داستانهای کلیشهای که در آن نیکی همیشه بر بدی غلبه میکند و نقش منفی قصه فقط هدفش تسخیر و نابودی دنیاست، همیشه وجود دارند. بااینحال، چه میشد اگر این رویه تغییر میکرد؟ جنگ جهانی اول این مدل داستانها را برای همیشه تغییر داد و نویسندگان تحتتأثیر جو حاکم بر این جنگ هولناک، داستانهایی به نام نوآر ساختند. نوآر همانند یک جوابیهی قدرتمند بر داستانهای کلیشهای است. در یک داستان نوآر، قهرمان قصه معصوم نیست. نقش منفی صرفاً هدفش تسخیر دنیا نبوده و گاهی اوقات انگیزههایی شخصی و منطقی دارد. داستانهای نوآر روایتی خطی ندارند و بهشدت پیچیده هستند!
در این مقاله از مجلهی هنری اهل سینما به معرفی ۱۰ مورد از بهترین فیلم های نوآر خواهیم پرداخت که در قسمتی از داستان خود مخاطب را با غافلگیری هیجانانگیزی روبهرو میکنند! شما با اختصاص دادن ۱۰ الی ۱۵ دقیقه برای مطالعهی این مقاله، همزمان با آشنایی ده فیلم برتر در ژانر نوآر، با المانهای نوآر هر فیلم و نحوهی استفاده هر فیلمساز از این المانها آشنا خواهید شد. پس از آن نیز شیوهای که هر فیلم با آن مخاطبش را معتجب و غافلگیر میکند خواهید آموخت.
«فیلم سینمایی کشتن یا قتل The Killing» یک فیلم نوآر اصیل است! استنلی کوبریک کبیرStanley Kubrik با قصهای سرراست و تندوتیز، مخاطب را در داستان خود غرق میکند. قصهی یک دزدی ساده از بنگاه شرطبندی که درنهایت تبدیل به یک تراژدی طنزآمیز میشود. اولین المان نوآر در فیلم، سیاهوسفید بودن آن است. فرقی که این فیلم با سایر نوآرها دارد، در رنگبندی همین سیاهی و سفیدی است. تصاویر فیلم کشتن بهحد زیادی شفاف هستند و وقایع فیلم بهجای اینکه در شب رخ دهند، عمدتاً در روز اتفاق میافتند. این موضوع، یکی از ویژگیهای خاص فیلم است. درواقع، کوبریک ویژگی تیرهوتار بودن فیلمهای نوآر را برمیدارد و آن را به نفع خود عوض میکند. نتیجهی آن، ساخته شدن فیلمی منحصربهفرد است.
از المانهای دیگر نوآر در این فیلم، مسئلهی خیانت است. خیانت موجود در این فیلم مدلهای مختلفی دارد. یک نمونهاش، خیانت همسر به شوهر است. زنی که با مرد دیگری همبستر میشود و نماد زنان اغواگر را در ژانر نوآر نشان میدهد. زنان اغواگر معمولاً از جذابیت فریبندهی خود برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند؛ در فیلم قتل یا کشتن نیز همین اتفاق میافتد. زن خیانتکار با مرد دیگری نقشهی نابودی شوهرش را میکشد و درنهایت یک پایان تیرهوتار نصیبش میشود. خیانت اعضای گروه به یکدیگر، مدل دیگری از خیانتهای فیلم است. شاید به شکل مستقیم شاهد این موضوع نباشیم، اما این مسئله در یکسوم پایانی فیلم بهشکلی شفافتر خودش را نشان میدهد.
یکی دیگر از المانهای نوآر اثر کلاسیک کوبریک، مرگبار شدن نتیجهی عمل شخصیتهای فیلم است. سرقتی که در این فیلم رخ میدهد اشتباه پیش میرود و شخصیتها با عواقب آن روبهرو میشوند. فیلمهایی همچون جنگل آسفالت Asphalt Jungle و سگهای انباری Reservoir Dogs، نمونههای موفق دیگری از این مدل هستند. بااینحال شاید بارزترین ویژگی نوآر بهکاررفته در شاهکار کوبریک، خاکستری بودن شخصیتهایش باشد. تمام شخصیتهای فیلم قتل انگیزههای مشخصی برای خود دارند، اما هیچکدام قصد انجام کار مثبتی را ندارند. بهعنوان مثال، پلیسی که بهخاطر بدهیاش به جمع سارقان میپیوندد یا مردی که با هدف کسب کلیهی پولها قصد فرار به یک کشور دیگر را دارد، بخشی از شخصیتپردازیهای نمادین داستانهای نوآر هستند.
تمام این ویژگیها، فیلم کشتن را تبدیل به یکی از بهترین فیلم های نوآر تاریخ میکند. حال به قسمت غافلگیری موجود در فیلم میرسیم. معمولاً شاگردان کلاسهای نقد فیلم، پیچیدگیهای داستانی را عامل اصلی غافلگیریهای یک فیلم میدانند. باوجوداین، استنلی کوبریک راز یا پیچیدگی خاصی را در داستان فیلمش قرار نمیدهد، بلکه مدل غافلگیر کردن او از نوع قرارگیری در موقعیتی اشتباه و بروز حادثهای تصادفی است.
