کابوس یک جامعۀ آزاد چیست؟ تبدیل شدن به یک جامعۀ فوق مذهبی متعصب شاید برای ما چندان دور از ذهن نباشد؛ اما برای بینندۀ آمریکایی قطعاً یک کابوس است. مردمانی که در رفاه نسبی ولی آزادی کامل زندگی میکردند با تغییر شرایط سیاسی تبدیل به شهروندان درجه دو، سه یا حتی برده شدند. طرح ایدۀ این دگرگونی بنیادی نظر بسیاری را برای ساخت و البته تماشای یک سریال درام در آمریکا به خود جلب کرد.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما قرار است به نقد سریال سرگذشت ندیمه بپردازیم. ما در معرفی سریال سرگذشت ندیمه به جنبههای مثبت، منفی و جذابیتهای این سریال نگاهی میاندازیم. البته این نکته از قلم نخواهد افتاد که چرا چنین ایدهای، حتی برای تماشاگران ایرانی، گیرا و جذاب بوده است. امیدواریم با صرف زمان کوتاهی برای خواندن این متن، تصویر کاملی از این سریال را برای شما ترسیم کنیم تا به این جنبهها و دلایل پشتصحنه ساخت سریال سرگذشت ندیمه پیببرید.
آنچه در نقد پیشرو میخوانید...
پیش از خواندن نقد سریال The Handmaid’s Tale شما را به دیدن تیزر جذاب این سریال دعوت میکنیم.
ـ الیزابت ویلیام: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین طراحی تولید برنامۀ تلویزیونی در سالهای 2020 و 2019
ـ بردلی ویتفورد: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین بازیگر مهمان در سریال درام در سال 2019
ـ چری جونز: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین بازیگر مهمان در سریال درام در سال 2019
ـ سمیرا وایلی: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین بازیگر مهمان در سریال درام در سال 2018
ـ الیزابت ماس: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین بازیگر نقش اول زن در سریال درام در سال 2017
ـ بروس میلر: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین نویسنده سریال درام در سال 2017
ـ رید مورانو: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین کارگردانی سریال درام در سال 2017
ـ الکسیس بدل: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین بازیگر مهمان در سریال درام در سال 2017
ـ بروس میلر: برندۀ جایزۀ امی برای بهترین سریال درام در سال 2017
ـ بروس میلر: برندۀ جایزۀ بفتا برای بهترین سریال درام در سال 2017
معرفی سریال سرگذشت ندیمه Handmaid’s tale
یک حکومت خودکامۀ مبتنیبر مذهب ایالات متحده را تحتکنترل خود درآورده و نام کشور را به گیلیاد تغییر داده است. در این کشور زنان شهروند درجه دو هستند و هرکس بخواهد فرار کند مجازات میشود. یکی از این افراد شخصیت «جون» است که هنگام تلاش برای فرار با شوهر و فرزندش دستگیر و محکوم به خدمتکاری و بچهدار شدن برای مقامات دولتی بدون فرزند میشود. جون بهعنوان خدمتکار به Of-fred تغییر نام میدهد و این سریال داستان زندگی جدید او در فرازونشیب سازگاری با زندگی تازه و سرناسازگاری داشتن با منابع قدرت است.
تحلیل سریال Handmaid’s tale یکی از نقدهایی است که در کنار سایر سریالهای مطرح جهان میتوانید در سایت اهل سینما بخوانید.
نمایی از مادلین بریور، اور کاردین و استفن کونکن در سریال سرگذشت ندیمه
درباره سریال سرگذشت ندیمه
داستان سرگذشت ندیمه را بروس میلر بر اساس رمانی به همین نام از مارگارت اتوود، نویسندۀ کانادایی، نوشت. طرح داستان یک دیستوپیا (ویرانشهر) پس از جنگ داخلی دوم آمریکا است که در آن جامعهای خداشناس و تمامیتخواه زنان بارور را تحتتملک خود قرار میدهند و آن را «ندیمه» یا کنیز مینامند که در واقع نوعی بردگی برای بچهدار شدن است. در جهانی که نرخ باروری در نتیجه بیماریهای مقاربتی و آلودگی محیطزیست سقوط کرد، دولت تمامیتخواه و ایدئولوژیک گیلیاد پس از جنگ داخلی در ایالات متحده سابق در حال حکمرانی است.
