مینیسریال چرنوبیل با هیاهوی بسیاری در کنار برخی دیگر از برنامههای تلویزیونی HBO 2019 پخش و تقریباً یکشبه به مهمترین رویداد تلویزیونی تبدیل شد. چرنوبیل یکی از بهترین سریالهای درام محسوب میشود و بهترین بودن را نهتنها مدیون قدرت بازیگران مشهور بلکه عوامل سرشناس و طراحی صحنۀ چشمگیر است.
فاجعۀ هستهای چرنوبیل در سال 1986 موضوعی با اهمیت تاریخی و علمی به شمار میآید، اما سخت است آغاز و پایان این سریال را برای دیگران تعریف کنید. این سریال در عین گستردگی وابستهبه جزئیات محرمانۀ فیزیک و مهندسی است.
در نقد سریال chernobyl به شما میگوییم چگونه این سریال روسی آشفتگی بزرگ را نمایش میدهد و به بررسی ابعاد مختلف چرنوبیل میپردازیم.
موضوع سریال چرنوبیل دربارۀ انفجار بزرگی در نیروگاه هستهای چرنوبیل در شمال اوکراین است که در آوریل 1986 رخ داد. این سریال داستان مردان و زنانی را میگوید که سعی در مهار کردن فاجعه داشتند و کسانی که جان خود را برای جلوگیری از فاجعۀ بعدی و بدتر از دست دادند. در قلب کشف دروغهای مقامهای رسمی، متخصص انرژی اتمی دکتر والری لگاسوف (با بازی جارد هریس) قرار دارد.
لگاسوف توسط بوریس شربینا (با بازی استلان اسکارسگارد) که عضو کمیته مرکزی شوروی است احضار میشود تا حادثه را بررسی و واکنش محلی را هماهنگ کند. او بهسرعت متوجه میشود در نسخه رسمی رویدادها چیز خاصی وجود ندارد و با کمک دکتر اولانا خومیوک (با بازی امیلی واتسون) در تلاش برای کشف حقیقت و در نتیجه حفظ جهان از فاجعهای بزرگتر است.
جوایز و افتخارات سریال چرنوبیل
ـ برنده جایزه بفتا بهترین بازیگر نقش اول مرد سریالهای تلویزیونی برای جرد هریس در سال 2020
ـ برنده جایزه بفتا برای بهترین مینیسریال در سال 2020
ـ نامزد جایزه بفتا بهترین بازیگر نقش مکمل مرد سریالهای تلویزیونی برای استلان اسکاشگورد در سال 2020
نمایی از انفجار در سریال چرنوبیل
بررسی سریال چرنوبیل؛ شاهکاری زیر ذرهبین
زمانی که برای اولینبار شاهد حادثۀ چرنوبیل در فیلم بودیم، فقط از طریق پنجرۀ اتاقی از دور دیده میشود و ساکنان اتاق حتی متوجه آن نمیشوند. سپس ما به داخل اتاق کنترل رآکتور 4 پرتاب میشویم، اتاقی که بهتازگی منفجر شده است؛ اما حتی در آنجا شدت وضعیت آشکار به نظر نمیرسد.
ما مردانی را در حال انکار وحشتی که به راه انداختهاند و فاجعهای که در حال وقوع است میبینیم. آنها وقتی با واقعیت روبهرو میشوند، افراد مسئول در این فاجعه و دلایل این انفجار را ثبت نمیکنند و بهسادگی تصمیم میگیرند به همه دروغ بگویند.
در معرفی سریال چرنوبیل باید گفت که ما با شخصیتهای گوناگونی دربارۀ اتفاقاتی که در 26 آوریل سال 1986 رخ داد ملاقات میکنیم؛ زمانی که تست ایمنی بهصورت اشتباه انجام شد. کارگرانی که بهطور مستقیم در این آزمون (تست ایمنی) هستند بیتجربهاند، اطلاعی از آنچه انجام میدهند ندارند و فردی تندخو و بدرفتار آنها به اشتباه و فاجعه هدایت میکند. و این موضوعی است که همچنان در اپیزودهای پنجساعتۀ بعدی مینی سریال چرنوبیل مشاهده میشود.
