چرا زندگی میکنیم؟ برای آن چرایی، چگونه زندگی میکنیم؟ از آن دست کسانی هستیم که به قول نیچه «چرایی زندگی را یافتهایم و با هر چگونهای سازش داریم» یا خود را در حصار بایدهاونبایدها و دانمهاوندانمها زنجیر و زندان کردهایم؟ زنجیرهایی که با دیدن آگاهانه خود از تاریکی به روشنی سوق پیدا میکنند. در این ورق از مجله هنری اهل سینما به بهانه نقد فیلم نهنگ، دغدغهی اساسی بشر را از دیدگاه معناگرایانه بررسی میکنیم؛ «بودن یا نبودن؛ زندگی برای تصیلب تنی که بودن یا نبودنش در گِروی چیزی فراتر از این تن خاکی است».
اگر تو هم در رستگاری و بیهودگی هستی تأمل میکنی، در این بازخوانی با ما همراه شو؛ بهخصوص اگر تجربهی غرق کردن خودت در زندگی را داشتهای. درست مانند نهنگی که با تجربهی غم و رنج، خودش را در سهمگینترین امواج غرق میکند.
چارلی بهدلیل از دست دادن ناگهانی صمیمیترین دوستش آلن، از خانواده و جامعه فاصله میگیرد. جوانی به نام توماس در نقش مبلغ مذهبی، مشوق او برای ایمان به مسیح و بخشش گناهانش است. چارلی نسبتبه خود، چاقی روزبهروز و بالا رفتن فشار و سنگینی قلبش بیتوجه است. او آرزو دارد دخترش را ببیند. چارلی که خود نیز تدریس مجازی دارد، متوجه میشود دخترش در فضای مجازی عکس دیگران را به همراه نقدهای بیپردهای منتشر میکند و دیگران در بخش نظرات او را به هرزگی و غیره قضاوت میکنند. او دخترش را به خانه دعوت میکند تا به بهانهی کمک کردن در درسهایش و پرداخت پول توجیبی، نقش پدریاش را ایفا کند. دختر طی رفتوآمد به خانهی چارلی، مدام مورد تحسین و توجه او قرار میگیرد؛ بهخصوص تکلیف کلاسی او (نوشتهای بر رمان موبیدیک) را بهخاطر صراحت در نقد تحسین میکند. نوشتهای که در طول سالها انزوای چارلی همدم او بوده است!
جوایز و نامزدیهای فیلم تعلیمی نهنگ the whale
ـ برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای برندن فریزر در سال 2023
ـ برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای هانگ چائو در سال 2023
ـ برنده جایزه جشنواره ستلایت بهترین بازیگر نقش اول مرد برای برندن فریزر در سال 2023
ـ برنده جایزه ادای احترام به بازیگر در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو برای برندن فریزر در سپتامبر 2023
ـ برنده جایزه گریم در انجمن منتقدان هالیوود؛ فوریه 2023
نمایی از سیدی الیزابت سینک در فیلم نهنگ
فیلم سینمایی the whale؛ زندگی در حصار یک مربع سیاه
در آغاز فیلم، صفحهی لپتاپ عکس شاگردانی را نشان میدهد که به یک مربع سیاه در مرکز چشم دوختهاند. مربع سیاه یادآور تابلوی کازیمیر مالویچ با همین نام و اثری هنری در سبک سوپرماتیسم، دنبالهرو و یادآور اثر شوپنهاور «جهان همچون اراده و تصور» است. این مربع یادآور صلیب و نماد سکون و ایستایی با نوشتهی درون آن «upgrade» همراه میشود تا از ابتدا تکلیفش را با مخاطب مشخص کند. مربع یا زمین امکان تغییر و بازیابی از سیاهی و خشکسالی را به بهسازی، ارتقا و رشد دارد. صدایی که میشنویم تأییدیهای بر این گفته است: «هرچی بیشتر ویرایش کنین خروجی کارتون بهتر میشه. هرچی بیشتر بازنویسی کنین افکار و ایدههاتون واضحتر و سلیستر میشه.» نظر شما در مورد این دیالوگ چارلی چیست؟
در نقدوبررسیفیلمنهنگ باید بگوییم که آنچه در ابتداییترین شکل خود خلق میشود، دقیقترین و واضحترین وجه یک آفرینش است و همین بهیکباره خلق کردن، وجه تمایز آثار از یکدیگر به شمار میآید. اگر هدف ارائهی مجدد باشد، لازم است همهچیز دور ریخته و دوباره ارائه شود؛ اگرنه بازنویسی اثر با خط زدن یک جمله قبل و بعد آن یا حذف و جایگزینی یک جمله در قبل و بعد از آن چیزی جز سانسور و فرار از اصل حقیقت نیست و مانع نمود بیرونی یافتن آن حقیقت محسوب میشود.
