: 5.4
نقد فیلم امیلیا پرز؛ 13 نامزدی اسکار برای یک شوخی بزرگ سینمایی؟

نقد فیلم امیلیا پرز؛ 13 نامزدی اسکار برای یک شوخی بزرگ سینمایی؟

Emilia Pérez
نقد فیلم آنورا؛ آیا واقعاً شایستۀ این‌همه تحسین بود؟

نقد فیلم آنورا؛ آیا واقعاً شایستۀ این‌همه تحسین بود؟

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۳/۱۲/۲۱
بازدید : 26بازدید
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

امتیاز : 7
بروزرسانی : ۰۳/۱۲/۱۴
بازدید : 5150بازدید
نقد فیلم امیلیا پرز؛ 13 نامزدی اسکار برای یک شوخی بزرگ سینمایی؟

نقد فیلم امیلیا پرز؛ 13 نامزدی اسکار برای یک شوخی بزرگ سینمایی؟

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۳/۱۲/۱۴
بازدید : 73بازدید
چرا تروی (troy) محبوب است؟ ویژگی‌های اصلی تروی

چرا تروی (troy) محبوب است؟ ویژگی‌های اصلی تروی

امتیاز : بدون امتیاز
بروزرسانی : ۰۳/۱۲/۱۴
بازدید : 167بازدید
فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطوره‌ها را به بازی می‌گیرد!

فیلم سینمایی گلادیاتور؛ فیلمی که اسطوره‌ها را به بازی می‌گیرد!

امتیاز : 6.5
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 6125بازدید
پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان می‌کند

پنج دلیل که به فیلم دیدن وادارمان می‌کند

امتیاز : 6
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 5805بازدید
نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

نقد فیلم تروی Troy؛ همیشه پای یک زن در میان است!

امتیاز : 7
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۲۰
بازدید : 5150بازدید
چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟

چطور انیمه اتک آن تایتان جهانی و پرطرفدار شد؟

امتیاز : 8.33
بروزرسانی : ۰۲/۰۲/۱۵
بازدید : 4992بازدید
نقد فیلم آدمکش The Killer؛ در انتظار گودو یا در انتظار قاتل؟

نقد فیلم آدمکش The Killer؛ در انتظار گودو یا در انتظار قاتل؟

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۲/۰۹/۳۰
بازدید : 2413بازدید
معرفی انواع ژانر سینمایی و ژانر فیلم؛ زبان مشترک فیلم‌سازان و مخاطبان

معرفی انواع ژانر سینمایی و ژانر فیلم؛ زبان مشترک فیلم‌سازان و مخاطبان

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۳/۱۰/۰۳
بازدید : 592بازدید
نقد فیلم monster 2023؛ مبهم مثل هیولا

نقد فیلم monster 2023؛ مبهم مثل هیولا

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۳/۰۸/۱۲
بازدید : 738بازدید
نقد فیلم مثلث غم؛ تفسیر زندگی در دنیای سرمایه‌داری و نقدی بر نابرابری

نقد فیلم مثلث غم؛ تفسیر زندگی در دنیای سرمایه‌داری و نقدی بر نابرابری

امتیاز : 10
بروزرسانی : ۰۳/۰۷/۱۸
بازدید : 899بازدید

وقتی فیلمی نامزد چندین جایزه اسکار می‌شود، انتظار می‌رود که با یک شاهکار سینمایی یا فیلم خوب و منحصربه‌فردی روبه‌رو باشیم. آیا املیا پرز واقعاً چنین اثری است یا فقط فیلم متوسطی به‌شمار می‌رود که بیش‌ازحد بزرگ‌نمایی شده؟

از همان لحظه‌ای که فیلم را تماشا کردم، متحیر شدم. بازی‌ها گاهی خیره‌کننده و گاهی غیرقابل‌باور، کارگردانی در برخی لحظات الهام‌بخش و در برخی لحظه‌ها نامنسجم، داستانِ هم‌زمان جذاب و پر از اشکال. این فیلم با ایده‌ای جسورانه وارد رقابت شده اما آیا در اجرا نیز موفق بوده است؟ در نقد فیلم امیلیا پرز همۀ جنبه‌های این اثر سینمایی را بررسی می‌کنیم تا ببینیم آیا املیا پرز واقعاً سزاوار این حجم از تحسین بوده یا نه؟

آنچه در متن پیش‌رو می‌خوانید...

خلاصه داستان فیلم املیا پرز؛ خطر اسپویل فیلم

املیا پرز درام جنایی پرتنشی است که در دنیایی از فریب، تغییر هویت و رستگاری روایت می‌شود. داستان دربارۀ وکیل موفق اما سرخورده است که پیشنهادی غیرمنتظره از یکی از بزرگ‌ترین رؤسای کارتل‌های مواد مخدر دریافت می‌کند. این رئیس خلافکار که قصد دارد از گذشتۀ تاریک خود فرار کند، از وکیل می‌خواهد به او کمک کند برای همیشه تغییر کند؛ نه‌فقط از نظر قانونی بلکه به‌طور کامل به فردی جدید تبدیل شود و تغییر جنسیت دهد.

جوایز و نامزدی‌های فیلم امیلیا پرز

فیلم «امیلیا پرز» به کارگردانی ژاک اودیار در عرصه جوایز سینمایی بین‌المللی درخششی چشمگیر داشته است.

