلی داستان تأثیر منفی میگذارد.
علیرغم تلاش برای خلق فضای نوآر و رازآلود، گاهی فضاسازی سریال از واقعیت جامعۀ ایرانی فاصله میگیرد. ما در هر حال در کشور ایران زندگی میکنیم و معماری اسپانیایی برای خانههای ما توجیهی ندارد؛ حتی با وجود اینکه نویسنده اشاره کرده هردو شخصیت اصلی معمار و عاشق فضاهای خاص هستند. شرایط آبوهوایی و بارانهای فراوان که روی اعصاب مخاطب میرود کارکردی در سریال ندارند، بسیار اغراقشده هستند و حس واقعگرایی اثر را کاهش میدهند.
پیچیدگی بیشازحد یا افتادن ریتم سریال؟
در برخی قسمتها داستان بهگونهای پیش میرود که مخاطب ممکن است احساس سردرگمی کند. پیچیدگیهای بیشازحد روایت و نداشتن وضوح در برخی خطوط داستانی باعث میشود بیننده بهراحتی با شخصیتها و ماجراها ارتباط برقرار نکند. این موضوع بهویژه در قسمتهای ابتدایی سریال مشهود است؛ جایی که معرفی شخصیتها و انگیزههای آنها ممکن است بهاندازۀ کافی واضح نباشد.
ریتم داستان نیز یکی دیگر از نقاط ضعف «بازنده» است. در برخی قسمتها داستان بهکندی پیش میرود و مخاطب احساس میکند زمان بسیاری صرف صحنههای بیاهمیت شده است. این کندی باعث خستگی بیننده میشود و تمایل او را برای ادامۀ تماشا کاهش میدهد. در مقابل در برخی دیگر از قسمتها سرعت داستان بهحدی زیاد میشود که اطلاعات مهم و ضروری برای درک بهتر ماجراها نادیده گرفته میشود.
پوستر سریال بازنده
پایانبندی سریال؛ یک پایان، هزار سؤال بیجواب
در نقد سریال بازنده قسمت اخر باید بگوییم که پایانبندی سریال واقعاً غیرمنتظره و حتی ناامیدکننده است. فیلمنامهنویس مخاطب را برای تماشای چنین پایانی آماده نکرده است و مخاطب ناگهان با 47 دقیقهای پر از اطلاعات و افشای رازها مواجه میشود! آیا واقعاً لازم بود اینهمه داستان و خردهداستان در طول سریال گفته شود و بهطور ناگهانی همهچیز در قسمت نهایی برملا شود؟ ریتم آهستۀ قسمتهای قبلی سریال با ریتم تند و شتابزدۀ قسمت پایانی چه همخوانیای دارد؟ ایدۀ خودکشی با خودکار نوکتیز بسیار بچگانه و بیدلیل است. اصلاً مگر خودکار اینقدر کارایی دارد؟ چقدر خودکار باید تیز باشد که با آن بهسرعت رگ گردن را زد و مُرد؟!
گرچه کارگردان در مصاحبهای اعلام کرده که مجبور شده است سریال را بهطور ناگهانی تمام کند، اما آیا موارد خارج از جهان سریال به مخاطب ارتباط دارد؟ اینکه بودجه کم آمده یا هر داستان دیگر پشت سریال به منِ مخاطب چه؟ قسمت پایانی اینقدر گلدرشت و مضحک؟!
نگاهی به شخصیتپردازی سریال بازنده؛ بازندهها برندۀ شخصیتپردازی
در شخصیتپردازی سریال بازنده برخی نقاط ضعف قابلتوجه وجود دارد که تجربۀ تماشای مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهد. یکی از مهمترین نکات نداشتن توازن در پرداخت شخصیتهاست. در حالی که شخصیتهای اصلی به نام ارغوان (با بازی خوب سارا بهرامی) بهخوبی پرورش یافتهاند، برخی از شخصیتهای فرعی (پیمان قاسمخانی، علی مردانه، امیر غفارمنش، رویا جاویدنیا و …) گویی در حاشیه داستان رها شدهاند. این نداشتن توازن باعث میشود مخاطب با همۀ شخصیتهای داستان ارتباط عمیق برقرار نکند.
به عنوان مثال، شخصیت همکار کارآگاه اصلی علیرغم حضور مداوم در صحنهها عمق چندانی ندارد و انگیزههای او برای مخاطب روشن نمیشود. نکتۀ منفی دیگر وجود برخی تناقضهای رفتاری در شخصیتهاست. گاهی اوقات واکنشهای شخصیتها به رویدادها با آنچه از آنها انتظار میرود همخوانی ندارد. این موضوع باعث میشود باورپذیری داستان کاهش یابد و مخاطب بهراحتی با شخصیتها همذاتپنداری نکند.
