
در نقد فیلم امیلیا پرز Emilia Pérez همۀ جنبههای این اثر سینمایی را بررسی میکنیم تا ببینیم آیا املیا پرز واقعاً سزاوار این حجم از تحسین بوده یا نه؟
فیلم آنورا Anora یکی از آن آثاری است که با موجی از تحسین و جوایز روبهرو شد، اما آیا واقعاً لیاقت این میزان از توجه را داشت؟ گاهی اوقات فیلمهایی که در جشنوارهها میدرخشند بیشتر تحتتأثیر تبلیغات و فضای رسانهای هستند تا کیفیت واقعی. «آنورا» نیز دقیقاً در همین دسته قرار میگیرد؛ اثری که ایدهای جذاب داشت اما در اجرا با ضعفهای مشهودی همراه بود. از فیلمنامهای که پتانسیل بالایی داشت اما بهدرستی پرداخت نشد تا شخصیتهایی که عمق کافی را نداشتند. حتی بازیگران نیز با وجود بازی خوب نتوانستند فیلم را از سطح متوسط بالاتر ببرند. در نقد فیلم آنورا نگاهی دقیقتر به نقاط قوت و ضعف این فیلم خواهیم داشت تا ببینیم آیا واقعاً شایستۀ جوایزی که دریافت کرده بود، هست یا خیر.
نویسنده
فیلم آنورا داستان دختری جوان به نام آنورا را روایت میکند که در محلۀ برایتن بیچ در نیویورک زندگی میکند و برای تأمین هزینههای زندگیاش به کارهای شبانه مشغول است. او بهطور اتفاقی با پسری ثروتمند از خانوادهای بانفوذ آشنا میشود. رابطۀ آنها که در ابتدا ساده و تفریحی به نظر میرسد، بهسرعت به ازدواجی غیرمنتظره تبدیل میشود؛ اما وقتی خانواده پسر از این موضوع باخبر میشوند همهچیز تغییر میکند… . فیلم آنورا با روایتی پرتنش و احساسی تضاد میان طبقات اجتماعی و قدرت را به تصویر میکشد.
* جوایز اسکار ۲۰۲۵:
ـ جایزه اسکار بهترین فیلم
ـ جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای شان بیکر
ـ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای مایکی مدیسون
ـ جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال برای شان بیکر و کریس برگوچ
ـ جایزه اسکار بهترین تدوین برای شان بیکر
* جوایز اسپریت ۲۰۲۵:
ـ جایزه بهترین فیلم مستقل
ـ جایزه بهترین کارگردانی برای شان بیکر
ـ جایزه بهترین بازیگر زن برای مایکی مدیسون
نمایی از فیلم آنورا
یکی از مهمترین عناصر موفقیت هر فیلم فیلمنامۀ آن است. یک داستان قوی و جذاب حتی با کارگردانی و بازیگری متوسط تأثیرگذار است؛ اما اگر فیلمنامه دچار ضعف باشد حتی بهترین عوامل نیز نمیتوانند فیلم را نجات دهند. «آنورا» در نگاه اول از ایدهای نسبتاً جذاب بهره میبرد، اما وقتی عمیقتر به فیلمنامه نگاه میکنیم ضعفهای جدیای در ساختار، روایت و دیالوگها دارد که فیلم به اثری توسط تبدیل میکند. در ادامه، نقاط قوت و ضعف فیلم آنورا را بررسی میکنیم.
در نقد فیلم آنورا باید بگوییم که یکی از مهمترین مشکلات فیلمنامه آنورا قابلحدس بودن اتفاقات آن است. فیلم در همان ابتدا مسیر خود را مشخص میکند و تماشاگر بدون هیچ چالش ذهنی وقایع بعدی را پیشبینی میکند. این موضوع باعث میشود فیلم از همان دقایق اول جذابیت خود را تا حد بسیاری از دست بدهد. وقتی مخاطب احساس کند همهچیز طبق یک الگوی تکراری پیش میرود، دیگر انگیزهای برای دنبال کردن داستان نخواهد داشت.
