فیلم جوکر: جنون مشترک به کارگردانی تاد فیلیپس دنبالهای است که مخاطبان و منتقدان انتظار بسیار بالایی از آن داشتند؛ اما آیا این دنباله همان تأثیرگذاری روانشناختی و اجتماعی فیلم اول را حفظ کرده است؟
نقد فیلم جوکر: جنون مشترک؛ سمفونی آشفتگی در گاتهام
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!
فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطورهها را به بازی میگیرد!
نقد فیلم هرکول، متولدین آذر به دست هرکول به قتل میرسند!
فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطورهها را به بازی میگیرد!
پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان میکند
چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!
نقد فیلم آدمکش The Killer؛ در انتظار گودو یا در انتظار قاتل؟
نقد سریال سرگذشت ندیمه؛ آنچه از یک سریال آمریکایی انتظار ندارید
نقد فیلم مادر mother؛ روایت تلخ هستی و مرگ در عشق
نقد فیلم نهنگ The Whale: بودن یا نبودن؛ مسئله این است!
«دزدان دوچرخه» یا «دزد دوچرخه» به ایتالیایی Ladri di Biciclette یک اثر نئورئالیستی محصول سال 1948 و ساختۀ ویتوریو دسیکا فیلمساز ایتالیایی است. این فیلم مانند سایر آثار نئورئالیستی در خارج از استودیو و در محلههای واقعی شهر ساخته شد تا مشکلات جامعه را بهتر به تصویر بکشد. فیلمنامۀ «دزدان دوچرخه» از روی رمانی به همین نام اقتباس شده است.
در این مقاله از مجلۀ هنری اهل سینما نقد فیلم دزد دوچرخه را بررسی میکنیم تا مشخص شود شخصیت اصلی یک داستان تا چه اندازه در خوب یا بد شدن یک اثر سینمایی تأثیرگذار است. برای درک بهتر چگونگی شخصیتپردازی در سینما با ما در ادامۀ این نقد همراه باشید.
نویسنده
ویراستار
خلاصه فیلم دزد دوچرخه؛ خطر اسپویل فیلم
ریچی شخصیت اصلی داستان فیلم دزد دوچرخه (با بازی لامبرتو ماجورینی) به همراه ماریا (همسرش با بازی لیانلا کارل)، برونو (پسرشان با بازی انزو استایولا) و فرزند خردسالشان خانوادۀ فقیری هستند که در شهر رم ایتالیا زندگی میکنند. به ریچی شغلی پیشنهاد میشود که برای انجام آن نیاز به دوچرخه دارد اما او چند روز قبل دوچرخۀ خود را در ازای دریافت پول گرو گذاشته است. ماریا که متوجه این موضوع میشود پیشنهادی به همسرش میدهد … .
ریچی به همراه پسرش برونو؛ کاراکترهای اصلی فیلم «دزدان دوچرخه»
جوایز و نامزدیهای فیلم نئورئالیستی دزدان دوچرخه
ـ برندۀ جایزۀ ویژۀ هیئت داوران در جشنوارۀ فیلم لوکارنو سال ۱۹۴۹
ـ نامزد جایزۀ اسکار بهترین فیلمنامه برای چزاره زاواتینی در سال 1949
ـ برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در سال 1949
کاراکتر برونو با بازی فوقالعاده انزو استایولا
یادداشتی بر فیلم دزد دوچرخه
نام فیلم «دزدان دوچرخه» که بهاشتباه آن را «دزد دوچرخه» ترجمه کردهاند در اکران آمریکا سروصدای زیادی بهپا کرد و اخبار سینما را تحتتأثیر قرار داد. نام اصلی فیلم به زبان ایتالیایی Ladri di Biciclette (Ladri به معنای دزدان) و داستان آن به بیش از یک دزد اشاره دارد و اگر کلمۀ دزدان به دزد تغییر نام پیدا کند، فقط سارق فیلم دزد دوچرخه ریچی میشود. در این صورت ما ریچی را از خطایش مبرا میدانیم و از عمل اشتباه او چشمپوشی میکنیم که با تحلیلی که از فیلم خواهیم داشت این موضوع غیرممکن است.