این جامعه را رهبران تشنۀ قدرت همراه با یک رژیم جدید، نظامیشده و سلسلهمراتبیِ متعصب و مذهبی و طبقات اجتماعی تازه ایجاد کردند و زنان در آن بهطرز وحشیانهای فقط مجبور به اطاعت هستند. [از اینجا به بعد ممکن است داستان سریال سرگذشت ندیمه لو برود] طبق قانون، زنان در گیلیاد با وجود نقشهای بسیاری که دارند (از جمله بردههای زایمان) اجازه ندارند دارایی یا شغلی داشته باشند. آنها اجازۀ نوشتن، خواندن یا مدیریت مالی را نیز ندارند.
بردگان باروری اغلب شامل زنانی میشود که پس از طلاق وارد ازدواج شدهاند (آنها بهعنوان «زنان زنا» نامیده میشوند؛ چراکه طبق قانون گیلیاد طلاق به رسمیت شناخته نمیشود). همچنین مادران یا زنان مجرد، لزبینها (همجنسبازان که «خائنان جنسیتی» نامیده میشوند)، غیرمسیحیان، پیروان مسیحیت با فرقههایی غیر از فرزندان یعقوب، مخالفان سیاسی و حتی دانشگاهیان بردگان باروری بودند.
این زنان به خانههای نخبگان حاکم منصوب میشوند؛ جایی که باید در حضور همسرانشان در معرض تجاوز جنسیِ اربابان مرد خود [که “مراسم” نامیده میشود] تسلیم و باردار شوند و برای آنها فرزندانی بهدنیا بیاورند. از زمان تجاوز به بعد نامهای این زنان با اضافه شدن پیشوند Of- به نام کوچک مردی که در تملک اوست ساخته میشود.
در کنار ندیمهها، جامعه به طبقاتی گروهبندی شده است که به دور از آزادی، وظایف خود را دیکتهشده دریافت میکنند. زنان به طیف کوچکی از دستههای اجتماعی تقسیم که هر کدام با یک لباس ساده در رنگ خاصی مشخص میشوند. کنیزها لباسهای بلند قرمز، چکمههای قهوهای سنگین و روکشی با محافظ سفید بزرگتر (معروف به بال) میپوشند تا از دید عموم پنهان بمانند و دید آنها نیز محدودتر شود.
در آغاز داستان، شخصیت جون هنگام تلاش برای فرار از گیلیاد به همراه همسر و دخترش دستگیر میشود و به دلیل زِنایی که مرتکب شده بودند مجبور میشود کنیز باشد. دختر جون را میبرند و به خانوادهای از طبقۀ بالا میدهند تا بزرگش کند. شوهر جون نیز به کانادا فرار میکند. بیشتر داستان دربارۀ تلاش جون برای پیوستن به همسر و دخترش و دگرگونی درونی قدرت اوست. دیدگاههای بسیاری درباره نقد سریال سرگذشت ندیمه مطرح شده است که بهتدریج به آنها میپردازیم.
چه نکاتی در سریال سرگذشت ندیمه ارزش توجه بیشتر را دارد؟
جدا از فلسفۀ وجودی گیلیاد و چگونگی شکلگیری طرح نخستین، روابط میان شخصیتها و پیشینۀ آنها نکتۀ جالبتوجهی است. یکی از شخصیتهای کلیدی ـ هرچند در سایه ـ که از قضا برای بازیاش جایزه امی بهدست آورد، عمه لیدیا (با بازی آن داود) است. از حق نگذریم «آن داود» به هر شخصیتی رنگوبویی دیگری میدهد. ما پیشتر بازی جذاب و تماشایی او را در فیلم رفتگان دیده بودیم.
