نقد سریال آبان؛ روایتی پرهیاهو اما بی‌اثر

نقد سریال آبان؛ روایتی پرهیاهو اما بی‌اثر

نقد سریال وحشی؛ آهسته‌سوز اما قدرتمند!

نقد سریال وحشی؛ آهسته‌سوز اما قدرتمند!

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۴/۰۲/۰۶
بازدید : 81بازدید
نقد سریال آبان؛ روایتی پرهیاهو اما بی‌اثر

نقد سریال آبان؛ روایتی پرهیاهو اما بی‌اثر

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۴/۰۲/۰۴
بازدید : 49بازدید
نقد سریال افعی تهران؛ آیا تهران افعی دارد؟

نقد سریال افعی تهران؛ آیا تهران افعی دارد؟

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۴/۰۱/۱۶
بازدید : 151بازدید
نقد فیلم امیلیا پرز؛ وقتی 13 نامزدی اسکار همه را به فکر فرو می‌برد

نقد فیلم امیلیا پرز؛ وقتی 13 نامزدی اسکار همه را به فکر فرو می‌برد

امتیاز : 9
بروزرسانی : ۰۴/۰۱/۱۰
بازدید : 320بازدید
فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطوره‌ها را به بازی می‌گیرد!

فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطوره‌ها را به بازی می‌گیرد!

امتیاز : 6.5
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 6374بازدید
پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان می‌کند

پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان می‌کند

امتیاز : 6
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 6077بازدید
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

امتیاز : 7
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۲۰
بازدید : 5421بازدید
چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟

چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟

امتیاز : 8.33
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 5213بازدید
نقد فیلم مثلث غم؛ تفسیر زندگی در دنیای سرمایه‌داری و نقدی بر نابرابری

نقد فیلم مثلث غم؛ تفسیر زندگی در دنیای سرمایه‌داری و نقدی بر نابرابری

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۳/۰۷/۱۸
بازدید : 1120بازدید
نقد سریال خاندان اژدها فصل اول و دوم؛ اهلی کردن بازی تاج‌وتخت

نقد سریال خاندان اژدها فصل اول و دوم؛ اهلی کردن بازی تاج‌وتخت

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۲/۱۱/۲۳
بازدید : 2366بازدید
نقد فیلم آدمکش The Killer؛ در انتظار گودو یا در انتظار قاتل؟

نقد فیلم آدمکش The Killer؛ در انتظار گودو یا در انتظار قاتل؟

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۲/۰۹/۳۰
بازدید : 2624بازدید
نقد فیلم فهرست شیندلر؛ نمایش قدرت انسان بر مرگ و زندگی

نقد فیلم فهرست شیندلر؛ نمایش قدرت انسان بر مرگ و زندگی

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۲/۰۹/۲۶
بازدید : 2811بازدید

سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و با بازی شهاب حسینی، لاله مرزبان و میرسعید مولویان یکی از آثار پرحاشیۀ شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳ است که با وجود پتانسیل روایی و حضور بازیگران مطرح انتظارات بسیاری از مخاطبان و منتقدان را برآورده نکرد. «آبان» با وعدۀ روایتی نوآورانه و حضور چهره‌های مطرح توجه بسیاری از علاقه‌مندان به آثار شبکه نمایش خانگی را به خود جلب کرد. تبلیغات گسترده و موضوع روزِ هوش مصنوعی و چالش‌های زنان نوید اثری متفاوت و تاثیرگذار را می‌داد.
با آغاز پخش سریال، آبان نتوانست انتظارها را برآورده کند و با ایرادهای متعدد در ساختار، روایت و اجرا مخاطبان خود را ناامید کرد. در نقد سریال آبان به بررسی دقیق نقاط ضعف این سریال پرداخته‌ایم تا روشن شود چرا این اثر علی‌رغم پتانسیل اولیه به موفقیت مورد انتظار دست نیافت.

آنچه در متن پیش‌رو می‌خوانید...

خلاصه سریال آبان؛ خطر اسپویل سریال

«آبان» داستان زنی جوان و نخبه به نام آبان اسفندیاری را روایت می‌کند که در حوزۀ هوش مصنوعی فعالیت دارد و با چالش‌های جدی در زندگی شخصی و حرفه‌ای روبه‌رو می‌شود. ورود فریبرز ثابت، سرمایه‌گذاری مرموز، مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد و باعث ایجاد بحران‌های عاطفی و اخلاقی می‌شود. آبان درگیر مثلثی پیچیده میان همسرش امیر و فریبرز می‌شود و باید میان احساسات، آرزوها و واقعیت‌های تلخ انتخاب کند. تلاش آبان برای حفظ استقلال و هویت خود محور اصلی داستان است. سریال با تمرکز بر روابط انسانی و دغدغه‌های زنان معاصر سعی دارد تصویری از چالش‌های امروز جامعه ارائه دهد.