سکانسی از فیلم «دزدان دوچرخه» که کارگران در انتظار یافتن شغل هستند
یک فیلم خوب با تعاریف اغراقآمیز
در نقد فیلم سینمایی دزد دوچرخه بررسی میکنیم که این اثر سینمایی بههیچعنوان فیلم بدی نیست ولی بهقدری نقاط ضعف دارد که هرگز با تعاریفی که از این فیلم میشود همخوانی ندارد.
نام فیلم یکی از نقاط قوت آن است. وقتی موضوع داستان از روی نام فیلم مشخص میشود نشان از کارگردان جسوری دارد که هرگز از لو دادن داستان فیلمش نمیترسد و همۀ هنر خود را صرف چگونگی روایت این داستان میکند تا فرم اثرش را شکل دهد. از طرف دیگر جلوی شوکی را که ممکن است در لحظۀ دزدیدن دوچرخه به بیننده القا شود میگیرد تا مخاطب بتواند داستان را همراه قهرمان آن تجربه کند.
«دزدان دوچرخه» مشکل فیلمنامه ندارد. چهارچوب قصه کاملاً مشخص است و موضوع آن نیز بهقدری جذابیت دارد که جدا از چگونگی روایت داستان، مخاطب را جذب خودش میکند. بیشتر شخصیتهای فرعی بهخوبی ساخته میشوند و به رئالیسم داستانی نیز درست پرداخته میشود.
مشکل اصلی این اثر که در نقد فیلم از آن صحبت میکنیم، قهرمان داستان است که کارگردان از همان ابتدای کار نسبتبه او موضع منفی دارد. این مسئله هم از طریق تکنیکال و هم از نوع روایت داستان به مخاطب القا میشود. وقتی خالق (کارگردان) با مخلوق (شخصیت اصلی داستان) خود ارتباط نگیرد به طور قطع بیننده نیز او را پس میزند و موقع تماشای فیلم ضد او میشود.
کاراکتر ریچی با بازی لامبرتو ماجورینی
شخصیتپردازی نامتعادل؛ دزدان دوچرخه از مسیر خود خارج میشود
در نقد فیلم دزد دوچرخه به شخصیتپردازی کاراکترهای این اثر میپردازیم. دسیکا هرچقدر در پرداختن به کاراکترهای فرعی موفق عمل میکند، شخصیت اصلی فیلم خود را ضعیف و منفعل نشان میدهد. این نداشتن تعادل در شخصیتپردازی کاراکترها فیلم را از مسیر اصلی خود خارج میکند و مخاطب بهجای آنکه با کاراکتر اصلی فیلم سمپات شود، او را پس میزند. انسانیت و کنشمندی کاراکترهای فرعی هم تأثیری روی ریچی نمیگذارد و همین موضوع باعث میشود حس عمیق انسانی جای خود را به احساس انزجار بدهد.
انفعال بیشازحد ریچی و خستگی برونو از رفتار پدر
ماریا؛ انسان، قوی و کنشمند
ورود ماریا به داستان فوقالعاده است. ریچی وارد خانه میشود و به همسرش اطلاع میدهد شغلی پیدا کرده است که نیاز به داشتن دوچرخه دارد. دوچرخهای که او چند روز قبل برای گرفتن پول آن را گرو گذاشته است. ماریا وقتی با این مشکل همسرش مواجه میشود، هرگز خود را نمیبازد و به ریچی پیشنهاد میدهد ملحفههایی را که در خانه دارند جای دوچرخه گرو بگذارند. او با این جمله که «بدون ملحفه هم میتوان زندگی کرد» شوهرش را از لحاظ روحی نیز حمایت میکند.