مربع سیاه مالویچ، هنر او و ذهنیتش مختص اوست که در لحظه، اثری را خلق کرد؛ بنابراین هنرمند هرگونه تغییر و تبدیلی در آن ایجاد کند، از اصالت اثر میکاهد. خلق مربع سیاه، باعث تحیر و پایهگذاری نمایشگاهی در توسعهی سبک سوپرماتیسم و مقابله با سبکهای طغیانگر قبل از خود شد.
نکته قابلتأمل در نقد فیلم نهنگ توجه حواس آن دخترها و پسرها در مربعهای دیگر به آن قاب سیاه و صدای برآمده از آن است. در داستان فیلم نیز ارتباط نقشها و آدمها با منشأ آن صدا مشخص میشود. چارلی تنها با کلمات، آدمها را به نقش مؤثر خود نزدیک میکند. ضمن آنکه خود او مهم و موردتوجه دیگران است، درحالیکه چارلی چنین دریافتی ندارد و بهنظرش برای دیگران فردی مزاحم و دوستنداشتنی است. در نظر داشته باشید میتوان در سینما از منظر خودشفقتورزی به بررسی و نقد فیلمهای فراوانی پرداخت.
نقد فیلم نهنگ؛ بازخوانی زندگی از آثاری که پیشتر خلق شدند
در نقد و بررسی فیلمthe whale بازآفرینی چند اثر موردتوجه است. نمایشنامه نهنگ اثر ساموئل.دی هانترو، رمان موبی دیک اثر هرمان ملویل، فیلم موبی دیک به کارگردانی جان هیوستون و داستان یونس و نهنگ در کتاب قرآن یادآور این اثر سینمایی هستند. جالب است بدانید که نمایشنامه نهنگ بهطور مستقیم به فیلمنامه تبدیل شده است.
در سه اثر رمان موبیدیک، داستان یونس و نهنگ و فیلم موبیدیک شخصیتهای اصلی به آشوب و تلاطم درون خود ورود کردند و به نابودی تلاطمها رسیدند. نهنگ، یونس نبی را بلعید و او اینگونه به معراج رسید. چارلی بر ناتوانی و سرزنش خویش غلبه کرد، بر پایش ایستاد و به تولد دوباره رسید. بهطور کلی هر چهار اثر، گذار از جهان مرگ را به نمایش میگذارند.
کتاب موبیدیک از هرمان ملویل داستان کشتی پکئود و ایهب [ناخدایی] را روایت میکند که برای انتقام از نهنگی که پایش را خورده است، جان خود و ملوانان دیگر را به دریا میسپارد. حیوانی که به قول اِلی، دختر چارلی، «بزرگ و بیچاره است، حسی ندارد» و ایهب خیال میکند با کشتن آن زندگی بهتری خواهد داشت.
در نقدبررسیفیلمنهنگ این مسئله قابلتأمل است که ایهب عامل بیرونی نجاتدهندهاش را نهنگی میداند که اگر بر او پیروز شود قدرتش را بازخواهد یافت. عامل درونی برای چارلی، بازیابی قدرت اوست؛ پذیرش خطا، دست برداشتن از سرزنش و در نهایت بیداری در خویشتن، دوست داشتن و نمایش خود همانگونه که هست.
دیگران چارلی را دوست دارند و میخواهند با او ارتباط برقرار کنند؛ در حالی که او از خود گریزان است. کمتر توجهی به خود ندارد جز یک چیز؛ «دخترش…» آرزویی که گویی تنها بهخاطر آن ازدواج کرده است. چیزی که از ته دل دوست دارد و اتفاقاً همان نجاتدهندهاش نیز میشود. او اصرار دارد همه خوباند؛ همه که بخشی از وجود اوست و در دیگران میبیند، اما در خود نه. چارلی خود را قاتل دوستش و مقصر تمام از دست دادنهای زندگیاش میداند. ترس از مرگ او را به تنها آرزو، یعنی دخترش، نزدیک میکند. بیشتر با او ارتباط میگیرد و با ابراز دوست داشتن به او دوست داشتن خود و دیگری را یادآوری میکند. چارلی میتواند خودش را ببیند و باور کند هویتی فراتر از یک انسان گناهکار محکوم به تنهایی دارد.