فیلم در برخی لحظات بهشدت طولانی و کند میشود، در حالی که در برخی صحنههای حساس بیشازحد شتابزده عمل میکند. در ابتدای فیلم، شخصیت اصلی با چالش بزرگی مواجه میشود اما فیلم بهجای اینکه بهطور مستقیم وارد این بحران شود، بیش از ۲۰ دقیقه روی صحنههای روزمرۀ زندگی او تمرکز میکند که تأثیر خاصی در پیشبرد داستان ندارند. این موضوع باعث میشود که مخاطب احساس کند فیلم بیش از حد کشدار شده است.
برخی سکانسها نیز میتوانستند کوتاهتر باشند و در عوض لحظات کلیدی نیاز به زمان بیشتری برای پردازش داشتند. در صحنۀ حساسی که قرار است آنورا تصمیم حیاتی بگیرد، فیلم ناگهان بدون مقدمه به نتیجه میرسد و مخاطب فرصت پردازش احساسات و درک عمیقتری از لحظه را پیدا نمیکند. شخصیتی که تا چند دقیقه قبل مردد بود، ناگهان در یک سکانس چند ثانیهای تصمیم نهایی خود را میگیرد؛ بدون اینکه زمینهچینی مناسبی برای این تغییر رفتار انجام شده باشد.
نمونه دیگر مربوط به اوج داستان است؛ وقتی که آنورا به تقابل نهایی با شخصیت منفی داستان میرسد، این سکانس بهطرز عجیبی کوتاه و ساده برگزار میشود، در حالی که سکانسهای قبلی که اهمیت کمتری دارند زمان بیشتری از فیلم را به خود اختصاص دادهاند. این نداشتن تعادل باعث میشود لحظات مهم داستان تأثیر احساسی لازم را نداشته باشند.
این نداشتن تعادل در ریتم باعث میشود تماشاگر در برخی لحظات احساس خستگی کند و در برخی لحظات دیگر حس کند فیلم بهدرستی از فرصتهای احساسی و دراماتیک خود استفاده نکرده است.
یکی دیگر از ضعفهای فیلمنامه پرداخت نامناسب به شخصیتهای فرعی است. در حالی که فیلم سعی دارد داستانی احساسی و تأثیرگذار را روایت کند، اما شخصیتهای فرعی نقشهایی کلیشهای و سطحی دارند. بسیاری از این شخصیتها صرفاً برای پر کردن داستان حضور دارند و نه تأثیری در روند روایت دارند و نه حتی بهدرستی پرداخت شدهاند. این موضوع باعث میشود فیلم از نظر احساسی نیز نتواند تأثیرگذاری لازم را داشته باشد.
یکی از شخصیتهای فرعی فیلم دوست صمیمی آنوراست که در چندین صحنه در کنار او دیده میشود؛ اما این شخصیت هیچگونه پیشزمینهای ندارد. نه میدانیم چه رابطهای با آنورا دارد، نه انگیزهای از حضور در داستان دارد و نه هیچ تحول خاصی در او دیده میشود. او فقط در فیلم حضور دارد تا در لحظات خاص به آنورا جملاتی انگیزشی بگوید و سپس از داستان حذف شود.
همچنین شخصیت منفی فیلم (مثلاً فرد قدرتمند که مانع پیشرفت آنورا میشود) بدون هیچ توضیحی بهعنوان «بدمن» معرفی میشود. او صرفاً کارهایی منفی انجام میدهد، اما هیچ اطلاعاتی دربارۀ انگیزهها، گذشته یا پیچیدگیهای شخصیتی او ارائه نمیشود. این مسئله باعث میشود تماشاگر نتواند هیچ ارتباطی با او برقرار کند و در نتیجه درگیری میان او و آنورا هیجان و تنش لازم را نداشت.
مثال بعدی که باید بزنم دربارۀ کارفرمای آنوراست. این شخصیت فقط در چند صحنه دیده میشود و نقش او چیزی جز فریاد زدن یا سرزنش کردن آنورا نیست. او هیچ جنبۀ انسانی دیگری ندارد و نه خوب است و نه بد؛ فقط وجود دارد تا شخصیت اصلی را به جلو هل دهد. چنین شخصیتهایی معمولاً در فیلمهایی که شخصیتپردازی ضعیفی دارند بسیار دیده میشوند.