اپراتورها و مقامهای کارخانه دروغ میگویند تا خود را بهتر نشان دهند و واقعیت آنچه را که در حال رخ دادن است انکار میکنند؛ حتی در حالی که بهدلیل مسمومیت با تشعشعات روی میز خود صفرا بالا میآورند. به آتشنشانها دروغ گفته میشود و آنها نیز با دست و بدون هیچگونه پوششی گرافیت مرگبار را (که از هسته پراکنده شده است) جمع میکنند. سیاستمداران دروغهای بزرگتری میسازند تا جامعۀ خود و جهان متوجه نشوند چه اتفاق وحشتناک و فاجعهای رخ داده است.
نکتهای که در نقد سریال Chernobyl باید بدانید این است که سریال با موضوع چرنوبیل در تضاد مستقیم و عمدی با بیشتر سریالهای تلویزیونی دراماتیک قرار دارد. چرنوبیل با نشان دادن «جرد هریسِ» بیمار آغاز میشود که قبل از حلق آویز کردن خود با ضبطصوت صحبت میکند. این تصویر بیشتر و پیش از هر چیز گویای نوعی درام است.
نمایی از پل ریتر، سام تروتون و رابرت امس در سریال چرنوبیل
نقد و بررسی سریال چرنوبیل؛ ظرافت بازی در نمایشی خشن
در نقد و بررسی سریال چرنوبیل باید بگوییم که ما بهعنوان مخاطب چند شخصیت مختلف را در برخی یا همۀ لحظات دنبال میکنیم، اما سه شخصیت هریس، اسکارسگارد و واتسون قلب تپندۀ چرنوبیل هستند.
«جرد هریس» در به تصویر کشیدن لگاسوف دستکم گرفته شده است، اما ناامیدانه نمایشی را ارائه میدهد که ممکن است حرفۀ او را بازتعریف کند. قبل از سریال چرنوبیل، جرد هریس بین مردم بهعنوان بازیگر شخصیتهای معتبر و تروریست شناخته میشد، اما جرد هریس پس از چرنوبیل یکی از بهترین بازیگران لعنتی روی این سیاره میشود؛ کسی که میتوان از او برای معرفی سریال چرنوبیل بهره برد. او برای مدتها واقعاً بهترین بازیگر بود، اما سرانجام در سریال چرنوبیل توانست خودش را اثبات کند.
جرد هریس نقش لگاسوف را بازی میکند؛ شخصیتی آکادمیک و ساکت و او همراه با ترسیم تابلویی پیچیده از داستانی هولناک هدایت میشود. ما واقعاً ترس، تنش، ناامیدی و تضاد اخلاقی را که او در طول سفر با آن مواجه میشود احساس میکنیم. لطفاً فقط گلدن گلوب را به او بدهید.
در بررسی سریال چرنوبیل باید گفت «استلان اسکارشگورد» برای بینندگان جریان اصلی بهعنوان «دکتر سلویگ» عجیبوغریب در مجموعه فیلمهای ثور شناخته میشود، اما در نقد سریال Chernobyl باید بگوییم که اسکارشگورد واقعاً بازیگر درجیک و برتری است. او شخصیت «شربینا» را بازی میکند که در آغاز سیاستمدار و حرفهای به نظر میرسد و بیش از هر چیز به حزب اختصاص داده شده است. او هنگامی که در حقیقت ناخوشایند فاجعۀ چرنوبیل و ناسازگاری مافوقها گرفتار میشود، از موقعیتی که در آن قرار میگیرد بههم میریزد و ازهم میپاشد.
دینامیک بین هریس و اسکارشگورد پرهیجان است. آنها به یکدیگر انرژی میدهند و مکمل خوبی برای هم هستند. همکاری، درگیری و حتی گاهوبیگاه لحظههای شوخوشنگ بین آنها وجود دارد که تنفسی حین تنش ظالمانۀ سریال است.