در نقد فیلم سینمایی نهنگ باید بگوییم که کاراکتر چارلی با ورود به عمیقترین بخشهای خودش احساس ترس و خطر میکند. او هرچه میخواهد خود را از آن برهاند، بیشتر به دخترش بهعنوان وسیلهای برای تأیید و توجه متوسل میشود. آنچه او را از تردید رها میکند، مواجهه با خود واقعی و نمایش خودش بیترس و واهمه است. دَن، پیکی که غذای چارلی را میآورد، او را بهطور اتفاقی میبیند و بعد از آن چارلی چهرهاش را در کلاس مجازی نشان میدهد تا آغازی برای ورود به ترسهایش و زندگی در آن باشد. بررسی و بازیابی این مفاهیم در بستر فیلمها قابلتوجه است. خوشبختانه نقد سریال ها و نقد فیلمها ما را با تجربههای جدیدی از زندگی روبهرو میکنند و دریچهای از ورود به ترسها و تاریکیها را برایمان میگشایند.
در ادامه نقد فیلم نهنگ، یادآوری آغاز فیلم و ورود پسری جوان که صدای سرفه چارلی را میشنود، قابلتأمل است. او بیمهابا درِ خانهی چارلی را باز میکند، متحیر وارد میشود و با اجازه از چارلی و برای کمک به او میخواهد به بیمارستان زنگ بزند. چارلی مقاومت میکند و اجازه نمیدهد. جوان که نامش توماس است، خیره در چشمهای او میگوید: «من پیام مسیح رو تبلیغ میکنم.» اما پیام مسیح چیست؟
آن جوان ادامه میدهد: «ما بهدنبال هدایت نیستیم؛ پیغام ما پیغام امیده برای هرکسی…» اما امید برای چه؟ اِلی دختر چارلی در یادداشتی بر داستان موبیدیک هرمان ملویل نوشته است: «قصد نویسنده پرت کردن حواس مخاطب است از قصهی تلخ خود.» بهنظر شما نویسندهی پیام صلح مسیح چه کسانی هستند؟ آیا بهراستی، هدف پرت کردن حواس مخاطب از قصهی تلخ خود است؟
کارگردان در فیلم سینماییthewhale تلاش میکند با بهره از تعالیم مسیح، پیامی امیدبخش به مخاطب بدهد. در نقد فیلم نهنگ بیان این نکته قابلتوجه است که آن مُبلغ جوان از سادهترین خواستههایش نگذشت، برای کمک به دیگران خودش را توجیه کرد و برای استقلال فردی و تفریح و گذار در شهرهای دیگر، مبلغ هنگفتی را از کلیسا دزدید. این رفتار او از طرف خانواده و کلیسا بخشیده شد و حالا رودرروی چارلی از او نیز میخواهد به دین مسیح ایمان بیاورد. پسر جوان معتقد است تولد دوباره باعث نگاه خدا به او میشود. از نظر او اگر چارلی این موضوع را نپذیرد، همانند دوستش آلن و بسیاری از گناهکاران دیگر بخشیده نمیشود و خدا از او رویگردان خواهد شد.
در نقد و بررسی فیلم نهنگ، تصنیف غلامحسین بنان «هستی چه بود، قصهی پر رنج و ملالی / کابوس پر از وحشتی آشفته خیالی» یادآوری میشود. موسیقی حزنانگیز بر انسانی که در خود و بر خود میگرید و رؤیاهایی دارد که عالم ماده یا وزن اجازهی ورود به آن را نمیدهد. هستی از منظر فیلم موبیدیک و نهنگ، سراسر نمایش بیهودگی و مرگ و رستاخیز از رنج است؛ با این تفاوت که کاراکتر ایهب (ناخدای خداگون بزرگ در موبیدیک) خود را به جنگ با دیگری تاریک و خشن خود در بیرون میبرد تا دریابد جنگیدن برای زندگی به بهای چه دستاوردی است.