نمایی از مایکی مدیسون و مارک آیدلشتاین در فیلم آنورا
نمادگرایی در سینما اگر بهدرستی استفاده شود داستان را غنیتر میکند، اما در نقد فیلم آنورا این موضوع را بررسی میکنیم کخ بسیاری از نمادها و استعارهها به شکل آشکار و گاهی بدون دلیل خاصی در داستان گنجانده شدهاند. بهجای آنکه این عناصر به شکل طبیعی در داستان تنیده شوند، فیلم آنها را مستقیم به مخاطب ارائه میدهد و همین باعث میشود تأثیرگذاری خود را از دست بدهند.
در یکی از صحنههای فیلم، آنورا بارها به آینه نگاه میکند و فیلم چندینبار از زاویههای مختلف این تصویر را نشان میدهد. این صحنه ظاهراً قرار است نماد خودکاوی و درگیری درونی آنورا باشد، اما چون در طول فیلم هیچ زمینهای برای این مفهوم ایجاد نشده این نماد فقط یک عنصر بصری باقی میماند و تأثیر احساسی لازم را ندارد.
در سکانسی دیگر، فیلم بارها از تصویر پرنده در قفس استفاده میکند تا مفهوم «اسارت» و «محدودیت» را نشان دهد؛ اما این تصویر به شکلی آشکار و بدون ظرافت به بیننده القا میشود، تا جایی که حتی یکی از شخصیتها بهطور مستقیم به قفس اشاره میکند و مفهوم آن را توضیح میدهد. این موضوع باعث میشود مخاطب احساس کند فیلم بهجای آنکه او را درگیر کند، در حال دیکته کردن پیامهای خود به اوست.
در صحنهای دیگر وقتی آنورا تصمیم مهمی میگیرد، ناگهان باران شدیدی میگیرد. این باران ظاهراً قرار است نمایانگر «پاک شدن» و «آغاز دوباره» باشد، اما بهدلیل اینکه چنین نمادهایی در طول فیلم بهدرستی بهکار نرفتهاند، این صحنه بیشازحد کلیشهای میشود.
استفاده از نمادگرایی باید بهگونهای باشد که بیننده بهصورت ناخودآگاه آن را درک کند، نه اینکه فیلم بهطور مستقیم این نمادها را نشان و حتی توضیح دهد. در آنورا این عناصر نهتنها در داستان تنیده نشدهاند، بلکه گاهی بهطور مستقیم و غیرضروری به نمایش گذاشته شدهاند که باعث میشود تأثیرگذاری آنها از بین برود.
نمایی از خوشگذرانی آنورا و دوست پسرش به همراه دوستانشان در وگاس
یکی از مهمترین ارکان فیلم موفق شخصیتپردازی قوی و باورپذیر است. شخصیتهایی دارای لایههای مختلف و تحولپذیر که بتوانند احساسات مخاطب را درگیر کنند، یک فیلم را از اثری معمولی به شاهکار تبدیل میکنند. در فیلم آنورا با وجود تلاشهای اولیه برای خلق شخصیتهای چندبعدی، نتیجۀ نهایی چندان موفق از آب درنیامده است. بیشتر شخصیتها یا پرداخت کافی ندارند یا بهاندازهای سطحی هستند که تماشاگر نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. برخی مشکلات اصلی در شخصیتپردازی فیلم را در ادامه بررسی میکنیم.
در ابتدای فیلم، آنورا بهعنوان زنی مستقل و جسور معرفی میشود که در برابر مشکلات زندگیاش ایستادگی میکند. او در سکانسهای آغازین در محیط کاریاش با رئیس سختگیری روبهرو میشود و بدون ترس از دست دادن شغلش نظرات خود را بیان میکند. این ویژگی آنورا را در نگاه اول به شخصیتی قوی و محکم تبدیل میکند.
اما مشکل اصلی اینجاست که این شخصیت در طول فیلم تقریباً هیچ تغییری نمیکند. او با چالشهای مختلفی روبهرو میشود؛ از مشکلات خانوادگی گرفته تا درگیریهای احساسی، اما هیچیک از این اتفاقات تأثیر عمیقی روی او نمیگذارند. در میانۀ فیلم وقتی دوست نزدیکش او را ترک میکند، آنورا هیچ واکنش احساسی قابلتوجهی نشان نمیدهد. مخاطب انتظار دارد این فقدان روی شخصیت او تأثیر بگذارد و او را وادار به بازنگری در تصمیمهایش کند، اما چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
در اوج داستان آنورا باید تصمیمی مهم بگیرد که مسیر زندگی او را تغییر دهد، اما این تصمیم بدون هیچ پیشزمینۀ احساسی یا درگیری درونی گرفته میشود. او همان فردی است که در ابتدا بوده و هیچ نشانهای از رشد شخصیتی در او دیده نمیشود.