کارگردان با این معرفی از ماریا حس سمپات مخاطب را نسبتبه او برمیانگیزاند تا در ادامۀ داستان ما را با او همراه کند. عکسالعمل ماریا بعد از دزدیدن دوچرخه نیز بسیار کنشمند است. او بهدنبال ریچی میگردد تا او را که بعد از این اتفاق به خانه برنگشته است تنها نگذارد. ماریا زنی است که در همهحال پشتیبان شوهرش است و ما را به داشتن قهرمانی امیدوار میکند که تا پایان قصه او را همراهی کنیم. شخصیتی که کارگردان در همان ابتدای داستان بهخوبی خلق کرد و بهدرستی به آن پرداخته شد، بهطور ناگهانی فراموش میشود و دیگر تا پایان فیلم اثری از او نمیبینیم.
در ادامۀ نقد و تحلیل فیلم دزد دوچرخه، شخصیتپردازی سایر کاراکترهای این اثر را بررسی میکنیم.
کاراکتر ماریا با بازی لیانلا کارل در کنار همسرش ریچی
برونو؛ شبیه مادر، همراه پدر
لحظۀ ورود برونو به داستان نیز مانند ورود مادرش فوقالعاده است. با او اولینبار در خانه و بعد از بازپسگیری دوچرخه از گرویی مواجه میشویم. برونو در حال تمیز کردن دوچرخه به پدرش گوشزد میکند که قسمتی از آن بعد از گرو گذاشتن آسیب دیده است. پس از آن پنجره را باز میکند تا با استفاده از نور آفتاب با دقت بیشتری دوچرخه را وارسی کند. بعد از پایان کار وقتی متوجه میشود نور مزاحم خواب نوزاد (برادر یا خواهرش) شده است پنجره را دوباره میبندد.
با این معرفی مخاطب متوجه میشود که برونو هم مانند مادرش شخصیتی انسانی و کنشمند دارد. منتقدان همواره در نقد فیلم خارجی به مسئله شخصیتپردازی کاراکترها توجه دارند. در نقد فیلم دزدان دوچرخه چگونه سمپات شدن مخاطب با این کاراکتر را بررسی میکنیم.
برونو وقتی متوجه دزدیدن دوچرخه میشود پابهپای پدرش بهدنبال دوچرخه است و در سکانسی که او را در محاصرۀ هممحلیهای دزد میبیند، به سراغ پلیس میرود و او را از این مخمصه نجات میدهد. کنشمندی برونو زمانی که ریچی سراغ فالگیر میرود نیز کاملاً مشخص است. او وقتی صندلی مشتری را خالی میبیند در حالی که پدر در انتهای صف قرار دارد دست او را میگیرد و بهسرعت روی صندلی مینشاند که با اعتراض سایر مشتریان روبهرو میشود.
در نقد و بررسی فیلم به دلیل مواجهۀ برونو با بحث فالگیری نمیتوان به او اعتراضی داشت؛ چراکه شرایط سنی او طوری نیست که درکی از درست یا نادرست بودن این موضوع داشته باشد. کنشمندی برونو در کمک به پدر در این سکانس نمایان میشود.
نقطهضعفی که در شخصیتپردازی برونو رخ میدهد، نگاه بیشازحد او به چهرۀ پدر است. کارگردان با این کار مهربانی و علاقۀ او به پدر را نشان میدهد اما متأسفانه بهقدری این عمل را تکرار میکند که حس شکلگرفته در مخاطب رنگ میبازد؛ چراکه بیننده با دیدن این صحنۀ تکراری خسته میشود.