* این فیلم در پنجاهمین دوره جوایز سزار، معادل اسکار در فرانسه، از مجموع ۱۲ نامزدی موفق به کسب ۷ جایزه شد:

ـ برنده جایزه بهترین فیلم

ـ برنده جایزه بهترین کارگردانی

ـ برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی

ـ برنده جایزه بهترین صدا

ـ برنده جایزه بهترین موسیقی متن

ـ برنده جایزه بهترین جلوه‌های ویژه

ـ برنده جایزه بهترین فیلمبرداری

* در هشتاد و دومین مراسم گلدن گلوب «امیلیا پرز» با ۱۰ نامزدی رکورد بیشترین نامزدی برای فیلم کمدی یا موزیکال را به‌دست آورد و در نهایت توانست ۴ جایزه کسب کند:

ـ برنده جایزه بهترین فیلم – موزیکال یا کمدی

ـ برنده جایزه بهترین فیلمنامه

ـ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای زویی سالدانا

ـ برنده جایزه بهترین موسیقی متن

* این فیلم در جوایز بفتا ۲۰۲۴ با ۱۴ نامزدی پیشتاز بود و در نهایت موفق به کسب جوایز متعددی شد:

ـ برنده جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان

ـ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای زویی سالدانا

* امیلیا پرز در نود و هفتمین دوره جوایز اسکار 2025 با ۱۳ نامزدی پیشتاز بود و دو جایزه اسکار گرفت:

ـ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای زویی سالدانا

ـ برنده جایزه بهترین ترانه

نقد فیلم امیلیا پرز

نمایی از کارلا سوفیا گاکسون در فیلم امیلیا پرز

فیلمنامه املیا پرز؛ ایده‌ای جذاب اما پر از ضعف‌های ساختاری

فیلمنامه یکی از مهم‌ترین ارکان موفقیت یک فیلم است. اگر داستان نتواند مخاطب را درگیر کند یا منطق روایی آن دچار مشکل باشد، حتی بهترین کارگردانی و بازیگرها نیز فیلم را نجات نمی‌دهند. املیا پرز با ایده‌ای جسورانه پا به میدان گذاشته، اما آیا توانست این ایده را به‌درستی در قالب داستان منسجم و تأثیرگذار پیاده‌سازی کند؟ پاسخ قطعاً منفی است.

ایدۀ اصلی املیا پرز بدون شک جالب و متفاوت به‌شمار می‌آید. داستان دربارۀ شخصیتی است که می‌خواهد از گذشته‌اش فرار کند و با هویتی جدید زندگی تازه‌ای را آغاز کند. این نوع روایت که به تغییر هویت و گریز از گذشته می‌پردازد، معمولاً پتانسیل بالایی برای خلق درامی پرتنش دارد اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. به‌عنوان مثال، صحنه‌ای که امیلیا تصمیم می‌گیرد هویت جدید خود را بپذیرد می‌توانست لحظه‌ای احساسی و عمیق باشد، اما به‌دلیل دیالوگ‌های سطحی و کلیشه‌ای مانند «من هنوز همون آدمم، فقط با ظاهری متفاوت» تأثیرگذاری خود را از دست می‌دهد.

مشکل اصلی فیلمنامه در نحوه پرداختن به این ایده است. برخی سکانس‌ها به‌خوبی تنش و هیجان لازم را ایجاد می‌کنند، اما در مقابل برخی دیگر غیرضروری یا حتی اضافه به نظر می‌رسند. این نداشتن تعادل باعث شده ریتم داستان در بخش‌هایی کند و در بخش‌هایی دیگر بیش‌ازحد شتاب‌زده باشد. یکی از سکانس‌های غیرضروری فیلم جایی است که امیلیا برای مدت طولانی در کافه‌ای با شخصیت فرعی صحبت می‌کند، بدون اینکه این گفت‌وگو تأثیری بر پیشبرد داستان یا شخصیت‌پردازی داشته باشد. این صحنه‌ها ریتم فیلم را کند کرده و مخاطب را از داستان اصلی دور می‌کند.

در بخش ابتدایی فیلم، زمان بسیاری صرف معرفی شخصیت‌ها و گذشته امیلیا می‌شود، اما اطلاعات ارائه‌شده تکراری و بدون عمق هستند. این موضوع باعث می‌شود مخاطب احساس کند داستان به‌کندی پیش می‌رود.  در مقابل، پایان فیلم به‌طور ناگهانی و بدون ایجاد زمینۀ مناسب رخ می‌دهد. تصمیم نهایی امیلیا برای مواجهه با گذشته‌اش در عرض چند دقیقه گرفته می‌شود؛ بدون اینکه مخاطب فرصت کافی برای درک انگیزه‌ها و احساسات او داشته باشد.

املیا پرز داستانی را روایت می‌کند که در ذات خود می‌توانست بسیار هیجان‌انگیز و تأثیرگذار باشد، اما مشکلات ساختاری فیلمنامه امیلیا پرز باعث شده‌اند این فیلم هیچ‌گونه تأثیری روی مخاطب نگذارد و در نهایت مخاطب بگوید: «خب که چی؟» از دیالوگ‌های کلیشه‌ای گرفته تا گسست‌های روایی، همۀ این‌ها باعث شده‌اند فیلم در روایت داستان خود دچار ضعف شود. در نهایت، اگر فیلمنامه انسجام و عمق بیشتری داشت این فیلم را به اثری ماندگار تبدیل می‌کرد، اما در شکل کنونی فقط در حد تجربۀ سینمایی متوسط باقی مانده است.