تصمیمهای او در بسیاری از لحظات منطقی به نظر نمیرسد و در برخی مواقع کاملاً متناقض است. احساسات و درگیریهای درونی شخصیت بهدرستی به تصویر کشیده نمیشود؛ بنابراین مخاطب نمیتواند کاملاً با او همذاتپنداری کند. در فیلم درام شخصیت اصلی باید مسیر رشد و تغییر را طی کند تا داستان تأثیرگذارتر شود؛ اما آنورا تقریباً از ابتدا تا انتها یکسان باقی میماند و این باعث میشود که او چندان بهیادماندنی نباشد.
یکی از شخصیتهای فرعی فیلم همکار آنورا در محل کار است که در چندین صحنه دیده میشود اما هیچ هویت مستقلی ندارد. او فقط حضور دارد تا چند جملۀ کلیشهای دربارۀ شرایط کاری بگوید و سپس از داستان حذف شود. این شخصیت هیچ انگیزه مشخصی ندارد و نمیتوان گفت که چگونه در زندگی آنورا تأثیرگذار است.
شخصیت دیگری که در فیلم وجود دارد، مردی است که به آنورا علاقهمند است. اما این شخصیت بدون هیچ پرداختی فقط نقش یک علاقهمند خاموش را دارد که گاهی در صحنهها ظاهر میشود، چند جمله میگوید و دوباره ناپدید میشود. فیلم حتی زحمت نمیکشد تا رابطۀ بین او و آنورا را به شکل واقعیتری بسازد. در نتیجه، وقتی او از داستان خارج میشود هیچ احساسی در بیننده ایجاد نمیشود؛ چراکه فیلم هیچ تلاشی برای ساختن رابطهای عمیق میان آنها نکرده است.
وجود چنین شخصیتهای کمعمقی باعث شده فیلم فاقد دنیای واقعی و ملموس باشد. در یک فیلم قوی شخصیتهای فرعی نیز باید درگیریها و هویتهای خود را داشته باشند تا بتوانند داستان را باورپذیرتر کنند، اما در آنورا آنها ابزاری برای جلو بردن خط داستانی هستند؛ بدون اینکه تأثیر عمیقی بر روایت داشته باشند.
یکی از عوامل مهمی که شخصیتها را زنده و قابلباور میکند، نحوۀ تعامل آنها با یکدیگر است. در آنورا این تعاملات گاهی بیشازحد نمایشی و غیرواقعی به نظر میرسند. برخی دیالوگها بسیار تصنعی و شعاری هستند؛ بهگونهای که حس واقعی بودن را از بین میبرند.
روابط میان شخصیتها بهدرستی پرداخته نشده است؛ برخی از آنها بسیار سطحی هستند، در حالی که برخی دیگر بیشازحد اغراقشدهاند. برخی احساسات و واکنشها در تضاد با پیشزمینۀ شخصیتها هستند و به همین دلیل باورپذیر به نظر نمیرسند. این مشکلات باعث میشود فیلم نتواند ارتباط احساسی قویای با مخاطب برقرار کند؛ چراکه روابط بین شخصیتها قانعکننده نیستند.
نمایی از شخصیتهای فیلم Anora به کارگردانی شان بیکر
کارگردانی یکی از مهمترین عناصر فیلم موفق است. یک کارگردان توانمند حتی با فیلمنامۀ متوسط اثری درخشان خلق میکند، اما کارگردانی ضعیف حتی بهترین فیلمنامه را نیز از بین میبرد. در نقد و بررسی فیلم آنورا باید بگوییم که کارگردان تلاش بسیاری کرده تا اثری چشمنواز و خوشساخت بسازد، اما در برخی از جنبهها این تلاش بیشتر به ظاهرسازی شباهت دارد تا خلق تجربۀ سینمایی عمیق. در ادامه، جنبههای مختلف کارگردانی از جمله طراحی صحنه، تدوین، فیلمبرداری و استفاده از موسیقی و صداگذاری را بررسی خواهیم کرد.