تکنیک کارگردانی در خدمت شخصیتپردازی برونو
در نقد و بررسی فیلم Ladri di biciclette به بررسی تکنیک کارگردانی میپردازیم. دسیکا جدا از اینکه با روایت داستان ما را با برونو همسو میکند، با تکنیک کارگردانی نیز حس سمپاتی مخاطب را نسبت به او برمیانگیزاند. دوربین او در زمان مواجهه با برونو ارتفاع خود را کم میکند و با او همقد میشود (به این زاویه دوربین بهاصطلاح Eye Level گفته میشود). کارگردان از زاویۀ بالا به او نگاه نمیکند و این همقدی دوربین و برونو باعث همذاتپنداری بهتر مخاطب با او میشود.
ریچی و برونو در زیر باران بهدنبال دوچرخه دزدیدهشده
شخصیتپردازی فوقالعاده کاراکترهای فرعی
از مهمترین مزایای تماشای فیلم دزدان دوچرخه میتوان به شخصیتپردازی کاراکترهای فرعی اشاره کرد که دسیکا در این زمینه با خلق اثر خود درس کارگردانی میدهد.
نقد و بررسی فیلم دزد دوچرخه مشخص میکند که شخصیتهای دیگر داستان نیز بهخوبی در راستای فرم اثر شکل میگیرند. ریچی بعد از دزدیده شدن دوچرخهاش با یک گروه مخفی سیاسی و همچنین گروه مذهبی در کلیسا مواجه میشود که هردوی آنها او را پس میزنند. وقتی سراغ دوستش میرود که کارگردان تئاتر است نهتنها ریچی را از خود نمیراند، بلکه به همراه دو دوست دیگرش به او در پیدا کردن دوچرخه یاری میرسانند. نقد فیلم دزد دوچرخه مشخص میکند که سیاست و مذهب در کمک به ریچی ناتوانند اما این هنر است که هنرمند را حتی در شرایط سخت رها نمیکند.
ریچی آمادۀ رفتن به سرکار در اولین روز کاری
ریچی؛ قهرمانی که دسیکا دوستش ندارد
در ادامۀ نقد و بررسی فیلم دزدان دوچرخه شخصیتپردازی کاراکتر اصلی داستان را بررسی میکنیم. با ریچی در همان سکانس ابتدای فیلم آشنا میشویم. در لحظۀ شروع و معرفی فیلم او را میبینیم که مانند بسیاری از همصنفان خود بیکار است. کارگردان مشکلات جامعۀ پس از جنگ را در همان ابتدا بهتصویر میکشد و با مقدمات بیربط و خستهکننده وقت مخاطب را نمیگیرد.
کارفرما ریچی را برای سپردن کاری صدا میزند ولی او داخل جمعیت نیست. اگر دوستش متوجه این موضوع نمیشد و بهدنبال او نمیگشت، ریچی کار را از دست داده بود. ریچی انسان تنبلی نیست، مشکل او ضعیف بودن شخصیتش است. وقتی با استیصال تمام نزد همسرش میرود و به او اطلاع میدهد بهخاطر نداشتن دوچرخه نمیتواند این شغل را بپذیرد، ماریا که برعکس او شخصیتی قوی دارد مشکل را حل میکند. در ادامۀ بررسی فیلم دزد دوچرخه دیگر ضعفهای شخصیتی ریچی مشخص میشود.
در محل کار نیز همکارش با روی خوش و حوصلۀ زیاد نحوۀ چسباندن پوستر به دیوار را به او آموزش میدهد. کارگردان در یک حرکت فرمیک، انسانیت بیدار جامعه را برای مخاطب به نمایش درمیآورد. نقد و بررسی فیلم Bicycle Thieves مشخص میکند اگرچه مشکلات پس از جنگ، بیکاری و فقر باعث انحطاط جامعه شده است، اما روابط انسانی همچنان بین مردم وجود دارد.