یک مثال بارز آن در فیلم سینمایی خوشساخت و کمتر دیدهشدهی «در بروژ In Bruges» محصول سال ۲۰۰۸ اتفاق میافتد. [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود] در فیلم در بروژ یک شخصیت آدمکش به نام ری Ray با بازی کولین فارل Colin Farrel را میبینیم که جدیدترین مأموریت او بهقتل رساندن یک پدر روحانی در کلیسا است. ری با حضور یافتن در کلیسا پدر روحانی را میکشد، اما این کار او تصادفاً باعث کشته شدن یک پسربچه نیز میشود. در ابتدا آن پسربچه قرار نبود کشته شود؛ بهاینمعنا که فیلمساز در آغاز مخاطب را با یک موضوع سرگرم میکند و ناگهان در وسط معرکه عواقبی از همان موضوع را نشان میدهد که در حالت عادی اصلاً نباید اتفاق میافتاد. درهرحال این پیشامد بهخاطر تقدیر، سرنوشت یا شانس بد بر سر همگان خراب شد. مخاطبی که اصلاً انتظار دیدن آن عواقب را ندارد، هنگام روبهرو شدن با آنها شوکه میشود. این یک تعریف کلی از شیوهای است که فیلم نوآر «کشتن» با آن مخاطبش را غافلگیر میکند.
در مجموع، اثر کلاسیک استنلی کوبریک یکی از زیباترین فیلمهای مستقل با موضوع سرقت محسوب میشود و جای پای خود را بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر محکم میکند!
2) لبووسکی بزرگ Big Lebowski؛ نوآر، ویتنام و بولینگ!
محصول سال 1998 آمریکا
ژانر:کمدی، جنایی
مدت زمان: 117 دقیقه
امتیاز: 8.1
کارگردان: جوئل کوئن و ایتان کوئن
ستارگان:جف بریجز، جان گوودمن، استیو بوسکمی، جان تورتورو، جولیان موور، سم الیوت
ایتان و جوئل کوئن Ethan & Joel Coen کارگردانان صاحبسبک در ژانر نوآر و نئو نوآر محسوب میشوند. «فیلم سینمایی لبووسکی بزرگ» یکی از متفاوتترین و سرگرمکنندهترین فیلمهای کمدی است. این فیلم قصهی یک مرد علاف و بیکار را ـ که نامش با نام یک میلیونر بزرگ یکسان درآمده است ـ روایت میکند و همین باعث به وجود آمدن ماجراهای گوناگونی برای او میشود. بگذارید همین ابتدا خیالتان را راحت کنم؛ در لبووسکی بزرگ عناصر نمادین داستانهای نوآر مثل موروملخ غوطهور شدهاند.
آدمربایی، کارآگاه خصوصی، زنان اغواگر، باجگیری، تعویض پول و گروگان روی پل، تجاوز به کودکان، میلیونرهای شکمگنده با اهدافی شیطانی، انگیزههای مسموم شخصیتها و خاکستری بودن شخصیتپردازیها همگی در این اثر یافت میشوند. درواقع، اگر کسی از شما پرسید: «فیلم نوآر چیست؟» او را به تماشای لبووسکی بزرگ دعوت کنید.
لبووسکی فیلم کمدی نوآر است اما یک فرق اساسی با سایر فیلمهای این لیست دارد. اثر هنری برادران کوئن به شکلی شیطنتآمیز عناصر مختلف داستانهای نوآر را با یکدیگر ترکیب کرده است و آنها را به سخره میگیرد. درواقع، هنر دو برادر فیلمساز در همین به سخره گرفتن است. اگر مهارت کوبریک در جایگذاری خلاقانهی المانهای نوآر در فیلمش بود، برادران کوئن در تغییر دادن خلاقانهی المانهای نوآر در لبووسکی بزرگ مهارت خود را نشان میدهند. تقریباً از بین همهی المانهای نوآر موجود در فیلم، بیش از هشتاد درصدشان سرکاری است و این سرکاری بودن تعمداً شکل میگیرد.
بیش از نیمی از کمدی فیلم برادران کوئن حاصل همین دستکاری المانهای ژانر نوآر بهصورت خندهدار است. باتکیهبر همین نظر، میتوان لبووسکی بزرگ را یکی از کلیشهشکنترین فیلمهای نوآر تاریخ سینما دانست! معما و راز بزرگ این فیلم نیز ناشی از همین دستکاریهاست. ساختار کلی غافلگیری فیلم لبووسکی بزرگ در سرکار گذاشتن مخاطب خود را نشان میدهد. مخاطب در زمان افشای راز، از شدت ساده و مسخره بودن ماجرا تعجب میکند، نه از اینکه یک راز بزرگ برملا شده است! این هم یکی دیگر از مهارتهای شیطنتآمیز برادران کوئن در خلق کمدی بهشمار میرود.
فیلم نوآر لبووسکی بزرگ برای ایجاد پیچیدگی در داستان، از فرمول استانداردی که معماها با آن در بیشتر فیلمهای رازآلود ـ معمایی ساخته میشوند استفاده میکند، اما عامدانه آن را برای ساخت یک موقعیت کمدی تبدیل به رازی پیشپاافتاده و مسخره میکند! این موضوع، ویژگی اصلی لبووسکی بزرگ است! در زمانی که منتقدان به نقد سریالها و فیلمهای کمدی لوده و سخیف میپرداختند، این لبووسکی بزرگ بود که یک کمدی اصیل از جنس نوآر را برای مخاطبان به نمایش گذاشت! همهی این توضیحات، محصول مشترک دو برادر را نهتنها تبدیل به یک کمدی ارزشمند، بلکه تبدیل به یکی بهترین فیلم های نوآر میکند!
لبووسکی با بازی جف بریجز، دانی با بازی استیو بوسکمی و والتر با بازی جان گوودمن
3) یادگاری Memento؛ زمانی که انتهای یک فیلم، ابتدای آن باشد!