نقد سریال آبان

نمایی از بازیگران سریال آبان

نداشتن خط داستانی منسجم و ریتم نامتعادل

یکی از مهم‌ترین ضعف‌های سریال «آبان» نبود انسجام در روایت و سردرگمی در ریتم داستان است؛ مشکلی که باعث می‌شود مخاطب حتی پس از تماشای چند قسمت نتواند به‌درستی با فضای سریال و شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند. این مسئله در چند لایۀ مختلف خودش را نشان می‌دهد که در ادامۀ نقد سریال آبان به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1. پراکندگی رویدادها و نبود هدف مشخص

در طول سریال بارها شاهد بودیم داستان از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرد و هیچ سیر مشخصی برای شخصیت اصلی، یعنی آبان، ترسیم نمی‌شود. برای مثال، در قسمت دوم سریال تمرکز روی مشکلات خانوادگی آبان است؛ اما ناگهان در قسمت سوم و بدون هیچ زمینه‌سازی وارد ماجرای پروندۀ کاری می‌شویم که هیچ ربطی به دغدغه‌های قبلی شخصیت ندارد. این جابه‌جایی‌های ناگهانی باعث می‌شود مخاطب نداند که باید روی کدام بخش از زندگی آبان تمرکز کند و هدف اصلی داستان چیست.

2. حذف یا نادیده گرفتن جزئیات مهم

در برخی قسمت‌ها، اتفاق‌های مهمی رخ می‌دهد و انتظار می‌رود تأثیر عمیقی روی روند داستان یا شخصیت‌ها داشته باشد، اما این اتفاق‌ها به‌سرعت و بدون پرداخت کافی رها می‌شوند. به‌طور مثال، در قسمت چهارم بحران جدی در رابطۀ آبان و همسرش شکل می‌گیرد، اما در قسمت بعد بدون هیچ توضیح یا واکنشی این بحران به‌طور کامل نادیده گرفته می‌شود و داستان به سمت موضوعی کاملاً متفاوت می‌رود. این نوع روایت باعث می‌شود مخاطب احساس کند هیچ اتفاقی در سریال اهمیت واقعی ندارد و همه‌چیز سطحی و گذراست.

3. ریتم نامتعادل؛ شتاب‌زده و کش‌دار

یکی دیگر از مشکلات بزرگ که در نقد سریال آبان باید بگوییم این است که این اثر نمایش خانگی نوسان شدیدی در سرعت روایت دارد. برخی سکانس‌ها و اتفاق‌ها به‌طرز عجیبی سریع و بدون مقدمه رخ می‌دهند؛ به‌طوری که مخاطب فرصت درک یا همذات‌پنداری با شخصیت‌ها را پیدا نمی‌کند. برای مثال، در یک قسمت آبان ظرف چند دقیقه تصمیم‌های مهمی دربارۀ شغل و زندگی شخصی‌اش می‌گیرد، در حالی که چنین تصمیم‌های در واقعیت نیاز به زمینه‌سازی و درگیری ذهنی دارند.
در مقابل، بعضی اپیزودها به‌شدت کش‌دار و خسته‌کننده هستند و سکانس‌هایی که می‌توانستند در چند دقیقه جمع شوند، بیش از حد طولانی می‌شوند و بارها شاهد تکرار دیالوگ‌ها و رفتارهای مشابه هستیم. این موضوع به‌ویژه در سکانس‌های خانوادگی یا جلسات کاری به چشم می‌خورد و باعث می‌شود مخاطب حوصله‌اش سر برود و تمرکزش را از دست بدهد.