عمه لیدیا شخصیت متعصبی است که گاهی دلرحم میشود و شاید ریشۀ این دلرحمی به عشقی برمیگردد که سالها پیش ناکام ماند. هرچند آن زمان نیز انتقام هوس دستنیافتۀ خود را از یک مادر تنها گرفت! نکتۀ جالبتوجه در آن رابطه، پیشروی زودهنگام لیدیا در برقراری رابطه جنسی بود که شاید از زنی متعصب و مذهبی انتظار نمیرفت.
در بررسی سریال سرگذشت ندیمه باید گفت زوج واترفرد با بازی خوب «ایوان استراوسکی» و «جوزف فینس» از دیگر بازیگران جذابتر بودند و گذشته و آیندۀ گنگ و مبهمشان چالشهای پیشرویشان داستان آنها را جذابتر میکرد. ابراز علاقۀ خانم واترفرد حتی از نوع منفعتطلبانهاش جذابتر از ابراز احساسات بزرگنماییشدۀ جون است. نوسان شخصیت آقای واترفرد، تشنگی قدرتش، تلاش برای برقراری صلح و حفظ تعادل میان دو بانوی خانه، بهویژه آشنایی و برقراری رابطۀ پنهانی با جون، لحظههای پرحرارتی را در این سریال پدید آورد.
استراوسکی در اغلب صحنهها عالی است؛ حتی تلاش صادقانه و صریح برای برقراری رابطه با جوزف که به لمس سرینا برای حس حرکت نوزادش نیز میرسد نوعی خواستگاری غیررسمی است که به شکست میانجامد. جذابترین بخش مربوط به تماشای زندگی فرماندهان بخش آشکار و خفای زندگی آنهاست. ازجملۀ این موارد میتوان به مسائل روبهرو اشاره کرد: روابط رسمی و غیررسمی با ندیمهها و همزمان حفظ جایگاه و رابطۀ رسمی با همسرانِ بعضاً بانفوذشان و پیروی از قانونهایی که خود یا همدستانشان نوشتهاند.
نکتۀ اجتماعی که در برخی سکانسها و نقد سریال سرگذشت ندیمه بیشتر بهچشم میآید، تأثیرپذیری لحظهای و هیجانی مخاطب از سخنرانیهاست که واکنشهای شدید هوادارانه یا معترضانه را در پی دارد. نمونههایی از این تأثیرپذیری در مخاطب را میتوان در خاطرات سرینا از سخنرانی در دانشگاه که به توهین و پرخاش بدون دادن مهلتی برای سخنرانی او و درنهایت تیراندازی به اوست مشاهده کرد. با وجود تسلط ایدۀ گیلیاد بر سرزمین آمریکا، واکنشهای مشتاقانه و مریدانه به زوج واترفرد پس از دفاع فرد از اقدامات و برنامههایشان در گیلیاد که به طرح تأسیس نمایندگی در کانادا و حتی سفر فرد به سوئیس برای دریافت رأی برائت نهایی میانجامد. این واکنشهای کورکورانه، بیدرنگ و اندیشه از هر جامعهای سرمیزند، اما آنچه آن را محتملتر میکند ناآگاهی از ریشهها و تبعات هر ایده است.
زوجی که خود پایهگذار شهر مذهبی و یک مدینۀ فاضله در ذهن خود بودند، پس از گفتوگو با همپیمانان کنونی و شاید دیرین خود درمییابند که در صورت بازگشت چه فرجامی تلخی در انتظارشان است. در واقع خود را در جایگاه یک ندیمه یا کارگری در مستعمرات میبینند؛ نقشی که برای دیگران طرح کرده بودند. روبهرو شدن با چنین شرایطی [حتی خیالی] آنها را وامیدارد که از موضع خود کوتاه بیایند و دست همکاری به سوی دادگاه دراز کنند. هیچچیز دردناکتر از مواجهه با مجازات خودساخته نیست!
آنچه بیشاز همه از گفتار سران گیلیاد ـ بهویژه عمهها ـ برداشت میشود، عبارتهای آشنای مذهبی است؛ توصیه به کار فراوان، پرهیز از لذتجویی و … . ما در این عبارتها یاد شعر معروف حافظ میافتیم: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند».