شاون بیکر در آنورا از قاببندیهای خاص و نورپردازی چشمگیر بهره میبرد. برای مثال، صحنههای داخل کلابهای شبانه با رنگهای نئونی قرمز و آبی بسیار چشمنواز هستند و فضایی هیجانانگیز و پرزرقوبرق ایجاد میکنند؛ اما در برخی لحظات این سبک بیشازحد بر جلوههای بصری متمرکز شده است. نمونهای از این موضوع سکانس طولانی از آنورا در حال قدم زدن در خیابانهای نیویورک است؛ جایی که دوربین بدون هیچ پیشبردی در داستان روی او تمرکز دارد. چنین سکانسهایی از لحاظ بصری چشمنوازند، اما از نظر روایی به تعلیق فیلم ضربه میزنند.
شام بیکر، کارگردان آنورا، بدون شک سعی داشته فیلمی با هویت بصری منحصربهفرد بسازد. قاببندیهای خاص، استفاده از رنگهای متنوع و نورپردازیهای هنرمندانه از جمله ویژگیهای بارز فیلم هستند؛ اما مشکل اینجاست که این زیباییهای بصری در برخی لحظات بهجای کمک به داستان بر آن غلبه میکنند.
برخی صحنهها صرفاً برای نمایش جلوههای بصری طراحی شدهاند؛ بدون اینکه در پیشبرد داستان نقش مؤثری داشته باشند. تمرکز بیشازحد بر تصاویر هنری و نمادگرایی باعث شده گاهی فیلم از روایت اصلی خود فاصله بگیرد. برخی تصمیمهای کارگردانی بهجای تقویت حسوحال فیلم آن را از واقعگرایی دور کرده و به اثر نمایشی و اغراقآمیز تبدیل کرده است.
بیایید از فیلم مثالی بزنیم تا بیشتر متوجه شوید. صحنههای کلابهای شبانه با رنگهای نئونی قرمز و آبی بسیار چشمنواز هستند و فضایی هیجانانگیز و پرزرقوبرق ایجاد میکنند؛ اما در برخی لحظات این سبک بیشازحد بر جلوههای بصری متمرکز شده است. نمونهای از این موضوع سکانس طولانی از شخصیت آنورا در حال قدم زدن در خیابانهای نیویورک است و دوربین بدون هیچ پیشبردی در داستان روی او تمرکز دارد. چنین سکانسهایی از لحاظ بصری چشمنوازند، اما از نظر روایی به تعلیق فیلم ضربه میزنند.
لحظۀ ازدواج کردن آنورا در فیلم
یکی از نقاط قوت که در نقد فیلم Anora باید بگوییم دربارۀ طراحی صحنه و دکوراسیون آن است. توجه به جزئیات در برخی لوکیشنها بهخوبی انجام شده است، اما در بعضی موارد این طراحیها بیشازحد مصنوعی هستند. در برخی صحنهها، لوکیشنها کاملاً واقعی و ملموس به نظر میرسند و بیننده را به فضای داستان میبرند؛ اما در بعضی لحظات صحنهها بیشازحد نمایشی طراحی شدهاند و این باعث شده حس واقعگرایی فیلم کاهش یابد.
یکی از نمونههای موفق طراحی صحنه در فیلم فضای آپارتمان کوچک آنوراست. این فضا با وسایل معمولی و نورپردازی طبیعی کاملاً حس زندگی واقعی را منتقل میکند؛ اما در نقطه مقابل برخی از لوکیشنها مانند هتلهای مجلل و کلوپهای شبانه بیشازحد پرزرقوبرق و سینمایی هستند. صحنهای را بهخاطر بیاورید که آنورا و دوستپسر ثروتمندش وارد سوئیت لاکچری میشوند. این صحنه با دکوراسیونی پرزرقوبرق و نورهای شدید بیشازحد تصنعی است و از حس واقعگرایی فیلم میکاهد.
بهجای تمرکز بر ایجاد محیط طبیعی و متناسب با فضای فیلم، در برخی موارد به نظر میرسد طراحی صحنه صرفاً برای زیبایی و جلوههای بصری انجام شده است.