تحلیل سریال آبان

میرسعید مولویان و لاله مرزبان در سریال آبان

شخصیت‌پردازی‌های ضعیف و غیرمنطقی

یکی از ستون‌های اصلی موفقیت هر سریال شخصیت‌پردازی قوی و باورپذیر است. متأسفانه در سریال آبان این بخش به‌شدت آسیب دیده و باعث شده بسیاری از رفتارها و تصمیم‌های شخصیت‌ها برای مخاطب غیرقابل‌درک و حتی آزاردهنده باشد. این ضعف در چند جنبۀ مختلف خود را نشان می‌دهد که در ادامۀ تحلیل سریال آبان آن‌ها را بررسی می‌کنیم:

شخصیت آبان با بازی لاله مرزبان

آبان اسفندیاری (با بازی تصنعی و بسیار آماتور لاله مرزبان) محور اصلی داستان سریال است؛ زنی جوان و نخبه در حوزۀ هوش مصنوعی که با چالش‌های جدی در زندگی شخصی و حرفه‌ای روبه‌روست. شخصیت آبان قرار است تلفیقی از هوش، استقلال و آسیب‌پذیری باشد اما در اجرا به‌شدت دچار نوسان و سردرگمی است.

لاله مرزبان در برخی سکانس‌های کلیدی، به‌ویژه در مواجهه با بحران‌ها، احساسات واقعی و عمیق شخصیت را منتقل نکرد و بازی تصنعی و سطحی او بسیاری از مخاطبان باهوش و فیلم‌بین را تماشای ادامۀ سریال منصرف کرد. به‌عنوان نمونه، در صحنه‌هایی که آبان باید عصبانیت یا استیصال را نشان دهد، بیشتر شاهد ادای احساسات هستیم تا بروز واقعی آن‌ها؛ این موضوع باعث می‌شود مخاطب با شخصیت اصلی سریال همذات‌پنداری نکند و حتی در لحظات احساسی ارتباط عاطفی لازم شکل نگیرد.

شخصیت آبان با وجود اینکه به‌عنوان نابغه معرفی می‌شود، در تصمیم‌گیری‌های مهم و موقعیت‌های بحرانی رفتاری منفعل دارد و گاه بدون منطق تسلیم شرایط می‌شود. این تضاد میان معرفی اولیه و رفتارهای بعدی شخصیت او را نامفهوم و غیرقابل باور کرده است.

در چندین موقعیت حساس، آبان بدون هیچ دلیل منطقی یا زمینه‌سازی نظرش را تغییر می‌دهد. مثلاً در یک قسمت او با قاطعیت به همسرش اعلام می‌کند که حاضر نیست به زندگی مشترک بازگردد، اما در قسمت بعد بدون هیچ توضیحی به خانه برمی‌گردد و رفتار کاملاً متفاوتی از خود نشان می‌دهد. این نوع تغییرات ناگهانی و بی‌دلیل شخصیت آبان را غیرقابل‌باور و بی‌ثبات جلوه می‌دهد.

در بسیاری از بخش‌های داستان مخاطب متوجه نمی‌شود چرا آبان دست به برخی کارها. مثلاً او به‌طور ناگهانی تصمیم می‌گیرد شغلش را رها کند، بدون اینکه سریال به‌درستی نشان دهد چه چیزی او را به این تصمیم رسانده است.
آبان بدترین مادری است که تابه‌حال در زندگی‌ام دیده‌ام؛ مادر بی‌روح، بی‌عاطفه و بی‌فکر که عشق‌بازی‌هایش و مدیریت در هولدینگ برای او از دخترش مهم‌تر است. حتی دختر او (آلما) نیز آرزو کرد دوست مادرش (با بازی بهاره کیان افشار) همیشه در خانۀ آن‌ها بماند (و نه مادر بی‌فکرش!). ضعف در فیلمنامه و دیالوگ‌های شعاری او نیز مزید بر علت شده تا مرزبان از پس پیچیدگی‌های این نقش برنیاید و بازی‌اش بیشتر تلاشی نمایشی باشد تا بازی درونی و باورپذیر.

اصلاً کسی فهمید آبان چگونه ناگهانی و بی‌مقدمه عاشق فریبرز شد؟!

لاله مرزبان در سریال آبان

لاله مرزبان در سریال آبان

شخصیت فریبرز ثابت با بازی شهاب حسینی

فریبرز ثابت سرمایه‌گذاری مقتدر و مرموز است که نقش کلیدی در گره‌افکنی‌های داستان دارد. شهاب حسینی با تجربه و مهارت همیشگی خود موفق شد لایه‌های مختلف این شخصیت را به نمایش بگذارد؛ از اقتدار و قدرت‌طلبی تا لحظات تردید و خشم. حسینی شخصیت فریبرز را همزمان سرد و کنترل‌گر، اما در عین حال آسیب‌پذیر و پیچیده بازی می‌کند. او در سکانس‌های مذاکره و تقابل با آبان با بازی حساب‌شده و بدون اغراق تسلط و هوشمندی شخصیت را به‌خوبی نشان می‌دهد.