ما دوست داریم از هردو شخصیت مراقبت کنیم و در نهایت تحمل سرنوشت نهایی آنها را برای ما سختتر از آنچه هست میشود. جایی در جهان موازی سریالی پلیسی با بازی ایندو ساخته شده و به همان اندازه خندهدار است که چرنوبیل قلب ما را به درد میآورد.
«امیلی واتسون» همانطور که بارها در طول زندگی حرفهای درخشان خود انجام داده است، در نقشی میدرخشد که بهراحتی میتوانست به ابزاری برای ترفندهای مختلف داستان تبدیل شود. او در نقش «اولانا خومیوک دانشمندی راندهشده در تعقیب بیوقفۀ حقیقت، تنها شخصیت خیالی بازیگران است. نویسنده او را نماد گروهی از دانشمندان واقعی که به لگاسوف و شربینا در فاجعه چرنوبیل کمک کردند میداند و در انتهای سریال نیز این موضوع به مخاطبان گفته میشود.
او بهخوبی وارد روایت داستان میشود؛ حتی با وجود اینکه داستان او موازی با طرح اصلی سریال است که اغلب برای نشان دادن وحشت پیامدهای پس از فاجعه و قدرت KGB بهکار گرفته میشود. او در پی پاسخ به این پرسش بود: «اینجا چه اتفاقی افتاده؟»
نمایی از جرد هریس و اسکار سگارد در سریال چرنوبیل
نظرات راجعبه سریال چرنوبیل؛ خیرهکننده در عین ویرانکنندگی
در طول نقد سریال chernobyl لحظات نفسگیر و هیجانانگیزی وجود دارد و جزئیات آسیبدیدگی در بعضی مواقع بهطرز عجیبی دقیق است؛ بهویژه که ما روند تأسفباری را دنبال میکنیم که لحظات افشاکنندهای دارند. رآکتورها و آتشنشانهایی که گرافیت رادیواکتیوی را جمع میکردند به معنای واقعی کلمه در بیمارستان متلاشی میشوند؛ مسئلهای که رده سنی سریال چرنوبیل را تغییر داد.
نویسنده و کارگردان به کمک بازیگران درام بسیار عمیقی را شکل دادند و ما رنج این صحنهها و بازماندگان حادثۀ چرنوبیل را همگام با شخصیتها تجربه میکنیم. در ادامۀ نقد و بررسی سریال چرنوبیل این موارد را بیشتر توضیح میدهیم.
امدادگران اورژانس در چرنوبیل محلی هستند (مانند آتشنشانهایی که برای متوقف کردن شعلههای آتش میدوند) غافل از اینکه به سمت مرگ خود میروند. در سوی دیگر مقامات دولتی هستند که برخی از آنها برای ایجاد داستانهای پوششی برای حفظ وجهۀ روسیه در سراسر جهان مدعی میشوند هرگز اتفاق خیلی وحشتناکی رخ نداده است.
از این قسمت داستان به بعد، سریال در خطوط طولانی پیش میرود و به نقطه اوج آشنای داستان چرنوبیل میرسد. کمیسیون دولتی تشکیل میشود، شهرک پریپیات (که بعدها بهعنوان شهر متروکه چرنوبیل شناخته شد) تخلیه میشود و آتشنشانان و مهندسان در بخش تشعشعات بیمارستان شمارۀ 6 مسکو جان خود را از دست میدهند. سربازان و کارگرانی که از سرتاسر اتحاد جماهیر شوروی مجبور شدهاند که برای امداد بیایند، به استقبال مرگ میروند و مجموعهای از پروژههای مرگبار را انجام میدهند که به جایگاه افسانهای دستیافتهاند: مأموریت دریچه امداد، حفر تونل اتاق تبادل حرارت و پاکسازی سقف واحد 3.
هریس بزرگ که سالها در همهچیز (از ترور گرفته تا تاج) دستکم گرفته شده بود، نقش والری لگاسوف (فیزیکدان هستهای و کلیدی شوروی) را بازی میکند. او نخستین کسی است که متوجه میشود در چرنوبیل چه اتفاقی افتاده، چه رویدادی در پیش است و چه معنایی دارد.