محصول سال 2000
ژانر:معمایی، هیجانانگیز
مدت زمان:۱۲۰ دقیقه
امتیاز: 8.4
کارگردان:کریستوفر نولان
ستارگان: گای پیرس، کری آن ماس، جو پانتولیانو، مارک بون جونیور، استفان توبولوفسکی
جاناتان نولان، برادر کریستوفر نولان، داستان ممنتو را نوشت. Memento Mori یک داستان کوتاه بود که یکسال بعد از اکران «فیلم ممنتو» در سال ۲۰۰۱، در مجلهی Esquire چاپ و منتشر شد. فیلمساز خوشذوق اما قبل از انتشار داستان، یک فیلمنامهی اقتباسی از آن تهیه و بهاینشکل فیلمنامهی یادگاری را خلق کرد. داستان «فیلم یادگاری» دربارهی یک بازرس بیمهی سابق است که در یک حادثه، حافظهی کوتاهمدت خود را از دست میدهد. حال او با اتکا بر خالکوبیهای موجود روی بدنش بهدنبال قاتلان همسرش میگردد.
بهخاطر مباحث روانشناسیای که فیلم یادگاری بهنمایش میگذارد، بیشتر به این اثر لقب فیلم نئونوآر را دادهاند. بااینحال، در بخشهای مختلفی از فیلم المانهای نوآر نیز بهچشم میخورد که بارزترین آن سکانسهای سیاهوسفید فیلم است. فیلم هم سکانس رنگی دارد و هم سکانس سیاهوسفید. وقایع زمانی سکانسهای رنگی بهصورت برعکس، یعنی از زمان حال به گذشتهی داستان روایت میشوند ولی وقایع زمانی سکانسهای سیاهوسفید بهصورت معمولی بهنمایش درمیآیند. قبل از هرچیز، این تکنیک کریستوفر نولان شناخت کامل او را از نوآر و نئونوآر نشان میدهد. درواقع با برعکس کردن وقایع زمانی، نولان قسمتی از فیلمش را تبدیل به یک فیلم نئونوآر و قسمت دیگر با وقایع زمانی معمولی را تبدیل به یک فیلم نوآر کرده است.
فیلم ممنتو با آگاهی کامل هم ادای احترامی به فیلمهای نوآر کلاسیک میکند و هم نوآر منحصربهفرد خودش را میسازد. بهتر است بدانید که امروزه به این دسته از فیلمهای نوآر، نئونوآر گفته میشود. یکی از مهمترین نمادهای نوآر در فیلمها، زن اغواگر محسوب میشود؛ منتها در فیلم یادگاری از این نماد به شکل دیگری استفاده شده است. در این فیلم، نولان از جذابیت زن اغواگر برای فریب دادن شخصیت اصلی استفاده نمیکند، بلکه از هوش و ذکاوت این زن استفاده میکند. [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود] زن اغواگر در ابتدا خودش را بهعنوان یک دوست به قهرمان قصه معرفی میکند و در پایان با سوءاستفاده از او، مقاصد اصلی خودش را برملا میکند.
ویژگیهای نوآر فیلم یادگاری به این موارد ختم نمیشود. یکی از زیباترین نمادهای نوآر این فیلم، سوءاستفادهی پلیس از شخصیت اصلی برای رسیدن به یک هدف خوب است. در فیلم ممنتو بهطور مستقیم اخلاقیات زیرپا گذاشته و قضاوت میشود؛ اینکه همیشه نمیتوان از یک راه درست بر بدی پیروز شد. جملهی بالا درنهایت گریبان خود پلیس را نیز میگیرد. این موضوع، یکی از کلاسیکترین ویژگیهای داستانهای نوآر است که فیلم یادگاری را (که بهخودیخود یکی از بهترین فیلمهای نئو نوآر محسوب میشود) تبدیل به یک نوآر کلاسیک میکند.
فیلم یادگاری خلاقانهترین سیستم غافلگیری را به مخاطب نشان میدهد. شما پس از اتمام هر سکانس و ورود به سکانس بعدی اندکی سورپرایز میشوید؛ چرا؟ به دلیل اینکه روند فیلم بهصورت معکوس است! وقتی فیلم شروع میشود، ما در اصل در آخر وقایع داستان قرار میگیریم و وقتی داستان تمام میشود، ما به نقطهی آغاز این وقایع برمیگردیم! درواقع با اتمام هر سکانس و جلو رفتن فیلم، ما خود را مشغول عقب رفتن در زمان میبینیم. به این موارد حافظهی کوتاهمدت شخصیت اصلی را نیز اضافه کنید که نوعی هویت مستقل به هر سکانس داده است، اما این هویت قرار نیست الزاماً حقیقت داشته باشد!
شخصیت اصلی فیلم ممنتو بهواسطهی فراموشی حافظهاش پس از مدتی مجبور به یادداشتبرداری میشود تا هرگاه حافظهش پاک شد، با اتکا به آن یادداشتها دریابد که در کجای کار پیدا کردن قاتلان بهسر میبرد. حال یک سؤال پیش میآید، آیا محتوای آن یادداشتها الزاماً درست و واقعی هستند؟! از کجا معلوم؟ شاید یک آدم بدخواه به شخصیت اصلی اطلاعات غلطی داده باشد. کریستوفر نولان به این مسئله آگاه است و از همین شگرد برای غافلگیر کردن مخاطب استفاده میکند. فیلمساز در اوایل فیلم با روایتی درست و اصولی، تنها منبع و راهنمای ما و شخصیت اصلی را برای جلو رفتن در این مسیر تاریک یادداشتهایش و اطلاعاتی که از اطرافیانش میگیرد معرفی میکند. نولان به ما القا میکند که محتوای این یادداشتها و گفتهها کاملاً درست و قابلاعتمادند.