با این وجود، ضعف فیلمنامه و منطق داستانی باعث شد انگیزه‌های فریبرز در برخی مقاطع مبهم و غیرقابل‌درک باشد و حتی بازی قدرتمند حسینی هم این نقص را به‌طور کامل جبران نکند. رابطۀ او با آبان به‌جای عاشقانه‌ای باورپذیر بیشتر به اجبار و فشار شبیه است و حس همدلی را از مخاطب می‌گیرد. هیچ‌کدام از سکانس‌های عاشقانۀ فریبرز با آبان درنیامد! چرا؟ چون حتی شخصیت‌ها نیز نمی‌دانند چرا باید عاشق همدیگر شوند تا باورپذیر بازی‌اش کنند.

آیا کسی فهمید چرا شوگرددی پولدار ما ناگهانی در یک ملاقات در قسمت اول مانند پسربچه‌های 18 ساله عاشق شد و به‌زور معشوق را از چنگ شوهر و بچه بیرون کشید تا خودش او را تصاحب کند؟ آیا واقعاً همچین موضوعی فیلم ساختن دارد؟ ما قرار است به مخاطب ایرانی چه پیامی بدهیم؟ هرکس عاشق هرکس شد به‌زور و چنگ معشوق را از خانواده بگیرد و بعد بشود آدم خوبۀ داستان!

شهاب حسینی در سریال آبان

شهاب حسینی در سریال آبان

شخصیت امیر با بازی میرسعید مولویان

امیر پرتو (همسر آبان) مردی عاشق اما ضعیف و شکننده که در برابر بحران‌ها و فشارهای زندگی مدام در حال عقب‌نشینی است. وای که چقدر این شخصیت گریه کرد! مردی بی‌هویت، بی‌شخصیت، ضعیف، بچه، غرغرو و بیکار! بله؛ شخصیت امیر واقعاً بیکار است و مدام در 24 ساعت شبانه‌روز در خانه مشغول آشپزی یا گریه کردن است. به‌نظرم اگر امیر بیرون از خانه به‌دنبال کار بگردد قطعاً کمتر فرصت آبغوره گرفتن پیدا می‌کند!

ضعف در شخصیت‌پردازی امیر در فیلمنامه، از جمله نداشتن انگیزه‌های روشن و رفتارهای گاه متناقض، باعث شد میرسعید مولویان نداند اصلاً چرا باید اینقدر حقیر و بدبخت باشد و مدام فقط گریه کند! امیر در یک سکانس به‌شدت عصبی و پرخاشگر است و رابطه‌شان را به مرز فروپاشی می‌رساند، اما در سکانس بعدی بدون هیچ نشانه‌ای از پشیمانی یا تلاش برای آشتی دوباره با آبان رفتار صمیمانه‌ای دارد. این نوسانات رفتاری بدون هیچ زمینه‌سازی یا توضیح باعث می‌شود مخاطب با شخصیت‌ها همذات‌پنداری نکرده یا حتی رفتارشان را درک نکند.

در هر حال از حق نگذریم در برخی صحنه‌ها میرسعید مولویان با ظرافت و باورپذیری ضعف، استیصال و حتی غرور شکسته این شخصیت را به تصویر کشیده است.

آیا به‌نظر شما سکانس‌های عاشقانۀ امیر و آبان درآمده است؟ من اصلاً عشق بین این دو نفر را باور ندارم و حتی سکانس‌های عاشقانه‌شان نیز بی‌مایه و کم‌ظرفیت است.

شخصیت هدیه با بازی مینا ساداتی

هدیه، نامزد سابق فریبرز ثابت، شخصیتی فرعی اما با پتانسیل روایی است که متأسفانه در سریال به‌درستی پرداخت نشد و بیشتر شبیه وصلۀ ناجور به سریال به‌نظر می‌رسد. مینا ساداتی تلاش کرد پیچیدگی و چندلایگی شخصیت هدیه را با بازی درونی و تغییرات ظاهری به نمایش بگذارد؛ اما به‌دلیل کمبود پرداخت فیلمنامه و نبود زمینه‌سازی کافی این تلاش‌ها اغلب بی‌نتیجه ماند و شخصیت هدیه برای مخاطب مبهم و بی‌اثر باقی ماند.