آنچه «چرنوبیل» بیش از همه به تصویر میکشد، وقایعی است که پس از این حادثه رخ میدهد تا فاجعۀ بینالمللی بدتری را مهار کند. لگاسوف تصاویری از گرافیت را در خارج از ساختمان میبیند و میداند که هسته منفجر شده است. پس از مخالفت مقاماتی که تلاش میکنند همهچیز را کتمان کنند (از جمله گورباچف با بازی دیوید دنچیک) این آزادی به لگاسوف داده میشود تا فاجعه را بپوشاند.
پس از فروپاشی، چندین بمب ساعتی مربوط به چرنوبیل وجود دارد؛ از جمله احتمال وقوع انفجار مهیب، مهار نشت تشعشعات هستهای در سراسر روسیه و این واقعیت که این تشعشعات به منبع آب بیشتر مناطق کشور وارد شده است. مردان مجبور میشوند در موقعیتهایی پر از تشعشع هستهای قرار بگیرند و دستگاههایی که برای خواندن سطوح تشعشات طراحی شده بودند بهسادگی از کار میافتند.
در تحلیل سریال چرنوبیل باید بگوییم برخی از جذابترین بخشهای داستان تقریباً در یک روند پیش میروند و مانند مانع در مقابل لگاسوف و تیم او قرار گرفتهاند؛ از جمله بوریس شربینا، معاون نخستوزیر شوروی (با بازی استلان اسکارشگورد) و اولانا خومیوک (با بازی امیلی واتسون).
اسکارشگورد یکی از بهترین بازیهای حرفهای خود را در نقش مردی ایفا میکند که سالها سخنگوی دولتش بوده است، اما متوجه میشود خطوط حزبی کارایی ندارد. او واتسون هستهای انسانی را در شخصیتی پیدا میکند که واقعاً ملغمهای از افراد واقعی است که نهتنها برای مهار چرنوبیل بلکه برای کشف آنچه در آنجا اتفاق افتاد تلاش کردند.
نمایی ازرابرت امس در سریال چرنوبیل
نقد سریال Chernobyl؛ سریالی که استادانه به مغز شما نفوذ میکند
از نکات برجستۀ سریال چرنوبیل میتوان به این موضوع اشاره کرد که از بسیاری جهات وفادار به واقعیتهای تاریخی است؛ دقیقاً مانند نکاتی که در نقد سریال پیکی بلایندرز به آنها اشاره کردیم. این سریال به کمک فیلمبرداری و تدوین عالی بهطرز چشمگیری سینمایی است. پیوستگی بازیهای بازیگران اصلی و شخصیتهای فرعی گواهی بر کار کارگردان «یوهان رنک» است که تا زمان پخش سریال چرنوبیل بهعنوان کارگردان تجاری و موزیکویدیو شناخته میشد. همچنین نویسنده و تهیهکنندۀ سریال چرنوبیل «کریگ مازین» در ایجاد تعادل برای این سریال کمک بسیاری کرد.
سریال چرنوبیل سریالی پایبندی به واقعیت تاریخی با درامی کاملاً گیراست. این سریال در جایی بهطور عمد منحرف میشود تا داستان را تقویت و مستحکم کند.
در نقد سریال Chernobyl باید به موسیقی تأملبرانگیز آن نیز بپردازیم. «هیلدور گودنادوتیر» آهنگساز نوظهوری است که قبلاً با آهنگهایش برای فیلمهای A Hijacking، Mary Magdalene، Sicario 2: Soldado و سریالهای جنایی، شنونده را تحتتأثیر قرار داده بود؛ اما او در این سریال به سنی میرسد که منظرهای صوتی میسازد و بیننده را در درام فرو میرود. موسیقی چرنوبیل با استفاده از صداهای تولیدشده در نیروگاه هستهای واقعی (یکی از کارخانههای استفادهنشده در لیتوانی که برای فیلمبرداری سکانسهای بسیاری از این سریال استفاده شد) ضبط شده و درام سریال را کامل کرده است.