درست در جایی که ما انتظارش را نداریم، کاشف به عمل میآید که نصف اطلاعات بهدستآمده غلط و غیرواقعی است! همین موضوع باعث شگفتی مخاطب میشود؛ چراکه فیلم در ابتدا کاری کرد که ما به اطلاعات اندکی که شخصیت اصلی از گوشه و کنار خود جمع کرده است اعتماد و اطمینان کنیم. بااینحال، هرچه جلوتر یا عقبتر میرویم، متوجه منشأ این اطلاعات میشویم.
حقیقتی که در فیلم ممنتو فاش میشود اصلاً آن چیزی نیست که مخاطب انتظارش را دارد؛ بنابراین بهشدت شگفتزده میشود. این بازی با زمان و وادار کردن مخاطب برای اعتماد به گفتههای نادرست، مخاطب را با گذر از هر سکانس متعجب میکند. هرکسی که ممنتو را تماشا میکند علاوهبر شگفتزده شدن، هنگام معرفی فیلم به سایر دوستانش نولان و نبوغش را نیز تحسین میکند. خیالتان آسوده باشد. فیلم یادگاری یکی از بهترین فیلم های نوآر جهان است!
سکانس گفتوگوی گای پیرس و جو پانتولیانو در فیلم یادگاری
4) هویت Identity؛ گاهی کوچکترین فلفلها تیزترین مزهها را دارند!
«فیلم هویت» را بیشتر بهخاطر پایانبندی نسبتاً عجیبش میشناسند؛ نظرات متفاوتی نیز دربارهی فیلم گفته میشود. عدهای آن را بیرحم و غیرمنطقی و عدهای دیگر آن را دور از انتظار و میخکوبکننده میدانند. داستان هویت دربارهی ۱۰ غریبه است که در یک مکان گردهم میآیند. با ادامهی روند فیلم این افراد تکبهتک کشته میشوند، بدون اینکه ردی از قاتل پیدا شود. حال بازماندگان باید برای بقا تلاش کنند.
بارزترین نماد نوآر این فیلم، الهام گرفتن داستان آن از رمان موفق و جهانی «و آنگاه هیچکس نماند» به نویسندگی مغز متفکر داستانهای کارآگاهی، آگاتا کریستی است. بهقدری نقش این نویسنده و هرکول پوآرویی که خلق کرد در گسترش داستانهای کارآگاهی عظیم است که خود آگاتا کریستی را عملاً تبدیل به یکی از نمادهای نوآر میکند!
وقتی تلاشهای پلیس سابق در نقش یک کارآگاه را برای پیدا کردن قاتل کنار این موضوع بگذارید، فیلم سینمایی هویت را یک اثر کارآگاهی درستوحسابی مینامید. هویت شاید بهترین فیلم نوآر موجود در سینما نباشد، اما همچنان فیلمی ارزشمند و پردغدغه محسوب میشود! شیوهی غافلگیری این فیلم نسبتبه مابقی فیلمهای این لیست کلاسیکتر عمل میکند و سرانجام قاتل پیدا میشود.
درهرحال فیلم هویت، قاتل را به شکلی فریبنده به مخاطب معرفی میکند. قبل از افشای هویت قاتل، ابتدا رازی دیگر برای مخاطب آشکار میشود؛ در ادامه شخصیتهای منفی فیلم نیز نابود میشوند. درست زمانی که مخاطب گمان میکند همهچیز به خوبی و خوشی پایان یافته است، فیلم برگ برندهش را رو میکند [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود] و آن هم معرفی قاتل اصلی است. با شناختن قاتل اصلی مخاطب متعجب میشود و این دور از ذهن بودن، باعث ایجاد گفتوگوهای متعدد دربارهی منطق پایان فیلم شده است. بااینحال، این موضوع حرکتی کاملاً جسورانه محسوب میشود و چیزی از ارزش این فیلم کم نمیکند!
5) محله چینی ها Chinatown: نگران نباشید؛ اوضاع خیلی خرابتر از این حرفهاست!
محصول سال 1974 آمریکا
ژانر: درام، معمایی، هیجانانگیز
مدت زمان: 130 دقیقه
امتیاز:8.2
کارگردان:رومن پولانسکی Roman Polanski
بازیگران: جک نیکلسون، فی دانوی، جان هاستون، پری لوپز
«محله چینی ها» بدون شک یکی از تاریکترین داستانها و یکی از بهترین فیلم های ژانر نوآر ساختهشده در تاریخ سینماست. فیلم دربارهی یک کارآگاه خصوصی است که باید دربارهی یک مرد خیانتکار به درخواست همسر آن مرد تحقیق کند، اما هرچه جلوتر میرود رازهای مخوفتری برملا میشوند. سه ویژگی اصلی از داستانهای نوآر در این شاهکار پولانسکی خودنمایی میکنند؛ یک: زن و مرد خیانتکار، دو: یک کارآگاه خصوصی که ضدقهرمان است و سه: سرمایهداران بزرگ بههمراه جنایتهای ترسناکی که پشتپرده انجام دادهاند.