تغییرات رفتاری و ظاهری او در طول سریال بیشتر از اینکه از دل داستان بیرون بیاید، به‌اجبار و برای پیشبرد قصه صورت گرفته و در نهایت این شخصیت نقش مؤثری در روند اصلی داستان ایفا نمی‌کند.

اصلاً کسی می‌داند چرا فریبرز هدیه را عقد کرد و بعد طلاق داد؟ باور کنید حتی نویسنده و کارگردان هم نمی‌دانند، چه برسد به بازیگران!

مینا ساداتی در سریال آبان

مینا ساداتی در سریال آبان

چرا مخاطب با سریال آبان همذات‌پنداری نمی‌کند؟

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات که در نقد سریال آبان باید به آن اشاره کنیم این است که مخاطب در طول تماشای سریال هیچ‌وقت حس نمی‌کند بخشی از یک جهان واقعی و ملموس است. این حس مصنوعی بودن نه‌تنها باعث دوری ذهنی مخاطب از داستان می‌شود، بلکه حتی لحظات احساسی یا پرتنش سریال را هم بی‌اثر و بی‌جان جلوه می‌دهد.

در سریال‌های موفق، تماشاگر با شخصیت‌ها و موقعیت‌های‌شان همذات‌پنداری می‌کند و خودش را درگیر سرنوشت آن‌ها می‌بیند؛ اما در نقد و بررسی سریال آبان باید بگوییم که اتفاقات به‌گونه‌ای روایت می‌شوند که گویی همه‌چیز در یک فضای ساختگی و غیرواقعی رخ می‌دهد.

برای مثال، واکنش شخصیت‌ها به بحران‌های بزرگ اغلب بی‌احساس و سطحی است. وقتی آبان با خیانت یا تهدید جدی روبه‌رو می‌شود به‌جای واکنش طبیعی و انسانی، رفتاری خنثی و بی‌تفاوت از خود نشان می‌دهد. این نوع رفتارها باعث می‌شود مخاطب با شخصیت‌ها همدردی نکرده یا نگرانی آن‌ها را باور نکند.

بخش مهمی از این مشکل به اجرای بازیگران بازمی‌گردد؛ به‌ویژه بازی لاله مرزبان در نقش آبان که به‌جای انتقال احساسات واقعی بیشتر شبیه اجرای متن حفظ‌شده است. در صحنه‌هایی که باید خشم، ترس یا اندوه را به تصویر بکشد، حرکات و لحن او آنقدر مصنوعی و بی‌روح است که مخاطب را از فضای داستان بیرون می‌کشد. حتی لحظاتی که قرار است نقطۀ اوج احساسی سریال باشد به‌دلیل همین بازی تصنعی تأثیرگذاری خود را از دست می‌دهد.

موقعیت‌های غیرمنطقی و غیرقابل باور

داستان سریال پر از اتفاق‌ها و تصمیم‌هایی است که با منطق زندگی روزمره فاصله بسیاری دارند. برای نمونه، در یکی از قسمت‌ها، آبان بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای شغل مهم خود را رها می‌کند و اطرافیانش هم بدون واکنش منطقی این تصمیم را می‌پذیرند. یا در سکانسی دیگر بحران خانوادگی جدی بدون هیچ توضیح و پیامدی به‌سرعت حل‌وفصل می‌شود. این نوع روایت باعث می‌شود مخاطب حس کند همه‌چیز ازپیش‌تعیین‌شده و ساختگی است و هیچ‌چیز در جهان سریال اهمیت واقعی ندارد.
دیگر داستان اصلی سریال و عشق پرسوزوگداز شوگرددی بماند!

نبود جزئیات و ظرافت در روایت

در سریال‌های موفق، جزئیات کوچک رفتاری و بصری به واقعی‌تر شدن فضا کمک می‌کند اما در «آبان» همه‌چیز به‌صورت کلی و سطحی بیان می‌شود. شخصیت‌ها به‌ندرت رفتارهای روزمره یا واکنش‌های طبیعی از خود نشان می‌دهند و حتی محیط‌ها و دیالوگ‌ها هم فاقد جزئیات باورپذیر هستند. این کمبود ظرافت فضای سریال را شبیه نمایش تمرینی و نه روایت زنده و پویا جلوه می‌دهد.