در نهنگ، کاراکتر در جنگ با خود از نوع دیگر و رستاخیز از نوع دیگری است. راوی در موبیدیک بعد از آن، فقط قصههای پرتکرار از ملوانانی را روایت میکند که برای زندگی به جنگ با دریا و نهنگی بیرون از خود میروند. اما الی، همسر و دوستان چارلی تا آخرین لحظه در واکاوی خود و بهدنبال انجام یک کار درست در دنیا خواهند بود. راهی که چارلی رفته است در چرخهی امیدوارگونهی تولد دوباره ادامه خواهد داشت؛ حتی اگر به قول نیچه «بدترین ناامیدی امیدواری است» و این امید به کاری درست، نوعی بیهودگی باشد. هر خود در جهان هستیاش بهنوعی برای رستاخیز از رنج و بیهودگی میجنگد.
در ادامه بررسی فیلم نهنگ، یادآوری این گفته یونگ که «انسان از روشنایی به آگاهی نمیرسد؛ از تاریکی به آگاهی و روشنایی میرسد.» قابلتأمل است. چارلی با وقیحترین ابعاد خودش مواجه شد تا توانست از نهنگ بگذرد. نهنگ بزرگ، بیچاره و بیحس که فقط سعی داشت تنی رنجور و بیروح را با خود حمل کند.
گریم فیلم نهنگ بهطور خاص در رابطه با برندن فریزر و در نمایش تعلق افراطی به عالم ماده قابلتوجه و البته تحسینبرانگیز محسوب میشود. گریم فیلم the whale و تبدیل برندن فریزر به غول 270 کیلویی با ترکیبی از پروتزهای سنگین و جلوههای ویژه کامپپوتری انجام شده است. کم اهمیت نیست اگر بگوییم یکی از دلایل اینکه چرا باید فیلم ببینیم، آشنایی با خلاقیت خالق اثر در انطباق داستان و موقعیت با بهرهگیری از ظرفیت جلوههای ویژه است.
نمایی از برندن فریزر و گریم او در فیلم تحسینشدهی نهنگ
نقد فیلم نهنگ؛ راهی بهسوی یک معراج در تنگنای تاریکی
در فیلم موبی دیک، شخصیت موبیدیک نقش اصلی و همچون خدایی است که تنها اطاعت از او زندگی را ممکن میکند. در بررسی فیلم نهنگ آرنوفسکی، نهنگ تمثیلی از موبیدیک و نماد آن چارلی ـ انسانی در نقش پدر، همسر، دوست، عاشق و شهروند ـ بهشمار میآید که در بند تعلقات مانده و خواستهی قلبیاش، آزادی و رهایی از بندهاست. چارلی سعی در ویرایش و بازیابی خودش دارد اما بند تعلقات به او این اجازه را نمیدهد. چیزی که چارلی خودش را به آن ملزم کرده است امکانپذیر نیست؛ چراکه در حال فرار از خود حقیقی و درونیاش است. چارلی بخشی از خود نزیسته و فراموششدهاش را در دخترش اِلی جستوجو میکند؛ بخشی که همچون کودکی ظریف، مقتدر، پرجاذبه و زنده قد کشیده و در بلوغ نوجوانی با تضادهای درونی ازجمله معصومیت و پرخاش مواجه شده است. چارلی دخترش ِالی را نوجوانی میداند که در بروز خود واقعیاش واهمه و نگرانی ندارد. الی دربارهی آنچه نمیخواهد و بر میلش نیست بهراحتی نظر میدهد یا آن را نقد و رد میکند. پدر در حضور او آینهای است که هم خود را میبیند و هم او را نمایان میکند.
در نقد و بررسی فیلم the whale و اشاره به اقتباس از موبیدیک، موبیدیک بهدنبال نقض مسیحیت برای آری گفتن به زندگی و نهنگ بهدنبال نقض موبیدیک و باور در معراج به جهان برتر است. دراینباره دیالوگ فیلم the whale موردتوجه است؛ توماس به چارلی میگوید: «بازگشت مسیح نزدیکه؛ نشونههایی هست که میگه ظهور نزدیکه… . قراره پلیدیهای این کشور و این سیاهیها همه ریشهکن بشه و جاشون رو یه چیز خالص و مقدس بگیره.»