در مرکز داستان کارآگاه خصوصی حضور دارد؛ مردی بددهن و سمج که از قوانین معمول سرپیچی میکند. او ابایی از انجام کار خلاف برای رسیدن به هدفش ندارد. در سوی دیگر یک زن اغواگر ولی درعینحال معصوم را داریم که قربانی یک جنایت دیگر شده است و اکنون سعی دارد با استفاده از کارآگاه خصوصی از تبعات آن جنایت فرار کند. همچنین در این فیلم سرمایهدار قدرتمندی به نمایش گذاشته میشود که او همهی نقشهها را طراحی میکند. ترتیب حرکت داستان از موارد جزئی به موارد کلی است. داستان روایت خود را از یک خیانت ساده شروع میکند و به یک کلاهبرداری عظیم و جنایتی در مقیاس بزرگ ختم میشود. درواقع، فیلم بهصورت لایهبهلایه عناصر نوآر را درون خود جای میدهد و آهسته با پیش رفتن فیلم این لایهها را آشکار میکند. همین موضوع باعث ایجاد تنوع و تکراری نشدن فیلم میشود.
پولانسکی در هر لایه از فیلمش به پرداخت اصولی و درست یکی از عناصر نوآر میپردازد و داستانش را در لایهی بعدی با عنصر دیگر نوآر پیش میبرد. این ویژگی ممتاز فیلم محله چینیها است که به آن جایگاهی استوار در بهترین فیلم های نوآر میدهد. حتی معماهای موجود در فیلم نیز بهصورت لایهبهلایه قرار گرفتهاند. هرچه داستان پیش میرود، گرههای آن بیشتر باز و حقایق برملا میشود که گاهی شوکهکننده نیز هستند.
در محلهی چینیها آنقدر معماهای حلشده بزرگتر و تاریکتر میشوند تا اینکه سرانجام مخوفترین راز با یک پایان مرگبار و تراژیک برای مخاطب آشکار میشود. فیلم محله چینیها مخاطب را بهیکباره شوکه نمیکند، اما در پایان چنان تأثیری روی او میگذارد که مخاطب تا چند روز به آن فکر میکند! محلهی چینیها یکی از بهترین فیلم های نوآر در تاریخ است!
ستارگان:ساموئل ال جکسون، کرت راسل، جنیفر جیسون لی، تیم راث، والتر گوگینز
بعضی از آثار سینما چند ژانر دارند. مثلاً انیمهی ستایششدهی کابوی بیباپ Cowboy Bebop به زیبایی سه ژانر نوآر، وسترن و علمی تخیلی را باهم میآمیزد و به اثری مستقل با هویتی مستقل تبدیل میشود. «هشت نفرتانگیز» نیز چنین فیلمی است. همزمان که داستان گیر افتادن چند آدم خطرناک و خشن در یک خرازی در بستری وسترن روایت میشود، فیلم ادای احترام خود را به فیلمهای ترسناکی چون «موجود The Thing» ابراز میکند، در بخشهایی از فیلم سری به ژانر جنگی میزند و درنهایت یک قسمت مهم از داستانش را در قالب نوآر روایت میکند. همین موضوع باعث شده است که هشت نفرت انگیز فیلمی منحصربهفرد شناخته شود.
عناصر نوآر این فیلم مانند سایر آثار این لیست زیاد نیست، اما بهقدری هست که بتوان آن را یک اثر نوآر هم نامید. اولین عنصری که با کمی دقت متوجه آن خواهید شد، منفی بودن تمام شخصیتهاست! دقت کنید گفتم منفی، نگفتم خاکستری! شخصیتهای اصلی فیلم هشت نفرت انگیز همگی ذات منفی و خبیثی دارند؛ حتی آن کسی که در حال حاضر شغلی آبرومند دارد، گذشتهای تیرهوتار داشته است. همین گذشته نیز او را تبدیل به یک آدم منفعتطلب و بیرحم میکند.
تارانتینو عنصر خاکستری بودن شخصیتها در یک داستان نوآر را برداشته و با غلظتی بیشازاندازه آن را در اثرش گنجانده است! تعجبی هم ندارد؛ چنین خلاقیتهای افراطیای فقط از این کارگردان برمیآید. عنصر بعدی که برجستهتر از عنصر قبلی عمل میکند، قسمت کارآگاهی فیلم است. یکی از شخصیتها وظیفهی پیدا کردن یک خرابکار را برعهده میگیرد و همانند یک کارآگاه واقعی سرنخها را کنار هم قرار میدهد و سرانجام قاتل را پیدا میکند. اینجا هم شاهد شیطنت تارانتینو هستیم؛ چراکه بعداً مشخص میشود قسمتی از نتیجهگیریهای آن شخصیت در قالب کارآگاه اشتباه بوده است!
فیلم هشت نفرت انگیز با شجاعت و بدون ترس، عناصر نوآر را در خدمت داستانش بهکار میگیرد و روایت خاص خودش را نمایش میدهد؛ این موضوع فیلم را تبدیل به اثری غنی میکند. هماکنون به قسمت غافلگیری فیلم میرسیم. سیستم غافلگیری فیلم نیز بهشدت اغراقآمیز و افراطی عمل میکند. عنصر غافلگیری در فیلم هشت نفرتانگیز بدون هیچ اخطار، مقدمه و پیشزمینهی قبلیای در فیلم رخ میدهد و مخاطب را شگفتزده و متحیر میکند!
تارانتینو از تکنیک بروز یک حادثهی ناگهانی استفاده میکند، منتها بهقدری این اتفاق غیرقابلپیشبینی و خارج از فضای حاکم بر فیلم است که بعد از این اتفاق مسیر داستان بهکلی بهنفع این موضوع عوض میشود؛ انگار ۱۸۰ درجه یکچیز را بچرخانید! درواقع فیلم سینمایی هشت نفرت انگیز فیلمی نیست که یک روز به تماشایش بنشینید و روز بعد آن را فراموش کنید! این فیلم اثر شگرفی را بر مخاطب میگذارد که در نقد فیلم هشت نفرت انگیز بهطور مفصل به آن پرداختیم.