«چرنوبیل» پر از چهرههای آشنا اما در حاشیه است؛ از جمله نقش کوچکی که ستارۀ آینده «جسی باکلی» به نوان همسر باردار یکی از اولین اعزامشدگان به محل انفجار آن را ایفا کرد. «بری کیوگان» نیز سرپرست تیمی میشود که باید اعضای گروه خود در شهرهای کوچک نزدیک چرنوبیل بگردند تا سگهای ولگردی را که پس از تخلیه باقی میمانند بکشند. او نیز این اپیزود را استادانه بازی کرد.
آنها رادیواکتیو متحرک هستند و نمیتوان به آنها اجازۀ زندگی و سفر به شهرهای دیگر را داد. اگر فکر میکنید بهطور ناامیدکننده بهنظر میرسد اشتباه نمیکنید، اما در رویکرد رنک (کارگردان) و کریگ مازین (نویسنده) قدرت هنرمندانهای وجود دارد که از تبدیل شدن «چرنوبیل» به داستان ناگوار خودداری میکند. آنها عنصر انسانی را به معنی چرنوبیل اضافه میکنند.
بهطور قطع ما میدانیم داستانهای انسانی در این سریال دخیل هستند، اما «چرنوبیل» مطالب آکادمیک و تخصصی را برای تماشاگر قابلدرک و ملموس میکند.
نمایی از بری کوگان در سریال چرنوبیل
تحلیل سریال چرنوبیل؛ آیندۀ آشفتۀ یک افتخار
چرنوبیل اتهامی علیه کمونیسم و مبارزاتی علیه انرژی هستهای نیست و روی ویژگی مشترک انسان یعنی دروغگویی تمرکز میکند. هزینۀ آن نیز نهتنها در مقیاس بزرگ ژئوپلیتیک، بلکه حتی بیشتر از آن در سطح شخصی است و این کار را با تمرکز روی انسانهای معمولی بهجای گرفتار شدن در سیاست انجام میدهد. این پیامی است که به ما میگوید فاجعه نهتنها در ابعاد چرنوبیل، بلکه در سطح جهانی رخ میدهد؛ چیزی همانند آنچه در نقد سریال خاندان اژدهادیدیم.
مینیسریال پنجساعتۀ عالی اچبیاو با این جمله به پایان میرسد: «به یاد همۀ کسانی که رنج کشیدند و قربانی کردند.» این یادداشت نهایی بهخوبی به آن افراد ادای احترام میکند؛ از کارگرانی که در انفجار جان باختند تا کسانی که برای حفظ آن جنگیدند و دانشمندانی که سخن گفتند تا مطمئن شوند دوباره این اتفاق نمیافتد.
چرنوبیل که با ساختاری درخشان و اجرای عالی جرد هریس، امیلی واتسون، استلان اسکارشگورد و دیگران ساخته شده تیرهوتار است، اما قدرت جمعی قابلتوجهی دارد. هر ساعت از این سریال از ساعت قبل تأثیرگذارتر است؛ چراکه دیدگاه پیچیده و لایهای یوهان رنک از کل کشوری که در آن رویداد هستهای اتفاق افتاده است ویرانگرتر و مهیبتر میشود.
داستان به مازین (نویسنده) و رنک (کارگردان) کمک میکند بازیگران فوقالعادهای داشته باشند؛ بهویژه جرد هریس که قبلاً نقش روشنفکر عادل را بازی کرده است. هریس هرگز موفقتر از این نقش بازی نکرده بود. او بازیگر حرفهای دستکمگرفتهشدهای است که یکی از بهترین بازیهایش را در چرنوبیل ایفا کرد. هریس شخصیت لگاسوف را با روشنگری عمیقی روبهرو و به باهوشترین مرد در اتاق تبدیل میکند؛ کسی که از خطر واقعی آنچه در حال رخ دادن است آگاهی دارد.