دیالوگ‌ها؛ کلیشه‌ای و گاهی غیرواقعی

دیالوگ‌های فیلم هم باید باورپذیر باشند و هم در خدمت پیشبرد داستان. متأسفانه در املیا پرز بسیاری از دیالوگ‌ها یا بیش‌ازحد کلیشه‌ای هستند یا حالتی تصنعی دارند که باعث می‌شود ارتباط مخاطب با شخصیت‌ها دشوار شود. در برخی سکانس‌ها شخصیت‌ها به شیوه‌ای صحبت می‌کنند که انگار از قبل متن را حفظ کرده‌اند؛ نه‌اینکه دیالوگ‌های آن‌ها طبیعی و از دل داستان بیرون آمده باشد. این ضعف باعث شده است که در لحظات احساسی فیلم نتواند تأثیر عمیقی بر بیننده بگذارد.

برای مثال، در صحنه‌ای که امیلیا دربارۀ گذشته‌اش صحبت می‌کند او به شکلی اغراق‌آمیز توضیح می‌دهد چرا مجبور بوده رئیس کارتل شود: «چون اگر نمی‌شدم، خورده می‌شدم.» این نوع بیان بیشتر شبیه مونولوگ تئاتری است تا گفتار طبیعی برای فیلم سینمایی!

نقد و بررسی فیلم امیلیا پرز Emilia Pérez

مانیتاس، یکی از بزرگ‌ترین رؤسای کارتل‌های مواد مخدر، قبل از تغییر جنسیت

گسست‌های روایی؛ حلقه‌های گمشده در داستان

یکی از ایرادات اساسی فیلمنامه وجود گسست‌های روایی است. در برخی بخش‌های فیلم اتفاقاتی رخ می‌دهد که توضیح درستی برای آن‌ها ارائه نمی‌شود یا به شکلی عجیب و ناپیوسته به صحنه‌های دیگر متصل می‌شوند.

فیلم به‌طور ناگهانی از مرحله‌ای که امیلیا (مانیتاس) عمل جراحی تغییر جنسیت انجام می‌دهد به چهار سال بعد می‌پرد و او را در مهمانی شام در لندن می‌بینیم. هیچ توضیحی دربارۀ چگونگی تطبیق او با هویت جدیدش، چالش‌های روانی یا اجتماعی که ممکن است تجربه کرده باشد ارائه نمی‌شود. این پرش زمانی بزرگ باعث می‌شود مخاطب با سفر احساسی شخصیت ارتباط برقرار نکند.

ریتا، وکیل امیلیا، پس از کمک به او برای تغییر هویت و فرار از گذشته‌اش سال‌ها بعد دوباره به مکزیک بازمی‌گردد تا خانوادۀ امیلیا را بازگرداند؛ اما فیلم هیچ توضیحی نمی‌دهد که چرا ریتا با وجود خطرات احتمالی و گذشته پیچیده‌اش تصمیم به بازگشت گرفته است. این موضوع یکی از حلقه‌های گمشده‌ای است که روایت را ناقص جلوه می‌دهد.

امیلیا پس از بازگشت به مکزیک خود را به‌عنوان «دخترعموی دور مانیتاس» معرفی می‌کند تا دوباره با خانواده‌اش زندگی کند؛ اما فیلم هرگز توضیح نمی‌دهد چگونه همسر سابق او (جسی) هیچ شباهتی بین امیلیا و مانیتاس پیدا نمی‌کند یا چرا هیچ‌کس در مورد گذشتۀ او تحقیق نمی‌کند. این شکاف روایی باعث می‌شود داستان غیرمنطقی و غیرقابل‌باور به نظر برسد.

این نوع روایت‌گری پراکنده باعث می‌شود برخی از پیچیدگی‌های داستانی تأثیر کافی را نداشته باشند. فیلم گاهی سعی دارد با ایجاد تعلیق و رمز و راز تماشاگر را درگیر کند، اما این تعلیق‌ها نه‌تنها تأثیرگذار نیستند؛ بلکه در برخی موارد باعث گیج شدن مخاطب نیز می‌شوند. در پایان فیلم جسی و معشوقش (گوستاوو) تلاش می‌کنند امیلیا را بربایند، اما این طرح بدون هیچ پیش‌زمینۀ منطقی یا ساختار روایی روشن رخ می‌دهد. این سکانس بیشتر شبیه جوک است تا روایت فیلمنامه. این فیلمنامه با این‌همه حفرۀ داستانی نامزد اسکار هم می‌شود!

نمایی از سلنا گومز در فیلم امیلیا پرز

نمایی از سلنا گومز در فیلم امیلیا پرز

شخصیت‌پردازی در فیلمنامه؛ سطحی و بی‌عمق

در نقد و بررسی فیلم امیلیا پرز باید بگوییم که شخصیت‌پردازی یکی از مهم‌ترین عناصر در موفقیت یک فیلم است. وقتی مخاطب با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند، داستان نیز تأثیرگذارتر خواهد شد. در فیلم‌هایی که شخصیت‌محور هستند لازم است این کاراکترها عمق و انگیزه‌های مشخصی داشته باشند. در املیا پرز برخی از شخصیت‌ها با جزئیات خوبی پرداخته شده‌اند و مخاطب با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کند، اما برخی دیگر بسیار سطحی و بدون توسعه رها شده‌ و در حد تیپ‌های شخصیتی کلیشه‌ای متوقف شده‌اند. این مسئله باعث شده است تعاملات میان شخصیت‌ها در برخی مواقع غیرقابل‌باور باشند. اگر فیلمنامه‌نویس زمان بیشتری برای توسعۀ شخصیت‌ها اختصاص می‌داد احتمالاً فیلم تأثیر احساسی بسیار بیشتری روی تماشاگران می‌گذاشت.