From cinema 5

امین حیایی در سریال آبان به کارگردانی رضا دادویی

باگ‌های فنی و کارگردانی در نقد سریال آبان

سریال «آبان» علاوه‌بر مشکلات روایی و شخصیت‌پردازی، از نظر فنی و کارگردانی نیز با ایرادهای قابل‌توجهی مواجه است که تأثیر مستقیمی بر کیفیت کلی اثر و تجربۀ تماشاگر می‌گذارد. این باگ‌ها در بخش‌های مختلف تولید خود را نشان می‌دهند و باعث می‌شوند حتی ایده‌های خوب نیز به نتیجه مطلوب نرسند.

1. ضعف در میزانسن و قاب‌بندی

یکی از مشکلات بارز سریال، نداشتن توجه کافی به میزانسن و چیدمان صحنه‌هاست. بسیاری از سکانس‌ها به‌گونه‌ای فیلمبرداری شده‌اند که فضای بصری آن‌ها تخت و بی‌روح به نظر می‌رسد. برای مثال، در صحنه‌های گفت‌وگو، دوربین اغلب به‌صورت ثابت و بدون حرکت خلاقانه قرار می‌گیرد و بازیگران در قاب‌هایی بسته و تکراری دیده می‌شوند. این فقدان تنوع بصری باعث می‌شود سریال از نظر دیداری جذابیت لازم را نداشته باشد و حتی صحنه‌های احساسی هم تأثیرگذاری خود را از دست بدهند.

2. تدوین نامناسب و ریتم ناهماهنگ

تدوین سریال در بسیاری از بخش‌ها دچار مشکل است. گاهی برش‌های تصویری به‌قدری ناگهانی یا بی‌دلیل انجام می‌شود که مخاطب دچار سردرگمی می‌شود. سکانس‌هایی که باید با ریتم تند و هیجان‌انگیز تدوین شوند، بیش از حد کش‌دار و کند شده‌اند و بالعکس، لحظات آرام و تأمل‌برانگیز با سرعت زیاد رد می‌شوند. این ناهماهنگی در ریتم تصویری ضربۀ بزرگی به حس تعلیق و درگیری عاطفی مخاطب وارد می‌کند.

3. نورپردازی و صدابرداری غیرحرفه‌ای

در بخش‌هایی از سریال، نورپردازی به‌گونه‌ای است که چهرۀ بازیگران یا بیش از حد روشن و بی‌حس می‌شود یا در سایه فرو می‌رود و جزئیات مهم از دست می‌رود. این مشکل به‌ویژه در سکانس‌های داخلی و شبانه بیشتر به چشم می‌خورد. همچنین صدابرداری در برخی قسمت‌ها کیفیت لازم را ندارد؛ مخصوصاً سکانس افتتاحیۀ سریال آبان که امیر و صاحب‌کارش در استخر هستند و ما عملاً به‌دلیل صدابرداری بسیار فاجعه هیچ‌چیز از دیالوگ‌ها نمی‌شنویم. البته بعد از گذشت چند قسمت فهمیدیم کلاً چیزی از دست نداده‌ایم!

در قسمت‌هایی از سریال دیالوگ‌ها گاهی مبهم و نامفهوم شنیده می‌شوند یا صدای محیط بیش از حد بلند است و تمرکز مخاطب را از بین می‌برد.

4. استفاده نامناسب از موسیقی و افکت‌های صوتی

موسیقی متن سریال اغلب به‌جای تقویت حس‌وحال صحنه، به‌صورت تصادفی و بی‌ارتباط با فضای داستان استفاده شده است. در برخی سکانس‌های حساس موسیقی به‌قدری بلند و خارج از فضای احساسی صحنه است که نه‌تنها به تعلیق یا هیجان کمک نمی‌کند، بلکه باعث حواس‌پرتی و حتی آزار مخاطب نیز می‌شود. افکت‌های صوتی نیز گاهی غیرواقعی و گل‌درشت هستند و فضای سریال را مصنوعی‌تر جلوه می‌دهند.

5. کارگردانی بی‌روح و فقدان هدایت بازیگران

کارگردانی سریال (رضا دادویی) فاقد نگاه خلاقانه و هدایت درست بازیگران است. بسیاری از بازیگران، به‌ویژه نقش آبان، در انتقال احساسات و واکنش‌های طبیعی موفق نیستند و این ضعف تا حد بسیاری به هدایت ضعیف کارگردان بازمی‌گردد. در صحنه‌های بحران یا اوج درام، بازیگران یا بیش از حد اغراق‌آمیز بازی می‌کنند یا به‌طور کامل بی‌احساس و مکانیکی ظاهر می‌شوند. این دوگانگی به‌جای ایجاد همدلی باعث فاصله گرفتن مخاطب از شخصیت‌ها و داستان می‌شود.