هریس در هر صحنه راههایی برای انتقال برخی از مسائل پیدا میکند. او تعهد شخصیت لگاسوف را افزایش میدهد و دانش او را دربارۀ آنچه نمیتواند انجام دهد با حضورش متعادل میشود. همانطور که او نیز در بخشی از داستان میگوید، آنها در حال تلاش برای اصلاح موضوعی هستند که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است؛ بنابراین شما ناامیدی را در صدای هریس میشنوید. او برای حل مشکلی تلاش میکند که نهتنها ممکن است قابلحل نباشد، بلکه آنقدر آسیب رادیواکتیو به افراد وارد شده است که به احتمال فراوان همۀ افراد درگیر از جمله او را میکشد.
نمایی از امیلی واتسون، جرد هریس و استلان اسکارشگورد در سریال چرنوبیل
نقد سریال Chernobyl؛ پیروزی فاجعه
«چرنوبیل» مینیسریالی که تولید مشترک شبکه بریتانیایی Sky و HBO است، حکایتی را که میتوان آن را رویکرد شوروی برای روایت داستان نامید برمیگزیند. این موضوع نامتجانس با هدف ساخت سریال است؛ چراکه یکی از پیامهای سریال این است که رویکردهای شوروی کار نمیکند. اما آنچه سریال به ما نشان میدهد تحمیل روایت ساده به تاریخ، پیچاندن رویدادها برای خلق قهرمانان و تبهکاران تکبعدی و نمادگرایی گسترده است.
تکنیکهای تبلیغات شوروی شباهت بسیاری به تکنیکهای هالیوود دارد. در «چرنوبیل» کریگ مازین و یوهان رنک رویدادی را میبینند که شبیه هیچکدام از کارهای نمایشی دیگر در تاریخ بشریت نیست و آن را به یک سریال فاجعهبار، ترسناک و متعارف (حتی طولانیتر از حد معمول) تبدیل میکند.
قسمت اول در لحظاتی پس از انفجاری که جدیدترین رآکتور از چهار رآکتور نیروگاه چرنوبیل در اوکراین کنونی را نابود کرد شروع میشود. این بخش دنبالۀ گیجکننده و در عین حال قانعکنندهای است. ما نیز مانند اپراتورهای نیروگاه نمیدانیم چه اتفاقی افتاده است و با درماندگی آنها را دنبال میکنیم تا در میان خرابههای شعلهور با دوزهای عظیمی از تشعشعات که آنها را میبلعد، تلاش بیثمر (حتی طی هفتهها) برای کاهش پرتوهای انفجار انجام دهند.
مازین سریال را با نقطۀ بالقوۀ هوشمندانه به پایان میرساند: استفاده از شهادت در دادگاه نمایشی. سرپرستان کارخانه بهعنوان راهی برای دور زدن و در نهایت بازگویی آغاز داستان، آزمایش ایمنی ناموفق را که منجر به انفجار شد نشان میدهند؛ اما صحنه آنقدر را که باید پرتوان و گیرا باشد نیست و تبدیل به آمیزهای از سیاست و ملودرام میشود.
مازین در جستوجوی قهرمانی غمانگیز برای محوریت داستان، فیزیکدان هستهای والری لگاسوف (جرد هریس) را انتخاب کرد؛ شاید به این دلیل که تجربهاش با چرنوبیل او را به سمت خودکشی سوق داد. لگاسوف که بهنوعی محور واکنش به فاجعه است، بیشتر یک آپاراتچی خوب بود و به خط حزبیای که خطای اپراتور را علت انفجار میدانست (و نه نقص در طراحی رآکتور شوروی) گرایش داشت.
لگاسوف پیش از مرگش در مصاحبههایی که بهدلیل پیشرفت سریع مخالفتها علیه میخائیل گورباچف امکانپذیر شد از این کار انصراف داده بود. با این حال در سریال چرنوبیل شخصیت لگاسوف در دادگاه به جایگاه شاهد آورده و از او خواسته میشود که با جسارت پنهانکاری شوروی را محکوم کند. پس از آن KGB او را به اتاق پشتی میکشانند.