ریچی از چسباندن پوستر روی دیوار نیز عاجز است و این کار را درست انجام نمیدهد. بعد از دزدیدن دوچرخه زمانی که با پسرش در خیابان بهدنبال آن میگردد، با دزد دوچرخهاش مواجه میشود. این سکانس را نمیتوان توهم کارگردان دانست و این سؤال را مطرح کرد که چگونه در شهری به این بزرگی ریچی بهسرعت با دزد دوچرخۀ خود روبهرو میشود. در واقع ریچی بهقدری در درون خود مصمم به پیدا کردن دوچرخه است (تمام درآمد او و زندگی خانوادهاش به این چرخ بستگی دارد) که این نیروی درونی به بیرون سرایت میکند و جستوجوهای او سرانجام نتیجه میدهد.
دزد دوچرخه از دستش میگریزد اما پیرمردی را که با او در ارتباط بود پیدا میکند. پیرمرد از دزد دوچرخه حرفی نمیزند ولی رفتار ریچی بهعنوان یک انسان با او اصلاً مناسب نیست. در نهایت پیرمرد نیز از دست او میگریزد و ریچی توانایی مراقبت از این فرد فرتوت را نیز ندارد.
برونو در کنارش زمین میخورد اما ریچی متوجه نمیشود. او فرد بیتوجهی به خانواده نیست، این ضعف شخصیتی اوست که مانع از توجه او به فرزندش میشود. شخصیت ریچی بهقدری ضعیف است که مخاطب او را پس میزند و هرگز نمیتواند بهعنوان کاراکتر اصلی داستان با او همذاتپنداری کند. تحلیل فیلم دزد دوچرخه مشخص میکند که این نوع شخصیتپردازی بد باعث تبدیل شدن یک اثر خوب به یک فیلم متوسط (باارفاق) میشود. کارگردان همۀ نیروی خود را صرف کاراکترهای فرعی داستان میکند و از قهرمان قصهاش (شخصیت اصلی) بهشدت فاصله میگیرد.
با ما در ادامۀ نقد فیلم Bicycle Thieves و بررسی یکی از مهمترین سکانسهای آن همراه باشید.
کارگران بیکار و انتظار آنها برای پیدا کردن شغل
تلنگری که شاید ریچی را بیدار کند
در ادامۀ نقد فیلم دزد دوچرخه تلاش کارگردان برای نجات شخصیت ریچی را بررسی میکنیم. شاهد سکانسی در فیلم هستیم که بیننده به ادامۀ داستان امیدوار میشود. ریچی به اشتباه فکر میکند پسرش در رودخانه افتاده است اما زمانی که او را صحیح و سالم میبیند جرقهای در ذهنش زده میشود که کاملاً برای بیننده باورپذیر است. اینجاست که مخاطب کارگردان را تحسین میکند. میتوان اینطور برداشت کرد که دسیکا کاراکتر اصلی داستانش را ضعیف نشان داد تا در طول اثر شخصیت او را رشد دهد و انسانیت و کنشمندی را در او بیدار کند.
ریچی از همۀ مشکلات خود چشم میپوشد و در یک دیالوگ فوقالعاده به فرزندش میگوید: «حالا که هرچه تلاش میکنیم فایدهای ندارد، بیا برویم با هم نهار بخوریم». چشمان برونو از شادی برق میزند آنهم نهفقط برای خوردن غذا، بلکه وقتی پدر خود را خوشحال میبیند از این شادمانی او بهوجد میآید. خوشحالی پدر و پسر در داخل رستوران نیز همچنان ادامه دارد و فیلم بهترین لحظات خود را سپری میکند.
برونو متوجه خانوادۀ متملکی میشود که در میز کنار آنها مشغول خوردن نهار هستند. او چندینبار با نگاه تحقیرشده به آنها چشم میدوزد. نشان دادن این عمل برونو یکبار کفایت میکرد و تکرار چندبارۀ آن احساس تحقیر شدن را در برونو افزایش میدهد و حس همذاتپنداری مخاطب را تبدیل به انزجار میکند.