شخصیت‌پردازی امیلیا؛ جذاب اما پر از ابهام‌های روایی

شخصیت اصلی فیلم، املیا پرز، در مرکز داستان قرار دارد و تحول او هستۀ اصلی روایت را تشکیل می‌دهد. در ابتدا به نظر می‌رسد او شخصیتی پیچیده و چندبعدی دارد، اما هرچه داستان پیش می‌رود برخی از انگیزه‌های او به‌درستی روشن نمی‌شود. یکی از ایرادهای اصلی در شخصیت‌پردازی املیا این است که برخی از تصمیم‌هایش منطق مشخصی ندارند. او در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که انتخاب‌هایش می‌توانستند تأثیرگذار و احساسی باشند، اما به‌دلیل ضعف در نمایش درونیات شخصیت این انتخاب‌ها برای بیننده باورپذیر نیستند. در نتیجه روند تغییر و تحول او به‌جای آنکه به‌صورت تدریجی و طبیعی شکل بگیرد، ناگهانی و مکانیکی به نظر می‌رسد.

در طول فیلم امیلیا به‌عنوان شخصیتی معرفی می‌شود که به‌دنبال جبران اشتباه‌های گذشته است، اما انگیزه‌های او برای شروع سازمان غیرانتفاعی برای کمک به قربانیان خشونت کارتل‌ها به‌خوبی توضیح داده نمی‌شود. این اقدام بیشتر شبیه تصمیم ناگهانی است تا یک تحول منطقی و تدریجی در شخصیت او. این موضوع باعث می‌شود مخاطب به عمق شخصیت و تغییرات او باور نداشته باشد.

در صحنه‌ای که امیلیا با جسی (همسر سابقش) مواجه می‌شود و او را تهدید به قطع حمایت مالی می‌کند، این رفتار با تصویر جدیدی که امیلیا از خود ارائه داده است (به‌عنوان فردی که به‌دنبال تغییر است) تناقض دارد. این تناقض‌ها باعث می‌شوند شخصیت امیلیا بیشتر سردرگم و غیرقابل‌باور به نظر برسد تا پیچیده.

شخصیت‌های فرعی؛ بین کاریکاتور و تیپ شخصیتی

فیلم سعی دارد شخصیت‌های مکملی را معرفی کند تا داستان را غنی‌تر کنند، اما بسیاری از این شخصیت‌ها به کلیشه‌ها نزدیک شده‌اند. برخی از آن‌ها فقط برای پیشبرد داستان حضور دارند و هیچ‌گونه عمق شخصیتی در آن‌ها دیده نمی‌شود. این مشکل باعث می‌شود تعاملات میان شخصیت‌ها کمتر تأثیرگذار باشد. برخی از شخصیت‌های فیلم نیز به‌شدت تک‌بعدی به تصویر کشیده شده‌اند. اگر نویسندگان کمی زمان بیشتری برای پرداختن به جزئیات شخصیتی آن‌ها اختصاص می‌دادند شخصیت‌های واقعی‌تر و باورپذیرتری می‌ساختند. در فیلم‌هایی با محوریت تغییر و هویت، شخصیت‌های مکمل نقش مهمی در نمایش لایه‌های مختلف شخصیت اصلی دارند، اما در املیا پرز این امر تا حد بسیاری نادیده گرفته شده است.

ریتا، وکیل امیلیا، که نقش مهمی در تغییر هویت او ایفا می‌کند، در نیمه دوم فیلم عملاً به حاشیه رانده می‌شود. او بیشتر شبیه ابزار و آلت داستانی برای پیشبرد روایت است تا شخصیت مستقل با انگیزه‌ها و داستان شخصی مشخص. این ضعف باعث می‌شود حضور او در داستان کم‌رنگ و غیرضروری باشد.

همچنین جسی، همسر سابق امیلیا، به‌عنوان زنی خیانت‌کار و عصبانی به تصویر کشیده شده است و هیچ تلاشی برای نمایش پیچیدگی‌های احساسی یا دلایل رفتارهای او نمی‌بینیم. این موضوع باعث شده است که او تنها تیپ کلیشه‌ای باشد و نه شخصیت واقعی!

تعاملات میان شخصیت‌ها؛ فرصت‌های ازدست‌رفته

یکی از عناصر کلیدی در موفقیت یک داستان نحوۀ تعامل شخصیت‌ها با یکدیگر است. در املیا پرز برخی از تعاملات میان شخصیت‌ها جذاب و پرکشش هستند، اما بسیاری از آن‌ها سطحی و مکانیکی به نظر می‌رسند. این مسئله باعث شده است برخی از لحظات احساسی فیلم نتوانند تأثیر لازم را روی مخاطب بگذارند.

برای مثال، در برخی صحنه‌ها انتظار می‌رود گفت‌وگوها و برخوردهای میان شخصیت‌ها بتوانند به عمق داستان کمک کنند، اما به‌دلیل دیالوگ‌های کلیشه‌ای و عدم توسعه کافی شخصیت‌ها این صحنه‌ها ضعیف عمل می‌کنند.

برای مثال، یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم زمانی است که پسر امیلیا متوجه هویت واقعی او می‌شود و ‌جملۀ «تو بوی بابا رو می‌دی» را به امیلیا می‌گوید. این لحظه که می‌توانست فرصتی برای ایجاد تعامل احساسی عمیق باشد، به‌دلیل فقدان پرداخت مناسب به احساسات دو طرف تأثیرگذاری خود را از دست داده است.

درام قوی زمانی شکل می‌گیرد که شخصیت‌ها به‌طور طبیعی با یکدیگر تعامل و بیننده را درگیر احساسات خود کنند، اما در این فیلم بسیاری از این تعاملات فقط ابزاری برای پیشبرد داستان هستند و به شخصیت‌ها وزن احساسی کافی نمی‌بخشند.