پوستر سریال آبان

پوستر سریال آبان

ضعف در نگارش دیالوگ‌ها

یکی از نقاط ضعف بسیار مشهود سریال «آبان» نگارش سطحی دیالوگ‌هایی است که نه‌تنها به پیشبرد داستان کمکی نمی‌کنند، بلکه گاهی حتی باعث دور شدن مخاطب از فضای سریال می‌شوند. این مشکل در چند سطح مختلف قابل‌بررسی است که موارد مهم را در ادامۀ بررسی سریال آبان به شما می‌گوییم.

دیالوگ‌های شعاری و غیرطبیعی

در بسیاری از سکانس‌ها، شخصیت‌ها به‌جای صحبت کردن به زبان روزمره و طبیعی جملاتی می‌گویند که بیشتر شبیه شعار یا نقل‌قول از کتاب‌های روان‌شناسی است تا گفت‌وگوهای واقعی! برای مثال، آبان در یک گفت‌وگوی خانوادگی می‌گوید:

ـ آبان: من باید خودم را پیدا کنم، چون زندگی چیزی جز کشف معنای حقیقی نیست.

چنین جملاتی نه‌تنها به شخصیت عمق نمی‌بخشند، بلکه باعث می‌شوند مخاطب احساس کند با نمایشی مصنوعی طرف است؛ نه روایت واقعی از زندگی.

نبود لحن مشخص برای هر شخصیت

در سریال‌های موفق، هر شخصیت لحن و سبک گفت‌وگوی خاص خودش را دارد که به او هویت می‌بخشد؛ اما در نقد سریال آبان باید بگوییم که همۀ شخصیت‌ها تقریباً به یک شکل حرف می‌زنند؛ چه آبان، چه فریبرز، چه امیر یا حتی شخصیت‌های فرعی. این موضوع باعث می‌شود شخصیت‌ها از هم تمایز نداشته باشند و همۀ دیالوگ‌ها بی‌روح و تخت به نظر برسند.

فقدان زیرمتن و ظرافت در گفت‌وگوها

دیالوگ‌های سریال اغلب فاقد زیرمتن و چندلایگی هستند. شخصیت‌ها هر آنچه را که در دل دارند به‌طور مستقیم و بدون هیچ ظرافتی بیان می‌کنند. این موضوع باعث می‌شود هیچ فضایی برای کشف و تفسیر برای مخاطب باقی نماند و همه‌چیز بیش از حد ساده و پیش‌پاافتاده به نظر برسد. برای نمونه، در سکانسی که آبان باید احساس تردید یا نگرانی را منتقل کند، به‌جای استفاده از نشانه‌های غیرمستقیم به‌طور مستقیم می‌گوید:

ـ آبان: من نگران آینده‌ام.

در حالی که می‌شد این حس را با رفتار، مکث یا حتی نگاه منتقل کرد تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد.

نقد سریال آبان؛ تکرار فرمول‌های داستانی تکراری

در «آبان» ساختار کلی روایت و بسیاری از گره‌های داستانی به‌شدت یادآور سریال‌های پرطرفدار خارجی است. برای مثال، ماجرای مثلث عشقی میان آبان، همسرش و فریبرز به‌گونه‌ای روایت می‌شود که تداعی‌کننده روابط پرتنش و پیچیده‌ای است که پیش‌تر در سریال‌های ترکی یا حتی برخی آثار هالیوودی دیده‌ایم. نحوۀ ورود شخصیت مرموز و ثروتمندی مثل فریبرز به زندگی آبان و ایجاد بحران‌های اخلاقی و عاطفی دقیقاً همان فرمولی است که بارها و بارها در آثار دیگر تکرار شده است.

فریبرز ثابت، مرد قدرتمند و کنترل‌گر، شخصیت آشنایی است که در نقش‌های مشابه بارها ظاهر شده و حتی نحوۀ دیالوگ‌گویی و رفتار او نیز تفاوت چندانی با نمونه‌های قبلی ندارد. این کپی‌برداری در روابط میان شخصیت‌ها نیز به چشم می‌خورد؛ به‌طوری که حتی دیالوگ‌های عاشقانه یا جدل‌های خانوادگی حس تکراری بودن را به مخاطب منتقل می‌کند.