در ادامۀ نقد قسمت آخر سرگذشت ندیمه باید بگوییم که در بخشهای پایانی فصل پنجم روشن شد که گیلیاد و اساساً هرگونه حکومت ایدئولوژیک دیگری اصلاحپذیر نیستند و تن دادن به پیشنهادهای در ظاهر فریبندۀ سران راه رهاییبخش نخواهد بود. گیلیادِ خوب، گیلیاد مرده است؛ حکومتی که پایهگذاران و خدمتگزاران خود را نیز میبلعد.
نمایی از اور کارادین در سریال سرگذشت ندیمه
نکاتی در سریال سرگذشت ندیمه که مایۀ دلسردی است
نکته قابل توجه در نقد سریال سرگذشت ندیمه این است که روند منطقی داستان گاهی به دلیل مبهمی بههم میخورد و این لزوماً به معنی خلاقیت یا توانایی سازندگان نیست. هنگامی که گفتوگوها برای برگرداندن نیکول به نتیجه نزدیک میشد، ناگهان موضوعات دیپلماتیک را برجسته کردند که باعث تعویق برنامۀ تحریک اذهان عمومی و سپس اجرای نقشه سورینا شد؛ هرچند ما چیزی از این سیاست پیچیده ندیدیم.
رفتارهای غیرمنطقی شخصیتها در سریال سرگذشت ندیمه The Handmaid’s Tale کم نیستند. شخصیت جون جدای از گریههای ناتمام تا پایان فصل چهارم، دچار خشم مداومی در فصل پنجم میشود. هرچند لوک برای فرونشاندن آن تلاش میکند، اما مانند ما ناامید میشود. واقعیت این است که فردی با شرایط روانی جون دچار نوسانهای خلقی میشود، ولی اینهمه آشفتگی بیدلیل حتی نسبتبه افراد نزدیک و پشتیبان هیچ توجیهی ندارد. برای نمونه خشم و کینه نسبتبه سرینا که در موقعیتهای گوناگون فروکش یا ناگهان فوران میکند.
همۀ این نوسانات خلقی در حالی است که جون چندینبار در زمان سکونت در خانۀ خانم واترفرد به کمک او آمد، حتی در برابر فرمانده واترفرد به دفاع از خانم واترفرد برخاست و او از مرگ محتمل با ماندن در خانۀ در حال سوختن نجات داد. در کل میتوان گفت همۀ شخصتها بهتر از ماس بودند، بهویژه جنین (با بازی مادلین بریور) که در قسمتهایی جایگاه شخصیت نخست سریال را از آن خود کرد.
بهنظر شما نقطهعطف سریال The Handmaid’s Tale چه میتواند باشد؟ بگذارید کمی راهنمایی کنم؛ با توجه به شروع پرتنش در انتظار چه پایانی هستید و ۴۰ قسمت را به چه امید پشتسر گذاشتهاید؟ طبعاً شما هم در انتظار بازگشت و پیوند دوبارۀ جون و لوک بودید و آن را نقطهعطف میدانستید؛ پس حتماً مانند من دلسرد شدهاید. این پیوند به سردترین و عجولانهترین شکلممکن برگزار شد. نمودی از احساس در لوک نبود و جون مانند همیشه و در حساسترین پلانها بغض داشت.
تأکیدی در سکانس بعد و البته پایان این قسمت در ورود او به خاک کاناداست، با قسمتهای پیشین همخوانی ندارد. گویا سازندگان فراموش کردهاند که او پیشتر فرصتهایی داشت و رها کرد که با چنین ارزشگذاریای نمیتواند سازگار باشد.
شاید باید فصل ۴ را بدترین فصل نامید؛ نهتنها در مقایسه با سریالهای دیگر که حتی در قیاس با فصلهای پیشین خودش (70% رضایت منتقدان در سایت Rotten Tomato). تقریباً همۀ سکانسها کش آمدهاند یا پر از دیالوگهای تکراری، چالشهای ساختگی، بازگشتهای مکرر به گذشته و بیتاُثیر در روند داستان هستند. صحنهای بدون اشک و آه نیست، جون دائماً در حال زار زدن است و این تکرار حتی برای دلنازکترین بینندهها نیز خم به ابرو نمیآورد.