در یادداشتی بر فیلم نهنگ یادآوری داستان حضرت یونس و نهنگ قابلتوجه است. یونس نبی پس از سیوسهسال صبر، مغرور و نهنگ بر او غالب شد. او در اوج تاریکی و تنگنا صدای حق را شنید و پذیرفت که غرور باعث در تنگنا و تاریکی قرار گرفتن او میشود. این پذیرش او را نجات داد و به معراج رسید. هرچند برخی نظراتراجبفیلمthewhale آن را تا حد یک اقتباس درجه دو و سه از موبیدیک پایین میآورد، اما جهانبینی آرنوفسکی را بهصورت مجزا در هریک از کاراکترهای فیلم نشان میدهد.
در فیلم نهنگ 2022 اعتقاد به مسیحیت، جهان پس از مرگ و ارتقا و عروج روح چیزی است که کاراکترها را متأثر میکند؛ حتی دَن که فقط غذای چارلی را میآورد از دیدن چارلی با آن هیبت و غذای چرب و نامناسبی که سفارش داده است متحیر و متأثر میشود. قابی که دَن برای دیدن چارلی در آن پنهان شده جالبتوجه است؛ هرچند پررنگ و ملموس بهنظر نیاید. آرنوفسکی میتوانست ارتباط واحد، مؤثر و هماهنگ آدمها با یکدیگر را هوشمندانهتر به تصویر درآورد؛ اگرچه بنابر محتوای کلی اثر تا حدودی موفق شده است.
در بررسی فیلم نهنگ آرنوفسکی یادآوری این جمله از صادق هدایت در کافکا قابلتأمل است: «مسیح نمیآید مگر هنگامی که دیگر نیاز به آمدنش نیست. او یک روز بعد از موعود میآید؛ آنجاکه بیداری و رهایی هر تن به حقیقت رسیده است.»
فیلم نهنگ اشاره به دیدار و عشق به خود دارد که زمینهساز عشق به دیگری است. از این منظر نیز میتوان the whale را در زمرهی بهترین فیلمهای عاشقانه معرفی کرد.
در این ورق از مجلهی هنری اهل سینما به نقد فیلم نهنگ پرداختیم. فیلمی که با بهره از چند اثر ادبی و سینمایی، اهمیت توجه به خود و خواستههای معنوی روح را بیشازپیش نمایان میکند. همچنین نقد و بررسی روانشناسی فیلم نهنگ میتواند مسائلی چون شفقتورزی به خود را مطرح کند. فیلم the whale از منظر معناگرایانه بهدنبال یادآوری زندگی در لحظه و بهره بردن از امکانات و موهبتها، معرفت و گشودگی بر داشتهها فارغ از هر گذشتهی دردناک و اندوهواری است. بشر در تاریکترین لحظات خویش، آنجاکه بخشهایی از عادتهای بتنی خود را میشکند، منِ جدیدی خلق میکند که میتواند از حصار زنجیرها رها شود و پایانی بر انتظار رؤیاهایش باشد.
در تحلیل فیلم نهنگ، میتوان ایستادن در میانهی موج آب را مبارزهی مرگ و زندگی، رؤیا و واقعیت دانست. مبارزهای که پیروز نهایی آن خودی است که پا در سختترین ترسها میگذارد. بهای آن هرچه باشد، از زندگی یکنواخت و ملالآوری که در حصار ترسها میگذرد باارزشتر است.
فیلم جوکر: جنون مشترک به کارگردانی تاد فیلیپس دنبالهای است که مخاطبان و منتقدان انتظار بسیار بالایی از آن داشتند؛ اما آیا این دنباله همان تأثیرگذاری روانشناختی و اجتماعی فیلم اول را حفظ کرده است؟
«هیولا» شانزدهمین فیلم هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنی است که در جشنوارۀ فیلم کن نمایش داده شد و توانست جایزۀ بهترین فیلمنامه را از آن خود کند. کورئیدا با فیلم دزدان فروشگاه موفق به دریافت نخل طلای کن شده بود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد انیمه جوجوتسو کایسن با ذکر نکات مثبت و منفیاش میپردازیم و لایههای مکتب پستمدرنیسم را در قسمتهای مختلف این انیمه بررسی میکنیم.
فیلم فوق العاده و تاثیر گذاری است
بله درسته؛ فیلم خیلی خوبیه
👍🏻💐زنده باد
ممنونم که با اهل سینمایی در ارتباطی
به به ، چه سایت خوش شکل و محتوایی
متشکرم از لطفتون