نمایی از فیلم هشت نفرت انگیز
7) راننده تاکسی Taxi Driver؛ شاعری که قلمش تفنگ است و قافیههایش گلوله!
«راننده تاکسی» اسکورسیزی چیزی شبیهبه هزلیات یک شاعر کارکشته است. شاعر با استفاده از اصطلاحات و الفاظ رکیک و در قالب یک شعر، به نقدی سنگین از بیعدالتیهای اطرافش میپردازد. راننده تاکسی نیز در یک فضای شاعرانه و توهمآمیز بههمراه موسیقی جادویی برنارد هرمن یک نقد سنگین، بیپروا و خشن را نسبتبه جامعهی اطرافش ابراز میکند.
داستان این فیلم دربارهی یک راننده تاکسی و سرباز سابق ویتنام است که بهخاطر مشکل خواب، شبها مسافرکشی میکند و با دیدن جنایتهای رخداده در شب، تصمیم میگیرد که خودش تبدیل به مجری قانون شود. فیلم راننده تاکسی شاید نئونوآرترین فیلم این لیست باشد. راننده تاکسی پیشروی ژانر نوآر است و یک نسخهی بهروز از بیعدالتیهای داستانهای نوآر را نمایش میدهد. گذشتهی سخت شخصیت اصلی بهعنوان سرباز ویتنام و بدگمانی و نداشتن اعتماد نسبتبه همهچیز تا جایی که او را وسوسه به ترور یک شخص مهم میکند، نسخهی جدیدتری از عناصر کلاسیک نوآر است.
عشق نافرجام و افزایش تنفر نسبتبه انسانها نیز یک نمونهی دیگر از المانهای نوآر در راننده تاکسی است، اما برجستهترین نمادی که این فیلم از نوآر به مخاطب نشان میدهد، مربوط به پایان فیلم است. [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود]در پایان فیلم شخصیت اصلی تبدیل به همان کسانی میشود که از آنها متنفر بود؛ به همین دلیل قادر به اجرای عدالت نیست. این شخصیتپردازی زیبا، پرترهای خیالانگیز از قهرمان داستانهای نوآر است. قهرمان در یک قصه نوآر، مرز عدالت و بیعدالتی را برای رسیدن به اهداف خود زیرپا میگذارد. همین اتفاق نیز دقیقاً در راننده تاکسی میافتد؛ منتها اینبار برخلاف رسم همیشهی داستانهای نوآر شاهد رستگاری شخصیت اصلی هستیم. این شکستن کلیشهی رایج در داستانهای نوآر، حرکتی خلاقانه و زیبا بهشمار میآید.
فیلم راننده تاکسی اثر مارتین اسکورسیزی خلاقیت عجیبی در بخش غافلگیری دارد. در این فیلم نه خبری از معماهای پیچیده است، نه اتفاقاتی ناگهانی و تصادفی. این فیلم با نمایش متعادل خشونت، مخاطب را به همان میزان خشونت عادت میدهد، اما در پایان فیلم میزان خشونتش را به شدیدترین شکل ممکن ابراز میکند. معمولاً ریتم خشونت در فیلمها روی یک مسیر متعادل و یکسان حرکت میکند. یا از اول تا آخر یک فیلم با خشونت فراوانی طرفیم، یا خشونتی اندک و متعادل.
راننده تاکسی از معدود فیلمهایی است که این مسیر یکدست را میشکند و بهشکلی ناگهانی و دور از انتظار، میزان خون و خونریزیاش را دویستدرجه افزایش میدهد. این حرکت ریز شاید در ابتدا بهچشم نیاید، اما در سکانس پایانی اثرش را میگذارد. این موضوع، درنهایت بهیادماندنی میشود و همین ابداعات خلاقانهی کارگردان، راننده تاکسی را جزو بهترین فیلمهای نوآر میکند!
نمایی از گفتوگوی رابرت دنیرو با خود در فیلم راننده تاکسی
8) هفت Se7en؛ اگر میخواهید برنده شوید، پس ببازید!
محصول سال 1995 آمریکا
ژانر:جنایی، درام، معمایی
مدت زمان: ۱۲۷ دقیقه
امتیاز:8.6
کارگردان:دیوید فینچر
بازیگران:برد پیت، کوین اسپیسی، مورگان فریمن
شاید اگر دیوید فینچر David Fintcher و اندرو کوین والکر Andrew Kevin Walker دربرابر خواستهی تهیهکنندگان ایستادگی نمیکردند، هیچگاه شاهد چنین فیلم شوکهکنندهای نبودیم! اندرو کوین والکر پس از یک شکست در بخشی از زندگیاش شروع به نوشتن داستان «فیلم هفت» کرد. همین شکست و ناکامی او باعث تغییر نگاهش نسبتبه جهان پیرامونش شد. او با استفاده از همین نگاه تازهاش یکی از غیرکلیشهایترین داستانهای ژانر کارآگاهی و نوآر را نوشت. داستانی که در آن یک کارآگاه تازهکار بههمراه یک کارآگاه کهنهکار باید یک قاتل سریالی که قتلهایش را با نماد هفت گناه کبیره انجام میدهد پیدا کنند. فیلم سینمایی سون بهخوبی میتواند به این سؤال پاسخ دهد: «فیلم نوآر یعنی چی؟»
جدا از نماد کارآگاه در این فیلم، مبحث اخلاق و قرار گرفتن بر سر دوراهی موضوع جذاب فیلم سون در ژانر نوآر است. زمانی که بین دو تصمیم سرنوشتساز گیر میکنید، وجدان و انسانیت شما آزمایش میشود. اینکه آیا حاضرید صرفاً بهخاطر یک بازی مریض که در آن گیر افتادهاید جنبههای شخصی زندگیتان را زیرپا بگذارید یا برای اجرای عدالت پا روی علایق و زندگی شخصی خود میگذارید و فشار آن بازی مریض را تحمل میکنید؟
فیلم سینمایی سون با آمیختن موضوع عدالت و بیعدالتی، یک نوآر درجهیک و شوکهکننده را برای مخاطب به ارمغان میآورد. فیلم در راز داستانش نیز به همین طریق عمل میکند. نکتهی جالب در فیلم Seven این است که قاتل خودش را به دیگران معرفی میکند. معمای اصلی هویت قاتل نیست؛ بلکه عاقبتی است که با تکمیل نقشهی او آشکار میشود.