در ادامۀ نقد فیلم آنورا باید بگوییم که فیلمبرداری یکی از بخشهایی است که برای آن تلاش بسیاری شده است. بیکر در برخی سکانسها از زوایای دوربین جالبی استفاده میکند که حس خاصی را القا میکنند. در برخی سکانسها ترکیب نور، رنگ و زاویه دوربین به ایجاد حس خاص در فیلم کمک کرده است. برای مثال، در یکی از صحنههای کلیدی فیلم دوربین از زاویهای پایین آنورا را نشان میدهد که در برابر شخصیتهای قدرتمند احساس ضعف میکند.
در برخی صحنهها حرکات دوربین بیشازحد نمایشی و نامتعادل هستند؛ بهگونهای که تمرکز بیننده را از داستان دور میکنند. برخی قاببندیها بسیار هنری و زیبا هستند، اما در راستای روایت داستان کاربرد خاصی ندارند و صرفاً جلوهای بصری ایجاد میکنند. همچنین برخی حرکات دوربین بیشازحد لرزان و ناپایدارند. در سکانسهایی که آنورا در حال دویدن یا فرار است، تکانهای شدید دوربین بهجای افزایش هیجان تمرکز بیننده را از داستان دور میکند.
نمایی از شان بیکر در پشتصحنه فیلم آنورا
در فیلم آنورا بازیگران تلاش کردهاند نقشهای خود را بهخوبی اجرا کنند، اما محدودیتهای موجود در فیلمنامه و شخصیتپردازی باعث شده است اجراهای آنها ماندگار و استثنایی نشود. در ادامه، عملکرد بازیگر نقش اصلی، بازیگران فرعی و هماهنگی کلی بازیها را بررسی خواهیم کرد.
یکی از نقاط قوت آنورا بازی قوی بازیگر نقش اصلی است که بادقت و تسلط احساسات شخصیت را منتقل میکند. در فیلم آنورا بازیگر نقش اصلی (با بازی مایکی مدیسون) تلاش بسیاری کرده تا پیچیدگیهای درونی شخصیت را به تصویر بکشد. او از نظر فیزیکی و احساسی در نقش خود غرق شده و در برخی سکانسها بهخوبی موفق شده است تا حس اضطراب، ناراحتی و درگیریهای درونی شخصیت را منتقل کند.
در برخی صحنهها (مانند لحظهای که آنورا پس از درگیری شدید در خیابان تنها میماند) بازیگر بهخوبی حس درماندگی و سرخوردگی را از طریق حرکات آرام، نگاههای سرگردان و تنفسهای سنگین نشان میدهد یا در صحنهای که او در آینه به چهرۀ خود نگاه میکند و سعی دارد ظاهر خود را تغییر دهد، مدیسون بدون نیاز به دیالوگ احساس نارضایتی درونی و شک و تردید را نمایش میدهد.
با این حال مشکل اصلی اینجاست که شخصیت آنورا بهدرستی پرداخت نشده و در طول فیلم دچار تحول قابلتوجهی نمیشود. برخی احساسات او بیشازحد کنترلشده هستند؛ در حالی که برخی دیگر از واکنشهای احساسی او ناگهانی و اغراقشدهاند. بهعنوان مثال، آنورا از ابتدای داستان تا انتها تقریباً همان شخصیت را حفظ میکند و تغییرات احساسی و واکنشهایش ناگهانی هستند. در یکی از صحنههای کلیدی که او باید تصمیم مهمی دربارۀ آیندهاش بگیرد، احساساتش بهجای اینکه بهتدریج شکل بگیرند بهصورت دفعی و کمی اغراقآمیز هستند که باعث میشود بازی او در این لحظات طبیعی نباشد. این نداشتن تعادل باعث شده بازی مایکی مدیسون در برخی بخشها قوی و در برخی دیگر غیرطبیعی باشد.
در فیلم آنورا بسیاری از بازیگران فرعی در حد شخصیتهای سطحی و بدون پرداخت باقی ماندهاند، فقط برای پیشبرد داستان حضور دارند و هویت مستقلی ندارند. نبود فرصت کافی برای بسط شخصیتهای فرعی باعث شده بازیگران نتوانند بازیهای بهیادماندنی به نمایش بگذارند. بهطور مثال، نامزد آنورا پتانسیل بالایی برای خلق لحظات احساسی و دراماتیک دارد اما بهدلیل محدودیتهای فیلمنامه، شخصیت او بهدرستی پرداخت نشده است. یکی از صحنههایی که نامزد آنورا با او مشاجره میکند از نظر بازیگری لحظهای قوی است، اما چون شخصیت او پیشزمینهای محکم و کافی ندارد این صحنه بهاندازهای که باید تأثیرگذار نمیشود.