یکی از مهم‌ترن باگ‌های سریال رابطه میان امیلیا و بیوه‌ای به نام اپیفانیا است که در طول فیلم شکل می‌گیرد. این رابطه بدون هیچ پیشینه یا پرداخت مناسبی آغاز می‌شود و فقط به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد داستان عمل می‌کند.

اگر شخصیت‌ها بادقت بیشتری پرداخته می‌شدند و انگیزه‌ها و تعاملات آن‌ها باورپذیرتر بود، املیا پرز می‌توانست فیلمی باشد که به‌راحتی در ذهن مخاطبان باقی بماند.

کارلا سوفیا گاکسون و زوئی سالدانا در فیلم امیلیا پرز

کارلا سوفیا گاکسون و زوئی سالدانا در فیلم امیلیا پرز

نقد فیلم املیا پرز از منظر کارگردانی؛ جاه‌طلبانه اما نامتوازن

کارگردانی فیلم‌ها نقشی حیاتی ایفا می‌کنند؛ چراکه مسئول هدایت بازیگران، تنظیم ریتم روایت، خلق تصاویر سینمایی و برقراری هماهنگی بین عناصر مختلف فیلم را برعهده دارند. املیا پرز فیلمی است که سعی کرده با رویکردی جاه‌طلبانه و برخی تصاویر خیره‌کننده تجربه‌ای متفاوت برای مخاطب ایجاد کند؛ اما آیا این تلاش‌ها به نتیجه‌ای مطلوب ختم شده است یا فیلم در اجرای ایده‌های بلندپروازانه خود دچار ضعف شده است؟

یکی از نقاط قوت فیلم فضاسازی و سبک بصری آن است. کارگردان با استفاده از نورپردازی‌های خاص، زوایای دوربین متنوع و ترکیب رنگ‌های هنرمندانه تلاش کرده هر صحنه را از نظر بصری جذاب کند. برخی سکانس‌ها واقعاً دیدنی هستند و حس شاعرانه‌ای به فیلم بخشیده‌اند؛ اما این سبک بصری گاهی بیش از حد بر جلوه‌های بصری متکی است و به‌جای تقویت روایت از آن فاصله می‌گیرد.

در بعضی لحظات احساس می‌شود تمرکز کارگردان بیشتر روی خلق تصاویر زیبا بوده تا روایت منسجم داستان! این موضوع در برخی صحنه‌ها باعث شده است که حس‌وحال فیلم از مسیر اصلی خود خارج شود و مخاطب را از عمق درام جدا کند.

یکی از سکانس‌های برجسته فیلم صحنه‌ای است که امیلیا در مهمانی مجلل در مکزیکوسیتی شرکت می‌کند. این سکانس با نورپردازی‌های چشمگیر و طراحی صحنه‌ای باشکوه تلاشی برای نمایش قدرت و تغییر شخصیت او دارد. با این حال، این صحنه هیچ ارتباط مستقیمی با پیشبرد داستان ندارد و بیشتر شبیه نمایش بصری است تا بخشی از روایت. همچنین در صحنه‌ای که امیلیا در حال اجرای ترانه در اتاق جراحی است (آهنگ La Vaginoplastia) موسیقی و حرکات نمایشی به‌جای تقویت حس درونی شخصیت بیشتر حس اغراق و بی‌ارتباطی با فضای داستان را منتقل می‌کنند.

املیا پرز از نظر کارگردانی فیلمی جاه‌طلبانه است که تلاش کرده سبک بصری و فضاسازی خاصی را ارائه دهد، اما این تلاش‌ها در برخی لحظات به ضرر فیلم تمام شده؛ چراکه به‌جای تمرکز بر روایت و عمق احساسی به سمت زیبایی‌شناسی صرف سوق پیدا کرده است. اگر کارگردان بین سبک هنری و روایت داستان تعادل بهتری برقرار می‌کرد، فیلم تأثیرگذارتر و منسجم‌تر می‌شد.

هدایت بازیگران؛ بین اجرای قوی و لحظات ناهماهنگ

یکی از وظایف مهم کارگردان هدایت بازیگران برای ارائه بهترین عملکردشان است. در املیا پرز برخی بازیگران توانسته‌اند اجرای چشمگیری داشته باشند، اما در برخی لحظات بازی‌ها بیش‌ازحد اغراق‌شده یا تصنعی به نظر می‌رسند.

این مشکل به‌دلیل ناهماهنگی در کارگردانیِ بازیگران به وجود آمده است. برخی صحنه‌ها نیاز به بازی‌های درونی و کنترل‌شده دارند، اما کارگردان اجازه داده است احساسات بازیگران بیش‌ازحد نمایشی شود. در نتیجه برخی لحظات که باید عمیق و تأثیرگذار باشند صرفاً نمایشی و غیرواقعی‌اند.

کارلا سوفیا گاسکون در نقش امیلیا لحظاتی تأثیرگذار دارد؛ مانند صحنه‌ای که او برای پسرش لالایی می‌خواند. در مقابل، برخی لحظات مانند مواجهه او با همسر سابقش (جسی) به‌شدت اغراق‌آمیز است؛ به‌ویژه زمانی که صدای او دوباره به لحن خشن دوران مانیتاس برمی‌گردد که باعث می‌شود شخصیتش غیرواقعی به نظر برسد.

همچنین زوئی سالدانا (در نقش ریتا) در برخی سکانس‌ها آزادی بسیاری برای اجرای حرکات نمایشی دارد؛ مانند صحنه‌ای که او در مطب جراح پلاستیک آواز می‌خواند. این آزادی بیش‌ازحد باعث شده است بازی او گاهی از فضای کلی فیلم جدا شود.