بهتر است به این نکته نیز اشاره کنیم که فیلم در زمان اکرانش از یک حقۀ تمیز استفاده کرد. دیوید فینچر بدون معرفی کوین اسپیسی، چه در تبلیغات چه در لیست بازیگران، هویت قاتل را بهمعنای واقعی کلمه از همه پنهان کرد تا زمانی که طرفداران در سالن سینما با دیدن ابهت اسپیسی دچار شکی مهلک شدند!
این ویژگی شاید خیلی فریبنده نباشد، اما درعینحال زیرکانه است و تأثیر خود را میگذارد. شاهکار کلاسیک دههی نود دیوید فینچر یکی از بهترین فیلم های نوآر محسوب میشود.
سکانس پایانی فیلم هفت و برملا شدن راز نهایی
9) مظنونین همیشگی Usaul Suspects؛ بزرگترین حیلهی شیطان، قبولاندن وجود نداشتن او در ذهن جهان است!
بدون شک در کنار افراد خبیث بزرگی مثل تانوس دنیای مارول یا دارکساید دنیای دیسی، نام کایزر سوزه شروع به درخشیدن میکند. خبیثی مرموز و بیرحم که تمام کارهایش را حسابشده و دقیق انجام میدهد. [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود] او بهقدری دقیق است که فقط با استفاده از اطلاعات مظنونین و پروندههای قبلی پلیس که بر دیوار چسبیدهاند یک داستان کاملاً تخیلی برای رئیس پلیس میسازد و کاری میکند که او نیز تمام حرفهایش را باور کند!
معمای «فیلم مظنونین همیشگی» تماماً متمرکز بر نقش منفی فیلم یعنی کایزر سوزه است. فیلم در غافلگیر کردن مخاطب همچون یک روباه مکار و حیلهگر عمل میکند. درواقع، شما در یکسوم پایانی فیلم فقط در حال حدس زدن هویت کایزر سوزه هستید و تا دقیقهی آخر فیلم نیز به کار خود ادامه میدهید.
«فیلم مظنونین همیشگی» عامدانه از شما میخواهد که حدس بزنید و اشتباه کنید. این فیلم شما را وادار به اشتباه حدس زدن میکند و از اشتباه کردن شما لذت میبرد. سکانس معرفی گذشتۀ کایزر سوزه بهقدری در رسیدن به این هدف فیلم موفق است که انگار دو خبیث و دو کایزر سوزه در فیلم وجود دارد! نکتهی ظریف هم زیادهروی نکردن فیلم در فریب دادن است. اگر در هر چیزی زیادهروی کنید، دیگر آن مزه و جادویش را از دست میدهد.
کارگردان خوشذوق با آگاهی از این موضوع، فریب دادن را در حد منطقی و معقولی نگه داشته است؛ درنتیجه فیلم بدون اینکه لوس شود، کار خود را بهسرانجام میرساند. جدا از موارد آشکاری همچون خاکستری بودن شخصیتپردازیها و فضای مخوفی که بر فیلم احاطه دارد، برجستهترین عنصر نوآر این اثر کلاسیک پیروزی بدی بر نیکی است. فیلم مظنونین همیشگی قوانین ثابت پیروزی خیر بر شر را میشکند و درنهایت نیز سرش را با افتخار بالا میگیرد! این ویژگی یکی از بهترین فیلم های نوآر و یکی از بهترین فیلم های معمایی در تاریخ سینمای جهان است!
سکانس به صف شدن شخصیتهای اصلی در فیلم مظنونین همیشگی
10) جایی برای پیرمردها نیست No Country For Oldmen؛ وقتی زندگیتان به یک شیر یا خط وابسته باشد!
سرانجام به آخرین فیلم این لیست و یکی دیگر از شاهکارهای برادران کوئن میرسیم. فیلمی که اقتباس موفقی از رمانی به همین نام به نویسندگی کورمک مککارتی است. در داستان «فیلم جایی برای پیرمردها نیست» یک مرد پس از اینکه بهطور اتفاقی به محل درگیری خونین بین دو گروه کارتل مواد مخدر میرسد، چمدانی پر از پول را پیدا میکند. او با خوشحالی از آنجا میگریزد، غافل از اینکه هماکنون یک قاتل بیرحم برای پس گرفتن چمدان او را وارد یک تعقیبوگریز مرگبار و ترمیناتورمانند میکند!
فیلمِ جایی برای پیرمردها نیست مانند سایر فیلمهای نوآر و نئونوآر است. تمام عناصر نوآری که در سایر فیلمها دیدهایم در این فیلم نیز کموبیش یافت میشود. پس چه موضوعی این فیلم را منحصربهفرد کرده است؟ در پاسخ به شما باید بگوییم که شخصیت منفی و ستارهی فیلم جایی برای پیرمردها نیست این اثر را شگفتانگیز میکند. قاتلان آدمکش با انگیزههایی عجیبوغریب یکی از المانهای کلاسیک نوآر محسوب میشوند، منتها این نماد نوآر در فیلم جایی برای پیرمردها نیست بر تمام المانهای دیگر برتری مییابد!