برخی شخصیتهای فرعی صرفاً برای پیشبرد داستان اصلی طراحی شدهاند و فاقد هویت مستقل و جذابیتهای فردی هستند. این امر باعث میشود دنیای داستانی سریال کمتر غنی و واقعی به نظر برسد. در مورد شخصیت اصلی زن سریال باید بگوییم که علیرغم بازی خوب سارا بهرامی، گاهی اوقات تصمیمها و رفتارهای او برای مخاطب قابلدرک نیست. این موضوع ناشی از پرداخت ناکافی به پیشینه و انگیزههای درونی شخصیت میشود.
اینکه قرار بوده چه اتفاقهایی بیفتد و سانسور شده یا یکماه پایانی سریال همهچیز فشرده فیلمبرداری شده است به مخاطب ارتباطی ندارد. اصلاً موضوعهای فرامتنی غیر از خودِ سریال هیچ ارتباطی به مخاطب ندارد. متأسفانه این روش و شیوهای است که برخی کارگردانها کمبود و ضعف فیلم را پای موارد فرامتنی میگذارند. مخاطبی که پول میدهد، اشتراک هر پلتفرمی را میخرد، زمان میگذارد و فیلم را میبیند ارزشمند است و با توجیه نمیتوان او را قانع کرد.
صابر ابر و صدف اسپهبدی در نمایی از سریال بازنده
نقد سریال بازنده؛ کارگردانی در خدمت ساختن دنیایی تاریک و مهآلود
امین حسینپور که پیش از این با سریال کوتاه «درمانگر» شناخته شده بود، در سریال بازنده نشان داد توانایی بالایی در کارگردانی داستانهای معمایی دارد. حسینپور با استفاده از تکنیکهای مختلف (مانند فلشبکها و روایت غیرخطی) به عمق شخصیتها میپردازد و انگیزههای آنها را برای مخاطب روشن میکند.
حسینپور با استفاده از نورپردازی خاص فضایی مرموز و هیجانانگیز ایجاد کرده است. او با دقت به جزئیات در انتخاب رنگها و ترکیببندی صحنهها حسوحال داستان را به بیننده القا میکند. از دیگر ویژگیهای بارز کارگردانی حسینپور استفادۀ هوشمندانه از میزانسن است. او با قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای خاص و طراحی حرکات آنها احساسات و تنشهای درونیشان را بهتصویر میکشد. این موضوع بهویژه در صحنههای کلیدی داستان مشهود است و احساس ناامیدی و تنش میان شخصیتها را بهخوبی نشان میدهد.
در نقد سریال بازنده باید به این موضوع توجه کنیم که این سریال تفاوتهای قابلتوجهی در سبک کارگردانی نسبتبه سایر سریالهای جنایی ایرانی دارد. حسینپور با ایجاد فضایی غیرایرانی و اروپایی از کلیشههای رایج فاصله گرفته است. استفاده از لوکیشنهایی مانند خانهای با معماری اسپانیایی و ادارۀ پلیسی که شباهتی به نمونههای ایرانی ندارد، فضایی متفاوت و رازآلود خلق کرده است.
کارگردان با استفاده از عناصر سبک نوآر مانند فضای تاریک و بارانی، رنگبندی خاص با تأکید بر رنگ قهوهای تیره و شخصیتپردازی پیچیده اثری متمایز از سریالهای جنایی معمول ایرانی ساخته که توجهها را به خود جلب کرد.
استفاده از دوربین روی سهپایه در بیشتر صحنهها، بهرهگیری محدود و هدفمند از دوربین روی دست و استفاده از لنز واید لو انگل در صحنههای بازجویی نشان از دقت در کارگردانی دارد. همچنین برخلاف بسیاری از سریالهای جنایی که بر اکشن و هیجان تمرکز دارند، بازنده با روایتی آرام اما پر تعلیق پیش میرود. این سبک روایت به عمق شخصیتها و پیچیدگی داستان میافزاید.
امین حسینپور بهجای تمرکز صرف روی جنبههای اکشن و تعقیب و گریز، روی ابعاد روانشناختی شخصیتها و تأثیر جنایت روی روح و روان آنها تأکید میکند. همچنین او از تکنیکهایی مانند استوریبرد (که معمولاً در سینما استفاده میشود) در ساخت این سریال استفاده کرده که این امر به افزایش کیفیت بصری و روایی اثر کمک شایانی کرده است.
علی مردانه و صدف اسپهبدی در سریال بازنده
طراحی صحنه سریال بازنده؛ بازی با المانهای باروک در جهانی غیربومی
سریال بازنده با طراحی صحنهای که بهوضوح تحتتأثیر آثار غربی است، سعی در ایجاد تجربهای متفاوت در نمایش خانگی ایران دارد. گرچه این رویکرد در ابتدا جذاب بهنظر میرسد، اما با بررسی دقیقتر مشخص میشود این طراحی با فرهنگ و جامعه ایرانی همخوانی لازم را ندارد.