کارگرانی که داوطلبانه وارد ساختمان رآکتور میشوند تا دریچههای آب را باز کنند، این کار را به سبک اسپارتاکوس انجام میدهند و بهطور رسمی میایستند و نام خود را میخوانند. معدنچیان زغالسنگ که برای حفاری در زیر هستۀ فوق گرم آورده شدهاند، با برهنه کار کردن سطح تشعشعات را نادیده میگیرند و ستون بلندی از دود سیاه چند روزها پس از انفجار از رآکتور بیرون میزند.
بزرگترین و مصنوعیترین تدبیر، خلق شخصیت خیالی یعنی دانشمند بلاروسی با بازی «امیلی واتسون» است. او در مینسک پرتوهای مشکوکی را شناسایی و به شکل جادویی و مضحک داستان را تصاحب میکند. او همزمان در همهجا حضور دارد؛ خود را بهزور وارد کمیسیون تحقیق میکند، در جلسات با گورباچف مینشیند، به آرشیوهای دولتی حمله میکند، با مهندسان روی تخت بیمارستانشان مصاحبه و بهتنهایی تاریخ مخفی رآکتور معیوب را کشف میکند.
هرچند مازین میتوانست شخصیت زن برجسته داستان را در سلطۀ مردان به نمایش بگذارد؛ از جمله ماریا پروتسنکو، معمار طراح پریپیات و ناظر بر تخلیه آن. معاون نخستوزیر و مسئول انرژی هم سؤالاتی مانند «رآکتور هستهای چگونه کار میکند؟» میپرسد تا لگاسوف آن را برای ما توضیح دهد. البته هیچیک از این ضعفها از تراژدی واقعی داستان نمیکاهد.
نمایی از امیلی واتسون در سریال چرنوبیل
یادداشتی بر سریال چرنوبیل؛ پایان ماجرا کجاست؟
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد سریال chernobyl پرداختیم. سریالی که از روی رویداد واقعی و فاجعۀ سرنوشتساز چرنوبیل در آوریل 1986 ساخته شده است. در سریال چرنوبیل این واقعه با آشکار کردن تراژدی هولناک در 5 قسمت بههمپیوسته و بدون نقص ساخته شد. از طرح خشکی مانند فیزیک، ذوب هستهای و اشتباههای دولتی که به فروپاشی مردم جامعه میانجامد ساختن سریالی سرگرمکننده فوقالعاده دشوار است. اپیزود پایانی «چرنوبیل» که بین شنیدن اتفاقات آن روز سرنوشتساز و خود واقعه قطع میشود، بهنظر پایانی پرارزش برای سفر مخاطب قابلتوجه است.
فیلم جدید کیانو ریوز با عنوان The Entertainment System Is Down به کارگردانی روبن اوستلوند در ژانویه ۲۰۲۵ در پاریس فیلمبرداری میشود. جزئیات جذاب دربارۀ این فیلم را در اهل سینما بخوانید!
تام شلبی بازگشت! فیلمبرداری فیلم جدید پیکی بلایندرز با نام احتمالی «مرد جاودان» با حضور کیلین مورفی به پایان رسید و در سال ۲۰۲۵ اکران میشود. استیون نایت از آیندۀ پیکی بلایندرز و ساخت سریال اسپین آفی از آن میگوید.
سریال 1992 محصول نتفلیکس داستان قاتلی به نام ویکتور را روایت میکند که شباهتهای بسیاری با دکستر دارد. آیا این نسخۀ اسپانیایی جایگزین مناسبی برای سریال دکستر بود و بهاندازۀ آن موفق شد؟
آیا سریال بازنده نظر مثبت مخاطبان و منتقدان را بهدست آورد و انتظارها را برآورده کرد؟ در نقد سریال بازنده به این سؤالها پاسخ میدهیم و این سریال را از منظر فیلمنامه، کارگردانی و طراحی صحنه بررسی میکنیم.
عجیب بود واقعا
سلام دوست عزیز
ممنون که با ما در ارتباطی