ریتم روایت؛ کند در برخی بخش‌ها، عجول در بخش‌های دیگر

یکی از چالش‌های اصلی فیلم ریتم نامتوازن آن است. در برخی سکانس‌ها فیلم بیش‌ازحد طولانی و کش‌دار می‌شود و در برخی دیگر داستان با سرعت بسیاری پیش می‌رود؛ بدون آنکه فرصت کافی برای پرداختن به شخصیت‌ها و روابطشان داده شود.

نیمۀ اول فیلم زمان بسیاری صرف توضیح طرح فرار امیلیا و تغییر هویت او می‌کند، اما این بخش‌ها به‌شدت کش‌دار و فاقد هیجان هستند. همچنین سکانس‌های طولانی گفت‌وگو میان امیلیا و ریتا دربارۀ برنامه جراحی هیچ جذابیتی ندارند. در مقابل، پایان فیلم بسیار عجولانه رخ می‌دهد. بازگشت جسی و فرزندانش به مکزیک بدون هیچ زمینه‌سازی منطقی‌ای اتفاق می‌افتد و مخاطب انگیزه‌های آن‌ها را باور نمی‌کند.

این مشکلات باعث شده‌اند برخی نقاط اوج فیلم تأثیر لازم را روی مخاطب نگذارند. یک فیلم موفق باید تعادل مناسبی بین صحنه‌های آرام و صحنه‌های پرتنش برقرار کند؛ اما در املیا پرز این تعادل در برخی موارد از دست رفته است.

نمایی از فیلم امیلیا پرز به نویسندگی و کارگردانی ژاک اودیار

نمایی از فیلم امیلیا پرز به نویسندگی و کارگردانی ژاک اودیار

بازیگری در املیا پرز؛ درگیر بین لحظات درخشان و اجراهای غیرقابل‌باور

بازیگری یکی از مهم‌ترین ارکان موفقیت فیلم‌هاست؛ حتی اگر فیلمنامه و کارگردانی نقص‌هایی داشته باشند. اجرای قوی بازیگران بسیاری از ضعف‌ها را جبران کند اما در املیا پرز بازیگری بین دو قطب متضاد قرار دارد: برخی اجراها تأثیرگذار و درخشان هستند، در حالی که برخی دیگر مصنوعی و بیش‌ازحد نمایشی به نظر می‌رسند. این ناهماهنگی در بازیگری باعث شده است فیلم نتواند آن‌طور که باید احساسات مخاطب را درگیر کند.

بازیگران اصلی فیلم در برخی صحنه‌ها احساسات قوی و باورپذیری را به نمایش می‌گذارند. کارلا سوفیا گاسکون در نقش امیلیا (و مانیتاس) در برخی صحنه‌ها عمیق‌ترین احساسات شخصیت را به نمایش می‌گذارد؛ به‌ویژه در سکانسی که امیلیا با فرزندانش مواجه می‌شود و تلاش می‌کند عشق و پشیمانی خود را نشان دهد، گاسکون با زبان بدن و تغییرات ظریف در حالت چهره حس انسانی عمیقی را منتقل می‌کند. این لحظه یکی از معدود صحنه‌هایی است که مخاطب با شخصیت اصلی همذات‌پنداری می‌کند.

زوئی سالدانا در نقش ریتا، وکیل امیلیا، در سکانس‌های احساسی مانند زمانی که او دربارۀ تصمیم‌های اخلاقی خود دچار تردید می‌شود اجرای قابل‌تحسینی دارد؛ به‌ویژه صحنه‌ای که او به‌تنهایی آواز El Mal را اجرا می‌کند توانایی او در ترکیب بازی فیزیکی و احساسی به نمایش گذاشته می‌شود.

با این حال، این کیفیت در همۀ لحظات فیلم حفظ نمی‌شود و در برخی بخش‌ها بازی‌ها دچار افراط شده‌اند. در بسیاری از صحنه‌های کلیدی بازی‌ها به‌طرز غیرمنتظره‌ای اغراق‌آمیز هستند، به‌گونه‌ای که به‌جای برانگیختن احساسات حس تصنعی و غیرواقعی بودن را القا می‌کنند. این مسئله ممکن است به کارگردانی و نحوۀ هدایت بازیگران نیز مربوط باشد، اما در نهایت مخاطب نمی‌تواند به‌طور کامل با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند.

یکی از ضعف‌های بازیگری مربوط به سلنا گومز در نقش جسی (همسر سابق مانیتاس) است. لهجۀ اسپانیایی او نه‌تنها ضعیف است بلکه باعث شده اجرای او تصنعی باشد. برای مثال، در صحنه‌ای که جسی از حقیقت هویت جدید امیلیا آگاه می‌شود واکنش او فاقد عمق احساسی لازم است و بیشتر شبیه بازی سطحی و کاملاً آماتور است تا یک لحظه واقعی.

گاسکون نیز در برخی لحظات مانند صحنه‌ای که امیلیا با جسی مشاجره می‌کند و صدای او دوباره به لحن خشن مانیتاس بازمی‌گردد بیش‌ازحد اغراق‌آمیز عمل می‌کند. این تغییر ناگهانی نه‌تنها باورپذیر نیست؛ بلکه باعث قطع ارتباط مخاطب با شخصیت می‌شود.