طراحی خانه ارغوان نشاندهندۀ فضایی اروپایی است و از المانهای کلاسیک معماری باروک بهره میبرد که شامل جزئیات تزئینی و دکوراسیون مجلل است. سبک باروک، چه در اسپانیا و چه در سایر نقاط اروپا، با ویژگیهایی مانند استفاده از تزئینات پرشکوه، گچبریهای پیچیده، رنگهای روشن و متضاد و ترکیب شکلهای منحنی شناخته میشود.
معماری خانههای قدیمی با سبک اروپایی، دکوراسیون داخلی غیربومی و طراحی اداره پلیس که بیشتر شبیه فیلمهای هالیوودی است تا واقعیت ایران همگی نشاندهندۀ تلاش برای ایجاد فضایی غیرایرانی هستند. این رویکرد هرچند از نظر بصری جذاب است، اما ارتباط مخاطب ایرانی با محیط داستان را مختل میکند.
استفادۀ بیشازحد از رنگهای تیره، بهویژه قهوهای تیره، و ایجاد فضاهای کمنور و مرموز اگرچه با ژانر نوآر همخوانی دارد، اما گاهی بهحدی اغراقآمیز میشود که قابلیت باورپذیری داستان را زیر سؤال میبرد. این فضاسازی تاریک و رمزآلود فاصلۀ بسیاری با زندگی روزمره در ایران دارد و حس مصنوعی بودن را به بیننده منتقل میکند.
با وجود این انتقادها نمیتوان انکار کرد که طراحی صحنه بازنده از نظر فنی و زیباییشناسی در سطح بالایی قرار دارد. توجه به جزئیات، هماهنگی رنگها و نورپردازی حرفهای نشاندهندۀ تلاش تیم طراحی برای خلق فضایی منسجم و تأثیرگذار است. همچنین این طراحی حس تعلیق و اضطراب را بهخوبی به مخاطب منتقل میکند.
سؤال اصلی این است که آیا چنین طراحی صحنهای برای سریال ایرانی ضروری است؟ آیا نمیتوان همین حس و فضا را با استفاده از عناصر بومی و آشناتر برای مخاطب ایرانی ایجاد کرد؟ طراحی صحنه سریال بازنده اگرچه از نظر تکنیکی قابلتقدیر است، اما در انتقال حس واقعی از فضای زندگی در ایران موفق عمل نکرده و بیشتر شبیه اثر وارداتی است تا سریال ایرانی اصیل.
بخشی از طراحی صحنه سریال بازنده
سریال بازنده؛ نقدی بر روایت، تدوین و طراحی صحنۀ متفاوت
سریال بازنده با وجود برخی نقاط ضعف، گامی رو به جلو در مسیر تکامل سریالسازی ایران محسوب میشود. این سریال نشان داد با بهرهگیری از عناصر ژانر جنایی و معمایی میتوان آثاری خلق کرد که هم برای مخاطب عام جذاب باشند و هم از نظر هنری ارزشمند. اگرچه در برخی جنبهها مانند پرداخت شخصیتهای فرعی، استفاده افراطی از جلوههای بصری، طراحی صحنه غیربومی، بارانهای فراوان و روی اعصاب و … (که در نقد سریال بازنده آنها را بررسی کردیم) ضعفهای مهمی دارد، اما در مجموع سریال متوسطی است. اگر در این سریال شاهد ترکیب خلاقانۀ عناصر بومی و جهانی در ژانر نوآر بودیم، سریالی میدیدیم که هویت ایرانی را در کنار استانداردهای جهانی دارد.
تام شلبی بازگشت! فیلمبرداری فیلم جدید پیکی بلایندرز با نام احتمالی «مرد جاودان» با حضور کیلین مورفی به پایان رسید و در سال ۲۰۲۵ اکران میشود. استیون نایت از آیندۀ پیکی بلایندرز و ساخت سریال اسپین آفی از آن میگوید.
سریال 1992 محصول نتفلیکس داستان قاتلی به نام ویکتور را روایت میکند که شباهتهای بسیاری با دکستر دارد. آیا این نسخۀ اسپانیایی جایگزین مناسبی برای سریال دکستر بود و بهاندازۀ آن موفق شد؟
سریال هری پاتر در سال ۲۰۲۶ از شبکه HBO پخش میشود. جزئیات داستان، زمان پخش، بازیگران و تفاوت این سریال با سریفیلمهای هریپاتر را در اینجا بخوانید.
در نقد سریال کارآگاه حقیقی به بررسی عمیق عناصری میپردازیم که این سریال را به یکی از ماندگارترین آثار تلویزیونی تبدیل کرده است.
در آغازین ساعت 26 آوریل سال 1986، مهندس ارشد نیروگاه اتمی چرنوبیل تحت فشار مقامات بالادستی تصمیم میگیرد آزمایشی ایمنی در راکتور شمارۀ 4 نیروگاه انجام دهد؛ اما این آزمایش تبدیل به فاجعۀ جهانی و مایۀ ناامنی منطقه میشود.
دیدگاهی ثبت نشده!!!