در این سریال برای هر شخصیت یک یا چند بخش و قسمت در نظر گرفته شده است که بهسادگی و حتی با دلایل سرهمبندیشده حذف شدند. همهچیز برای برجسته کردن جون یا شاید پایان برنامهریزینشده باشد؛ هرچند تا اینجا نیز سریال به اندازۀ کافی کش آمده است. گویا با تمام این اتلافوقتها، نویسندگان هنوز طرحی برای پایان ندارند. بهنظر میرسد بازیگران نیز از طولانی شدن بیدلیل و بیکشش این سریال خسته شدهاند.
نمایی از جوزف فینس و ایوان استراوسکی در سریال سرگذشت ندیمه
حقایق سریال سرگذشت ندیمه
این سریال نیز مانند فیلمها و سریالهای دیگر حاشیهها و حقایقی دارد. ما در سایت اهل سینما به بررسی برخی از حقایق انیمه اتک آن تایتان پرداختیم؛ پس طبعاً دانستن برخی حقایق سریال سرگذشت ندیمه، بهویژه برای بیننده ایرانی، جذاب است.
1. مارگارت اتوود، نویسنده رمان سرگذشت ندیمه، نقش کوتاهی در قسمت نخست فصل یکم سریال داشت. اتوود هنگامی که جون از پیوست به گروه شرم خودداری کرد به او سیلی زد. او گفته است که بخش بزرگی از داستان سریال سرگذشت ندیمه از رمان کلاسیک جورج ارول با نام 1984 الهام گرفته شده است.
2. جوزف فاینز گفته است که همسرش سریال را ندیده است؛ چراکه سرشت فرمانده را شنیع و ویرانگر میداند.
3. بازیگران نقش ندیمه در هنگام استفاده از کلاه (حجاب) نمیتوانستند چیزی از اطراف و حتی از همبازیهای خود ببینند؛ مگر اینکه بهطور مستقیم به همدیگر نگاه کنند. آنها اغلب ناچار بودند براساس آنچه میشنیدند بازی کنند.
4. در رمان اصلی، فرمانده و سرینا بسیار مسنتر از آنچیزی هستند که در سریال دیده میشود. آنها با چینهایی در چهره و موهای خاکستری توصیف شدهاند؛ حتی سرینا با عصا راه میرود.
5. مارگارت اتوود در مصاحبهای گفته که بخش بزرگی از رویدادهای رمان در تاریخ رخ داده است. او به انقلاب 9-1978 در ایران اشاره کرد که بازگشتی به نگاه فمنیستی دهۀ 80 محسوب میشود.
نمایی از الکسیس بلدل در سریال سرگذشت ندیمه
سریال سرگذشت ندیمه مناسب چه کسانی است؟
پاسخ به این پرسش در بخش نکات مثبت و منفی سریال نهفته است. شما با یک سریال آمریکایی بهروز روبهرو هستید. شاید در ذهنتان آن را با نمونههای دیگری از جمله سریال بریکینگ بد، گمشده و فرار از زندان مقایسه کنید. یا حتی کمی خانوادگیتر، با توجه به آنچه در نقدسریال بهتره با سال تماس بگیری خواندید، منتظر یک سریال پرتنش با چاشنی روابط عاطفی باشید.
همۀ این تصورها را دور بریزید. آنچه خواهید دید نسخۀ آمریکاییشدۀ سریالهای هندی است، پر از اشک و آه، دوری از معشوق و فرزند، کلوزآپهای تکراری، به ویژه چهرۀ شخصیت اصلی داستان (که در حال گریستن یا کشیدن نقشه برای گریاندن است) و … . دوست داران چنین ترکیبی با معرفی سریال سرگذشت ندیمه از تماشای آن لذت خواهند بود. کمی تنش و تعلیق، تعدادی سلاح و خودروی مدرن و بیشتر عشق و حسرت.