هیچچیز جلودار این قاتل بیرحم نیست. شاید زخمی شود، شاید آهستهتر حرکت کند، شاید استخوانش از دستش بیرون بزند اما هیچوقت متوقف نمیشود. او همچون یک بولدوزر تمام موانع را از سر راهش برمیدارد. این عنصر بهکاررفته در فیلم همچون ابری سیاه سایر عناصر نوآر فیلم را احاطه میکند. اشتباه نکنید؛ این حرکت داستان به معنای پرداخت کم فیلم به سایر عناصر نوآر موجود در این اثر نیست. اتفاقاً المانهای دیگر نوآر همچون خیانت مرد، رئیسان مواد مخدر و پایان تراژیک بهزیبایی در فیلم به نمایش درمیآیند، اما هرموقع قاتل از راه میرسد، تمام عناصر دیگر را زیر پای خود له میکند.
صحنهی نمایش فقط هنرنمایی قاتل را نشان میدهد. همین حرکت، باعث ترسناک شدن این قاتل و این نماد نوآر میشود! شرایط غافلگیری فیلم اندکی فرق دارد. فیلم از دو رکن اصلی برای غافلگیر کردن مخاطبش استفاده میکند. اولین موضوع دربارهی قاتل فیلم است. در یکسوم پایانی فیلم [از اینجا به بعد ممکن است داستان فیلم برای شما لو برود]شخصیت اصلی میمیرد، اما نه بهدست قاتل و نقش منفی فیلم!
در تمام طول فیلم، ما تقلای شخصیت اصلی برای فرار از دست قاتل را میبینیم. زمانی که او با قاتل روبهرو میشود، نفسمان را در سینه حبس میکنیم. سرانجام هم وقتی قهرمان قصه از آن رویارویی جان سالم بهدر میبرد، بسیار خرسند و خوشحال میشویم. درست در همینجا فیلم با کشتن قهرمان قصه ضربهای بزرگ به مخاطب وارد میکند؛ چراکه او فقط در حال تماشای قاتل بیرحم و تلاشهای او را برای کشتن قهرمان قصه بود.
فیلم با بزرگنمایی روی قاتل، تمرکز مخاطب را بر او منعکس میکند؛ به همین خاطر آن دنیای بیرحم و خطراتش را از یاد مخاطب میبرد و هنگام کشته شدن قهرمان، ناگهان فیلم با کوبیدن آن دنیای خطرناک بر صورت مخاطب موجودیت خود را یادآوری میکند! بدون شک این فیلم یکی از بزرگترین فیلم های نوآر تاریخ سینما است!
سکانس درگیری جاش برولین و خاویار باردم در فیلم جایی برای پیرمردها نیست
بهترین فیلم های نوآر؛ طلوع قهرمانان از دل تاریکی
پس از جنگ جهانی اول تاکنون، بهخاطر شرایط سخت و فضای ناامیدکنندهای که جنگ ایجاد کرده بود، شاهد خلق شدن فیلمهای نوآر گوناگونی بودیم. هرکدام از این آثار سعی داشتند قسمت تاریک انسانها را به شکلهای مختلف نمایش دهند. در این مقاله از مجله هنری اهل سینما، به بررسی ده فیلم برتر از بهترین فیلم های نوآر پرداختیم و المانهای نوآری را که در این فیلمها بهکاررفتهاند و نحوهای که هر اثر مخاطبش را غافلگیر میکند برای شما توضیح دادیم. مسلماً این لیست ظرفیت بررسی تمام فیلمهای نوآر برتر را ندارد، اما در حد توان سعی کردیم به بررسی آثار متفاوت و منحصربهفرد این ژانر بپردازیم.
برای دسترسی به سایر مقالات معرفی فیلم و نقد فیلمهای معتبر جهان، مجلهی هنری اهل سینما در یک قدمی شماست!
فیلم جوکر: جنون مشترک به کارگردانی تاد فیلیپس دنبالهای است که مخاطبان و منتقدان انتظار بسیار بالایی از آن داشتند؛ اما آیا این دنباله همان تأثیرگذاری روانشناختی و اجتماعی فیلم اول را حفظ کرده است؟
«هیولا» شانزدهمین فیلم هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنی است که در جشنوارۀ فیلم کن نمایش داده شد و توانست جایزۀ بهترین فیلمنامه را از آن خود کند. کورئیدا با فیلم دزدان فروشگاه موفق به دریافت نخل طلای کن شده بود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد انیمه جوجوتسو کایسن با ذکر نکات مثبت و منفیاش میپردازیم و لایههای مکتب پستمدرنیسم را در قسمتهای مختلف این انیمه بررسی میکنیم.
I really enjoyed this article. The analysis was spot-on and provided a lot of food for thought.
Thanks
Thank you dear Pollyt glad to could entertain you🌷
Great article! I appreciate the clear and insightful perspective you’ve shared. It’s fascinating to see how this topic is developing.
Hi dear Pamelat, thank you so much for your opinion, really appreciate it🥰🌹
Sure i also keen on to hear other’s thoughts aswell
🙏👏👏
🙏🙏
متشکرم امیرجان که همراهمونی
متن کاملی بود. ممنون از توضیحاتتون
سلام خسته نباشید.
خواهش میکنم ممنونم از نظرتون🙏
ممنونم که با اهل سینما در ارتباطی