پدر که متوجه این موضوع میشود، میزان درآمد خود را با آن خانوادۀ متملک مقایسه میکند و شادمانی پدر و پسر که مدتی حس مخاطب را برانگیخته بود دوباره رنگ میبازد و ریچی به همان شخصیت اول فیلم تبدیل میشود. او برونو را در حالی که هنوز غذایش تمام نشده است مجبور به نوشتن صورتحسابهای خود میکند. این اتفاق تیر خلاصی است که از جانب کارگردان بر پیکرۀ ضعیف شخصیت ریچی فرود آمد.
در ادامۀ نقد فیلم سینمایی دزدان دوچرخه از چگونگی انحطاط کامل شخصیت اول یک فیلم و معضلات آن صحبت میکنیم.
لحظه مواجهۀ برونو با خانوادۀ متملک هنگام خوردن غذا
پایانبندی «دزدان دوچرخه»؛ چگونگی انحطاط کامل یک انسان
در مواجهۀ ریچی با دزد دوچرخه در سکانسهای پایانی فیلم دوباره استیصال شخصیتی او کار دستش میدهد. ریچی در هنگام عصبانیت رفتار خود را کنترل نمیکند و به سمت دزد دوچرخهاش هجوم میبرد که با عکسالعمل همسایگان او مواجه میشود. شاید اگر برونو نبود ریچی علاوهبر ضربات روحی بعد از دزدیدن دوچرخهاش به صدمات شدید فیزیکی نیز دچار میشد.
هنگامی که ریچی میخواهد محله را ترک کند، دسیکا میزانسنی میچیند که او یک سمت قاب و دزد و همسایگانش در طرف دیگر ایستادهاند. متأسفانه در این پلان متوجه میشویم که کارگردان برونو را در سمت همسایگان و مقابل پدر قرار داده است. پسری که تااینحد مواظب و مراقب پدرش بود دیگر از او ناامید میشود.
ریچی دیگر هیچ امیدی ندارد و برای پیدا کردن دوچرخهاش به فالگیر متوسل میشود. او که در ابتدای داستان همسرش را بهخاطر مراجعه به فالگیر سرزنش میکرد، به دام خرافات گرفتار میشود و یکی از معدود نکات مثبت شخصیتی خود را از دست میدهد.
نقد فیلم Ladri di biciclette نشان میدهد که کارگردان شخصیتی برای ریچی باقی نمیگذارد و بهقدری او را تحقیر میکند که بیننده احساس رقت خود را نیز از دست میدهد. شاید اگر میشد بهدلیل کاراکترهای فرعی داستان که همگی بهدرستی شخصیتپردازی شدهاند با ارفاق به این فیلم نمرۀ قبولی داد، اما پایانبندی بسیار بد آن هیچ امیدی باقی نمیگذارد.
ریچی که در تمام مدت فیلم بهدنبال دزد دوچرخهاش بود، خود نیز دزد دوچرخه میشود! در مقابل دیدگان فرزندش کتک میخورد و تحقیر میشود. او دیگر نمیداند کجاست و چه میکند. حتی متوجه برخوردش با کالسکه در خیابان نمیشود. فیلم با چشمان اشکبار ریچی به پایان میرسد. با تحلیل فیلم Bicycle Thieves مشخص میشود دسیکا چگونه شخصیت اصلی داستانش را که خود خالق او بود از بین میبرد.
صحنۀ پایانی فیلم «دزدان دوچرخه»؛ نگاه ناامیدانۀ برونو به پدر
چگونه دسیکا فیلم خوبش را نابود میکند؟
در این مقاله از مجلۀ هنری اهل سینما با شما دربارۀ نقد فیلم دزد دوچرخه صحبت کردیم. دسیکا در این فیلم قصد به تصویر کشیدن جامعۀ ایتالیای بعد از جنگ را دارد. پرداختن درست به شخصیتهای فرعی که همگی با کاراکتر اصلی داستان در ارتباط هستند (همسر، فرزند، دوستان و همکارانش)، انسانیت بیدار جامعه را به مخاطب نشان میدهد. برعکس این کاراکترها، کارگردان شخصیت اصلی داستانش را نیستونابود کرده و او را بهعنوان یک انسان ضعیف به مخاطب معرفی میکند. دسیکا احساس رقت بیننده را با شخصیتپردازیاش تا پایان فیلم ادامه میدهد و در سکانس پایانی حقارت کاراکترش را به اوج خود میرساند. شخصیت ریچی بهقدری ضعیف است که اگر در سالمترین جامعه هم زندگی میکرد باز دوچرخهاش دزدیده میشد و به همین دلیل کارگردان هرگز نتوانست اوضاع جامعه را به تصویر بکشد.