نمایی از الیزابت ماس و مکس مینگلا در سریال سرگذشت ندیمه
با مایک بارکر بیشتر آشنا شویم
در نقد سریال سرگذشت ندیمه باید به گوناگونی کارگردانانی که در ساخت مشارکت داشتهاند توجه کرد. بارکر یکی از افرادی است که 12 قسمت از 57 قسمتی که تاکنون ساخته و پخش شده را کارگردانی کرده است. بارکر در کارنامۀ کاری خود تجربههای متنوعی از کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی سریالهای تلویزیونی را دارد که برخی از سریالهای برتر سالهای اخیر به شمار میروند؛ از جمله فارگو که طرفداران بسیاری داشت و توانست امتیاز 8.9 درسایت IMDB را کسب کند (بالاتر از The Handmaid’s tale). بارکر متولد 29 نوامبر 1965 در لندن است و سهبار برای سرگذشت ندیمه نامزد دریافت جایزه (دوبار امی و یکبار بفتا) شده است.
نظر منتقدان دربارۀ سریال سرگذشت ندیمه
نظرات راجع به سریال سرگذشت ندیمه یکسان نبوده است. در ادامه نظر دو منتقد سرشناس، سم ولستون (منتقد روزنامۀ گاردین) و کریستین بلدوین (منتقد اینترتیمنت) را میخوانیم.
سم ولستون منتقد روزنامه گاردین (2017)
این سریال ترس از آزادی، حقوق و نظمهای دیرین است که یکشبه ناپدید میشود. این خط، بهویژه دربارۀ عادی شدنهای نامعمول، امروزه بهطرز وحشتناکی با طنین بلند و فراگیر به صدا درآمده است. «عادیسازی» کلمهای است که اغلب در ارتباط با برخی قوانین میشنوید. زمان مناسب برای ساخت سریال بر پایۀ اقتباسی از پیشگویی مارگارت اتوود فرارسیده است. این موضوع نهتنها صدای تازهای است، بلکه هرگز از طنیناندازیاش دست نمیکشد؛ مگر اینکه در یک قبیلۀ صلحجو، مادرسالار، بدون تماس و بیدین در آمازون زندگی کنید.
شاید این اقتباس بسیار دردناک بهنظر برسد؛ چراکه جغرافیای واقعیت و داستان اکنون در ایالات متحده در یک راستا هستند. ماس که قبلاً یکی از بهترین عنصر نمایشهای عالی، Mad Men و Top of the Lake بوده است، دوباره کاملاً مجذوبکننده است. او یک اجرای درخشان و آرام دارد و موارد بسیاری را از طریق ندای درون و همچنین با چهره و چشمانش میگوید.
سریال The handmaid’s tale سریال فوقالعادهای محسوب میشود؛ اما سبک فیلم تقریباً تهدیدآمیز و بیشازاندازه افسانهای است. یک نت شوم تبدیل به نتی شومتر میشود و شما را با خود به سوی خطر میکشاند. حتی فلاشبکها که معمولاً بهندرت موفق عمل کردهاند در اینجا کار میکنند؛ چراکه آنها اشارههایی به زندگی مردمان پیش از Gilead هستند.
کریستین بلدوین منتقد اینترتیمنت (2021)
در نقد سریال سرگذشت ندیمه باید بگویم حداقل برای دو فصل گذشته، از سال 2018، داستان جون اصلاً پیشرفت نکرده است. او برای همیشه از گیلیاد میگریزد، برای همیشه شکنجههای جسمی و روانی را تحمل میکند و برای همیشه به فاصلۀ میانی خیره میشود. تعدادی از این لحظهها واقعاً تحسینبرانگیز و تکاندهنده هستند، اما برخی دیگر با تأخیر طولانی، از دید احساسی کمرنگ و خستهکنندهاند. دربارۀ عمه لیدیا باید بگویم که اتحاد گیجکنندۀ جدید او با فرمانده لارنس (بردلی ویتفورد) اجباری است؛ نوعی ابزار که نویسنده برای مشغول نگه داشتن بازیگران نامدار خود بهکار برد.