فیلم املیا پرز از بازیگران بااستعدادی دارد، اما ناهماهنگی در اجراها، اغراق در بازی‌ها و ضعف در دیالوگ‌گویی در فیلم به‌وفور یافت می‌شود. تعامل بین امیلیا و ریتا، که باید یکی از نقاط قوت فیلم باشد، گاهی اوقات فاقد هماهنگی لازم است. برای مثال، در صحنه‌ای که ریتا تلاش می‌کند امیلیا را متقاعد کند تا گذشته‌اش را فراموش کند، دیالوگ‌ها و واکنش‌های احساسی هر دو شخصیت بیشتر شبیه تمرین‌های تئاتری هستند تا گفت‌وگوی طبیعی. بازی سلنا گومز نیز در کنار زوئی سالدانا کاملاً کم‌رنگ و بی‌رمق است. این تفاوت سطح اجراها باعث شده است صحنه‌هایی که نیازمند تنش یا تعامل عاطفی هستند تأثیرگذاری خود را از دست بدهند.

اگر بازی‌ها کنترل‌شده‌تر و طبیعی‌تر بودند، شاید بسیاری از ضعف‌های فیلم کمتر به چشم می‌آمد اما در شکل فعلی بازیگری به‌جای تقویت فیلم در برخی مواقع به یکی از عوامل تضعیف آن تبدیل شده است.

زوئی سالدانا در فیلم امیلیا پرز

زوئی سالدانا در فیلم امیلیا پرز

موزیکال بودن املیا پرز؛ تصمیم غیرضروری که ضربۀ بزرگی به فیلم زد

در دنیای سینما اضافه کردن عناصر موزیکال به فیلم تجربه‌ای تازه و هیجان‌انگیز خلق می‌کند، اما زمانی که واقعاً به روایت داستان کمک کند. دربارۀ فیلم املیا پرز موزیکال بودن نه‌تنها ضروری نبوده بلکه یکی از بدترین تصمیم‌های خلاقانه‌ای محسوب می‌شود که برای این فیلم گرفته شده است. این سبک باعث شده فیلم از هویت اصلی خود فاصله بگیرد و در بسیاری از لحظات به‌جای تأثیرگذاری بیشتر از جدیت داستان بکاهد.

فیلم‌های موزیکال معمولاً داستان‌هایی دارند که در آن موسیقی و ترانه‌سرایی بخش جدایی‌ناپذیری از روایت هستند؛ اما در املیا پرز چنین ضرورتی وجود ندارد. این فیلم می‌توانست درام جنایی پرتنش و جدی باشد، اما اضافه شدن صحنه‌های موزیکال به‌جای تقویت داستان آن را مضحک و غیرمنطقی کرده است.

مخاطب هنگام تماشای فیلم درام و جنایی انتظار دارد تنش و احساسات به‌طور طبیعی و از طریق بازیگری و روایت منتقل شود، اما در این فیلم لحظاتی که قرار بود درام واقعی اتفاق بیفتد ناگهان با اجرای موزیکال قطع می‌شود و تأثیر احساسی آن سکانس را از بین می‌برد. این موضوع باعث شده بسیاری از صحنه‌های فیلم به‌اندازۀ کافی تأثیرگذار نباشند.

موزیکال بودن املیا پرز یکی از غیرضروری‌ترین تصمیم‌هایی بود که برای این فیلم گرفته شد. این انتخاب نه‌تنها به فیلم کمک نکرد، بلکه در بسیاری از لحظات تأثیر احساسی آن را کاهش داد. اجرای ضعیف ترانه‌ها، ناهماهنگی سبک موسیقی با داستان و قطع شدن لحظات مهم درام با آوازهای ناگهانی عواملی هستند که باعث شدند این فیلم تأثیرگذاری لازم را نداشته باشد. اگر این فیلم به‌جای موزیکال بودن بر داستان‌گویی قوی‌تر تمرکز می‌کرد، احتمالاً فیلم موفق‌تری می‌شد.

صداها و اجراهای موسیقایی؛ نامناسب و غیرجذاب

حتی اگر بپذیریم موزیکال بودن این فیلم انتخاب خلاقانه‌ای بوده، اجرای آن چندان موفق نیست. موسیقی‌ها نه‌تنها تأثیرگذار نیستند، بلکه در برخی موارد خوانندگی بازیگران کاملاً نامناسب و ضعیف است. برخلاف فیلم‌های موزیکالی که از صداهای حرفه‌ای و آهنگ‌های به‌یادماندنی استفاده می‌کنند، املیا پرز در این زمینه نیز ناامیدکننده ظاهر شده است.

مشکل دیگر این است که آهنگ‌ها به‌اندازۀ کافی جذاب نیستند و تأثیر لازم را روی بیننده نمی‌گذارند. فیلم موزیکال موفق باید ترانه‌هایی داشته باشد که به‌طور ارگانیک با داستان ترکیب شوند و به پیشبرد روایت کمک کنند، اما در این فیلم موسیقی‌ها بیشتر به‌عنوان عاملی برای وقفه در داستان [بخوانید بیشتر شدن زمان فیلم و آب بستن به آن] استفاده می‌شود.

یکی از آهنگ‌های اصلی فیلم آهنگ El Mal است که در مراسم خیریه اجرا می‌شود. این آهنگ به‌جای تقویت روایت یا ایجاد لحظه‌ای احساسی بیشتر شبیه نمایش بی‌هدف است. این آهنگ را که زوئی سالدانا اجرا می‌کند، با وجود تلاشش برای ایجاد حس درونی هیچ ارتباطی با موضوع اصلی داستان ندارد و صرفاً به‌عنوان یک وقفه در روایت عمل می‌کند.

همچنین آهنگ Mis siete hermanos y yo  در بخش میانی فیلم، که باید به گذشتۀ امیلیا و احساسات او دربارۀ خانواده‌اش بپردازد، به‌دلیل اجرای ضعیف و شعرهای بی‌محتوا نه‌تنها تأثیرگذار نیست که باعث سردرگمی مخاطب می‌شود.