همچنین برخی شخصیتهای فرعی صرفاً در فیلم حضور دارند تا داستان را جلو ببرند؛ بدون اینکه هویت مستقل و جذابی داشته باشند. بهعنوان نمونه، دوستان آنورا که در چندین صحنه با او تعامل دارند بیشتر نقش تیپهای شخصیتی را دارند تا کاراکترهایی با لایههای عمیق. حتی در لحظاتی که آنها دیالوگهای مهمی دربارۀ شرایط آنورا میگویند، بیننده بهسختی با آنها ارتباط برقرار میکند؛ چراکه شخصیتهایشان در سطح باقی ماندهاند.
نمایی از شخصیت آنورا با بازی مایکی مدیسون
در نقد فیلم آنورا نه شاهکار ماندگار، بلکه فیلمی متوسط است که بیش از آنچه شایستهاش بود تحسین شد. این فیلم از نظر بصری جذاب است، اما ضعفهای عمیق در فیلمنامه، شخصیتپردازی و حتی برخی جنبههای کارگردانی باعث شد اثری بینقص نباشد. شاید جوایز و نقدهای مثبت باعث شوند بسیاری از مردم این فیلم را ببینند، اما بعد از تماشای آن احتمالاً این سؤال در ذهنشان ایجاد میشود: «واقعاً این فیلم ارزش ۵ جایزه اسکار را داشت؟» اگر بهدنبال فیلمی هستید که هم از نظر داستان و هم از نظر شخصیتپردازی عمیق باشد، شاید آنورا گزینۀ مناسبی نباشد.
در نقد فیلم امیلیا پرز Emilia Pérez همۀ جنبههای این اثر سینمایی را بررسی میکنیم تا ببینیم آیا املیا پرز واقعاً سزاوار این حجم از تحسین بوده یا نه؟
لیست کامل نامزدها و برندگان اسکار 2025 منتشر شد! کدام فیلمها و بازیگران زن و مرد در رقابت برای معتبرترین جایزه سینمایی جهان انتخاب شدند؟ در اهل سینما بخوانید.
فیلم تروی Troy یکی از ماندگارترین فیلمهای حماسی است. آیا تروی هنوز هم ارزش دیدن دارد و این فیلم واقعاً شاهکار است؟ در این مقاله اطلاعات کاملی دربارۀ داستان فیلم، بازیگران، حواشی فیلم، نظر منتقدان و اطلاعاتی دربارۀ سریال تروآ: سقوط یک شهر را میخوانید.
سریال سرگذشت ندیمه با الهام از واقعیتهای تلخ زندگی زنان و انقلاب ایران ساخته شده است. اطلاعات کامل سریال و فصلها، امتیازات، جوایز، حواشی و اطلاعات مربوط به فصل ششم سریال سرگذشت ندیمه را بخوانید.
فصل پنجم سریال کارآگاه حقیقی برای پخش از شبکۀ HBO در حال آمادهسازی است و این داستان اینبار به شهر نیویورک میرود. جزئیات بیشتر دربارۀ فصل جدید سریال True Detective را در سایت اهل سینما بخوانید.
اگر از علاقهمندان به سریال چیزهای عجیب بودید به گوش باشید. اطلاعات جدید دربارۀ تاریخ پخش، بازیگران و داستان فصل پنجم سریال Stranger Things را در بخش اخبار سینما سایت اهل سینما بخوانید.
بعضی وقتها میگویند چیزهایی که در فیلمها اتفاق میافتند غیرواقعیاند، اما واقعیت این است چیزهایی که در زندگی شما اتفاق میافتند غیرواقعیاند. فیلمها کاری میکنند که عواطف ما نیرومند و واقعی جلوه کنند، درحالیکه وقتی همان اتفاقات واقعاً برای شما روی میدهند، انگار دارید تلویزیون تماشا میکنید و هیچ احساسی ندارید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاهی ثبت نشده!!!