نمایی از مادلین بریور در سریال سرگذشت ندیمه
دیالوگهای ماندگار The Handmaid’s tale
در سریال سرگذشت ندیمه دیالوگهای جالبتوجه کم نیست؛ بهویژه که طرح اتوپیای گیلیاد برگرفته از آیات و روایات مذهبی است. نقلقولهایی از این آیات در این سریال گفته میشود و برخی از آنها برای بسیاری از ما آشنا و ملموستر است. در ادامه دو دیالوگ جذاب این سریال را آوردهایم.
ـ جون در جلسه دادگاه در خطاب به فرد: هرگاه به سودتان باشد پشت خدا پنهان میشوید.
ـ فرمانده پاتنوم خطاب به فرد: مذاکره بیشتر به گروگانهای بیشتر میانجامد… . ما فقط میتوانیم دعا کنیم.
تصویری از سریال سرگذشت ندیمه
آیا باید از ایده گیلیاد ترسید؟
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به معرفی سریال سرگذشت ندیمه پرداختیم و بررسی کردیم ایدۀ سریال از کجا آمده و چگونه از یک داستان خیالی به واقعیت تصویری تبدیل شده است. دراینباره گفتیم که نویسندۀ رمان سرگذشت ندیمه چگونه به چنین طرحی رسید و چرا این سریال موافقان و مخالفان سرسختی دارد.
آنچه بیش از هرچیز به جذابیت سریال میافزاید و در نقد سریال سرگذشت ندمیه دربارۀ آن حرف زدیم، دگرگونی بنیادین و نزدیک به واقعیت یک کشور واقعی است؛ کشوری که از قضا یکی از پایهگذاران دموکراسی بهشمار میآید. همین وارونگی نگرانکننده، در اذهان عمومی ترسی پدید میآورد و همگان را به فکر فرومیبرد که آیا آزادی بیان و اندیشه برای همه یک حق است؟ هرچند تجربیات چند دهۀ اخیر از دگرگونیهای اجتماعی ـ سیاسی در برخی کشورها، ما را به تصور و خیالپردازی دربارۀ احتمال وقوع و نتیجه این اندیشه بینیاز کرده است!
این گفتار دربارۀ پنج فصل پخششده از سریال سرگذشت ندیمه بود؛ باید منتظر ماند و دید با توجه به رتبۀ نسبتاً خوب، این سریال تا چند فصل ادامه خواهد یافت.
فیلم جوکر: جنون مشترک به کارگردانی تاد فیلیپس دنبالهای است که مخاطبان و منتقدان انتظار بسیار بالایی از آن داشتند؛ اما آیا این دنباله همان تأثیرگذاری روانشناختی و اجتماعی فیلم اول را حفظ کرده است؟
«هیولا» شانزدهمین فیلم هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنی است که در جشنوارۀ فیلم کن نمایش داده شد و توانست جایزۀ بهترین فیلمنامه را از آن خود کند. کورئیدا با فیلم دزدان فروشگاه موفق به دریافت نخل طلای کن شده بود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد انیمه جوجوتسو کایسن با ذکر نکات مثبت و منفیاش میپردازیم و لایههای مکتب پستمدرنیسم را در قسمتهای مختلف این انیمه بررسی میکنیم.
سریال بریکینگ بد (Breaking Bad) یکی از محبوبترین و موفقترین سریالهای تلویزیونی تاریخ محسوب میشود که توانسته است مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند. در این مطلب به معرفی کامل سریال بریکینگ بد میپردازیم.
فیلم مثلث غم داستان زوج مدلی را روایت میکند که به سفر دریایی لوکسی میروند اما وقتی اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد، سفرشان به کابوسی از بقا تبدیل میشود و روابط اجتماعی و طبقاتی آنها به چالش کشیده میشود.
سریال بسیار خوبی بود بی صبرانه منتظر فصل ۶ هستم
بله درسته. طرفدارای خاص خودش هم داره.
یک ذره فیلم هندی طوره
درسته سمانه جان؛ از نظر ما هم سریال خوبی نیست.