برای آشنایی بیشتر با فیلمهای مهم تاریخ سینما، شما علاقهمندان به فیلمهای درام و دلهرهآور یا سایر ژانرها را به دنبال کردن و خواندن مقالهها و نقدهای موجود در این سایت دعوت میکنیم. همراهی شما باعث دلخوشی ماست.
«هیولا» شانزدهمین فیلم هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنی است که در جشنوارۀ فیلم کن نمایش داده شد و توانست جایزۀ بهترین فیلمنامه را از آن خود کند. کورئیدا با فیلم دزدان فروشگاه موفق به دریافت نخل طلای کن شده بود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد انیمه جوجوتسو کایسن با ذکر نکات مثبت و منفیاش میپردازیم و لایههای مکتب پستمدرنیسم را در قسمتهای مختلف این انیمه بررسی میکنیم.
سریال بریکینگ بد (Breaking Bad) یکی از محبوبترین و موفقترین سریالهای تلویزیونی تاریخ محسوب میشود که توانسته است مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند. در این مطلب به معرفی کامل سریال بریکینگ بد میپردازیم.
فیلم مثلث غم داستان زوج مدلی را روایت میکند که به سفر دریایی لوکسی میروند اما وقتی اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد، سفرشان به کابوسی از بقا تبدیل میشود و روابط اجتماعی و طبقاتی آنها به چالش کشیده میشود.
-
مرضیه آذریاناین دیدگاه داستان فیلم را لو میدهد
آیا کارگردان، نمیتونه به عمد، شخصیت اصلی داستان، ی شخصیت بیعرضه و بی دست و بی پا نشون بده؟! اگر زد و بند و زرنگی داشت که به این فقر گرفتار نمیشد.شخصیت اصلی داستان ی مرد ضعیفه و با فقرش هم سازگاره. چون نه هنری داره، نه صنعتی، نه رند و بدجنسه که معامله و تجارت بکنه . حتی چسبوندن اعلامیه هم ازش برنمیآید. ناتوان و بی دست و بی پاست. و همین ، باعث فقرش هست. شاید نخواد کارگردان قهرمان فیلمش، ی آدم زرنگ باشه. زنش و بچه اش زرنگ تر از خودش هستن ، شاید بچه آینده بهتری داشته باشه
-
این دیدگاه داستان فیلم را لو میدهد
از بیان نظراتت متشکریم مرضیه جان.
-
آیا کارگردان، نمیتونه به عمد، شخصیت اصلی داستان، ی شخصیت بیعرضه و بی دست و بی پا نشون بده؟! اگر زد و بند و زرنگی داشت که به این فقر گرفتار نمیشد.شخصیت اصلی داستان ی مرد ضعیفه و با فقرش هم سازگاره. چون نه هنری داره، نه صنعتی، نه رند و بدجنسه که معامله و تجارت بکنه . حتی چسبوندن اعلامیه هم ازش برنمیآید. ناتوان و بی دست و بی پاست. و همین ، باعث فقرش هست. شاید نخواد کارگردان قهرمان فیلمش، ی آدم زرنگ باشه. زنش و بچه اش زرنگ تر از خودش هستن ، شاید بچه آینده بهتری داشته باشه
از بیان نظراتت متشکریم مرضیه جان.