موزیکال بودن فیلم به‌جای ایجاد ارتباط، مخاطب را از فیلم جدا می‌کند

در فیلم درام جدی لحظات احساسی باید از طریق بازیگری، دیالوگ و کارگردانی منتقل شوند، اما در املیا پرز این لحظات با آوازهای ناگهانی قطع می‌شوند که نه‌تنها به حس‌وحال فیلم کمکی نمی‌کنند، بلکه تأثیر احساسی آن را کاملاً از بین می‌برند. این موضوع باعث می‌شود بسیاری از مخاطبان ارتباط عاطفی لازم را با فیلم برقرار نکنند.

در صحنه‌ای که ریتا (زوئی سالدانا) تصمیم می‌گیرد به امیلیا کمک کند، او ناگهان وارد اجرای موزیکالی به نام Todo y Nada می‌شود. این صحنه که با رقص‌های پس‌زمینه و حرکات دوربین همراه ات، به‌جای افزودن عمق به شخصیت یا پیشبرد داستان بیشتر شبیه یک وقفه غیرضروری است. دوربین نیز به‌جای نمایش کامل حرکات رقص یا ایجاد حس هماهنگی با موسیقی فقط روی صورت ریتا متمرکز است و حس کلیپ‌مانند به صحنه می‌دهد.

اولین آهنگ فیلم که کمتر از پنج دقیقه پس از شروع داستان اجرا می‌شود، تصویری از خشونت کارتل‌ها را با آوازهایی درباره «رنج مکزیک» ترکیب می‌کند. این صحنه نه‌تنها فاقد هماهنگی احساسی است، بلکه بیشتر شبیه کلیشه سطحی از فرهنگ مکزیک است تا لحظه‌ای تأثیرگذار.

نمایی از سلنا گومز در فیلم امیلیا پرز

نمایی از سلنا گومز در فیلم امیلیا پرز Emilia Pérez

امیلیا پرز؛ پرواز بلند اما بدون بال‌های کافی

املیا پرز فیلمی است که تلاش می‌کند اثری ماندگار باشد، اما در نهایت در دام بلندپروازی‌های خود گرفتار می‌شود. این فیلم لحظات درخشانی دارد اما نتوانست تعادل درستی بین فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و کارگردانی برقرار کند. اگرچه برخی ممکن است از سبک منحصربه‌فرد آن لذت ببرند، اما نمی‌توان انکار کرد فیلم در بخش‌هایی به‌شدت ناامیدکننده عمل می‌کند. شاید اگر نویسندگان و کارگردان کمتر روی ظاهر و بیشتر روی عمق تمرکز می‌کردند، امیلیا پرز به اثری واقعاً شایسته اسکار تبدیل می‌شد.

 

نظری داری؟ بنویس برامون
در اهل سینما بخوانید...
Anora film
نقد فیلم خارجی
نقد فیلم آنورا؛ آیا واقعاً شایستۀ این‌همه تحسین بود؟

آیا داستان و شخصیت‌های فیلم آنورا در حد جوایز بزرگی که دریافت کرده است بودند یا خیر. در نقد فیلم آنورا نگاهی صریح به این فیلم جنجالی می‌اندازیم و بازیگری، کارگردانی و نقاط ضعف و قوت این فیلم را بررسی می‌کنیم.

خواندن این متن
troy movie 1
معرفی فیلم
چرا تروی (troy) محبوب است؟ ویژگی‌های اصلی تروی

فیلم تروی Troy یکی از ماندگارترین فیلم‌های حماسی است. آیا تروی هنوز هم ارزش دیدن دارد و این فیلم واقعاً شاهکار است؟ در این مقاله اطلاعات کاملی دربارۀ داستان فیلم، بازیگران، حواشی فیلم، نظر منتقدان و اطلاعاتی دربارۀ سریال تروآ: سقوط یک شهر را می‌‌خوانید.

خواندن این متن
The Handmaid's Tale series
معرفی فیلم
حقایق سریال سرگذشت ندیمه + اطلاعات کامل، حواشی و داستان فصل شش

سریال سرگذشت ندیمه با الهام از واقعیت‌های تلخ زندگی زنان و انقلاب ایران ساخته شده است. اطلاعات کامل سریال و فصل‌ها، امتیازات، جوایز، حواشی و اطلاعات مربوط به فصل ششم سریال سرگذشت ندیمه را بخوانید.

خواندن این متن
Making the Fifth Season of the True Detective
اخبار سینما
ساخت فصل پنجم سریال کارآگاه حقیقی؛ این‌‌بار در نیویورک

فصل پنجم سریال کارآگاه حقیقی برای پخش از شبکۀ HBO در حال آماده‌سازی است و این داستان این‌بار به شهر نیویورک می‌رود. جزئیات بیشتر دربارۀ فصل جدید سریال True Detective را در سایت اهل سینما بخوانید.

خواندن این متن
The fifth Season of The Stranger Things
اخبار سینما
همه‌چیز دربارۀ فصل پنجم سریال Stranger Things (فصل پایانی)

 اگر از علاقه‌مندان به سریال چیزهای عجیب بودید به گوش باشید. اطلاعات جدید دربارۀ تاریخ پخش، بازیگران و داستان فصل پنجم سریال Stranger Things را در بخش اخبار سینما سایت اهل سینما بخوانید.

خواندن این متن
به نقد فیلم امیلیا پرز؛ 13 نامزدی اسکار برای یک شوخی بزرگ سینمایی؟ امتیاز دهید.
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars6 Stars7 Stars8 Stars9 Stars10 StarsLoading...