برداشت سطحی از مضامین اجتماعی و تکنولوژیک

سریال تلاش می‌کند موضوع‌های به‌روز و جذابی مثل هوش مصنوعی و چالش‌های زنان در جامعه را وارد داستان کند؛ اما این مضامین به‌جای آنکه به شکل خلاقانه و بومی‌شده مطرح شوند، بیشتر شبیه نگاه سطحی از نمونه‌های خارجی هستند. برای مثال، تلاش آبان برای اثبات توانایی‌هایش در محیط کاری شباهت بسیاری به روایت‌های مشابه در سریال‌های غربی دارد؛ اما بدون توجه به تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی ایران صرفاً به صورت یک الگوی وارداتی بازتولید شده است. واقعاً چرا؟!

در نهایت، این حجم از شباهت و کپی‌برداری باعث شده سریال «آبان» هویت مستقلی نداشته باشد. مخاطب به‌جای مواجهه با داستان تازه و منحصربه‌فرد، با مجموعه‌ای از عناصر آشنا و تکراری روبه‌رو می‌شود که هیچ نوآوری یا خلاقیتی در آن‌ها دیده نمی‌شود. این موضوع نه‌تنها از جذابیت سریال می‌کاهد، بلکه باعث می‌شود حتی لحظات حساس و کلیدی داستان هم تأثیرگذاری لازم را نداشته باشند؛ چراکه تماشاگر پیش‌تر نمونه‌های مشابه را دیده و دیگر شگفت‌زده نمی‌شود.

نقد و بررسی سریال آبان

نمایی از شهاب حسینی در نقش فریبرز ثابت

سریال آبان؛ فرصتی که به باد رفت

سریال آبان را می‌توان نمونه‌ای از فرصت ازدست‌رفته در عرصۀ سریال‌سازی ایران دانست. اثری که با ایده‌ای جذاب و تیمی حرفه‌ای آغاز شد،اما در مسیر اجرا با ضعف‌های جدی در فیلمنامه، شخصیت‌پردازی، کارگردانی و حتی مسائل فنی روبه‌رو شد. نبود انسجام داستانی، شخصیت‌های غیرقابل‌باور، دیالوگ‌های مصنوعی، کپی‌برداری از آثار دیگر و اجرای فنی ضعیف همگی دست‌به‌دست هم دادند تا این سریال جایگاه مطلوبی در میان مخاطبان پیدا کند. در نقد سریال آبان گفتیم که این اثر به‌جای تبدیل شدن به سریالی ماندگار، به نمونه‌ای از هدررفت پتانسیل و سرمایه بدل شد؛ مجموعه‌ای که شاید تنها درس آن برای آینده اهمیت به اصالت و بومی بودن داستان، دقت در ساخت، توجه به جزئیات و تأکید روی فیلمنامۀ خوب باشد.

نظری داری؟ بنویس برامون
در اهل سینما بخوانید...
Viper Tehran
نقد آثار ایرانی
نقد سریال افعی تهران؛ آیا تهران افعی دارد؟

ما در نقد سریال افعی تهران قصد داریم نکات قابل‌توجه این سریال را به‌تفصیل و به‌صورت تخصصی بررسی کنیم تا دریابیم چرا این سریال توانست مخاطب سخت‌گیرتر را به‌خود جلب کند؛ هرچند لزوماً این مسئله دربارۀ منتقدان صدق نکرد.

خواندن این متن
Brutalist
نقد فیلم خارجی
نقد فیلم بروتالیست The Brutalist؛ دنیایی از خشونت و زیبایی بصری

در نقد فیلم بروتالیست The Brutalist به بررسی دقیق فیلمنامه، کارگردانی، شخصیت‌پردازی، بازیگری، تدوین، طراحی صحنه و فیلمبرداری می‌پردازیم تا ببینیم آیا این فیلم اثر ماندگاری است یا خیر.

خواندن این متن
Anora film
نقد فیلم خارجی
نقد فیلم آنورا Anora؛ آیا واقعاً شایستۀ این‌همه تحسین بود؟

آیا داستان و شخصیت‌های فیلم آنورا در حد جوایز بزرگی که دریافت کرده است بودند یا خیر. در نقد فیلم آنورا نگاهی صریح به این فیلم جنجالی می‌اندازیم و بازیگری، کارگردانی و نقاط ضعف و قوت این فیلم را بررسی می‌کنیم.

خواندن این متن
به نقد سریال آبان؛ روایتی پرهیاهو اما بی‌اثر امتیاز دهید.
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars6 Stars7 Stars8 Stars9 Stars10 StarsLoading...