نکتۀ مهم قبل از خواندن نقد فیلم اسپارتاکوس: آنچه ما در نقد فیلم اسپارتاکوس برای شما نوشتیم، با استناد بر معتبرترین منابع اسطورهشناسی است. بدون شک محتوای این نقد را در هیچ سایت دیگری نخواهید خواند. برای شناخت اساطیر یونان مهمترین منبع مورد استفاده کتاب ایلیاد اثر هومر است. پس از خواندن این کتاب، برای آنکه نقدی کاملاً تخصصی و علمی برای شما بنویسیم کتابهای شناخت اساطیر یونان اثر گرین، اساطیر یونان اثر ژیران، اساطیر جهان اثر دانی، تمدن یونان و روم اثر دوکولانژ، نمایشنامه پرومته در بند اثر اشیل و انجیل متی را بازخوانی و با استفاده از آنها تمام روایتهای اصلی جنبههای اسطورهشناسی در فیلم اسپارتاکوس را بررسی کردیم.
تابهحال به لحظات دشواری که یک برده پشتسر گذاشته است فکر کردهاید؟ پذیرش شرایط سخت زندگی و بیعداتی در عصر بردهداری دشوار است، اما تصور کنید همان برده بهعنوان یک گلادیاتور فروخته شود! هیچکس آنقدر از جانش سیر نشده است که آن را کف دستش بگذارد و برای سرگرمی اشرافزادگان به میدان نبرد برود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما قرار است برای شما از جنبههای اسطورهشناسی و نماد و نشانههای اساطیر باستان در فلیم سینمایی اسپارتاکوس صحبت کنیم. قصد ما از نوشتن این مقاله آن بود که ببینید چگونه روح آزادیخواهی از جهان اسطورهای همراه ماست و باعث نجات بشر از ظلم و ظالم میشود. به شما قول میدهیم با خواندن مقالۀ نقد فیلم اسپارتاکوس Spartacus علاوهبر شناخت جنبههای اسطورهای این فیلم، بیشازپیش به اینکه خود شما یک ناجی برای زندگیتان هستید ایمان میآورید.
اسپارتاکوس بردهای آزادیخواه است که تحمل ستم ثروتمندان روم را ندارد. او بهعنوان یک گلادیاتور فروخته میشود اما در اولین مبارزهاش قیام علیه ستمگران را شروع میکند و تمام بردهها با او همراه میشوند. در این میان، ارتش روم برای جلوگیری از فراگیری این قیام به آنها حمله میکنند و اسپارتاکوس به همراه یارانش کشته میشوند.
جوایز و نامزدیهای فیلم تماشایی اسپارتاکوس
ـ برندۀ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای پیتر یوستینف در سال 1961
ـ برندۀ جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه برای الکساندر گلیتزن، اریک اوربام، راسل ای. گوسمن و جولیا هرن در سال 1961
ـ برندۀ جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری برای راسل متی در سال 1961
ـ برندۀ جایزه اسکار بهترین طراحی لباس برای آرلینگتن ولس و بیل توماس در سال 1961
ـ برندۀ گلدن گلوب برای بهترین فیلم درام در سال 1960
ـ نامزد اسکار بهترین تدوین برای رابرت لارنس در سال 1961
ـ نامزد اسکار بهترین موسیقی فیلم برای الکس نورث در سال 1961
ـ نامزد بهترین فیلم در جوایز آکادمی فیلم بریتانیا در سال 1961
ـ نامزد گلدن گلدن بهترین بازیگر مرد فیلم درام برای لارنس الیویه در سال 1960
ـ نامزد گلدن گلدن بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای وودی استرود در سال 1960
ـ نامزد گلدن گلدن بهترین کارگردانی برای استنلی کوبریک در سال 1960
ـ نامزد گلدن گلدن بهترین موسیقی برای الکس نورث در سال 1960
اسپارتاکوس در حال دادخواهی
از پرومته تا مسیح؛ اسپارتاکوس منجی رهاییبخش
همۀ ما از دوران باستان تا به امروز شاهد ظلم و ستمهای بسیاری از سوی حاکمان و قدرتمندان به مردم بودهایم و میدانیم که انقلابهای بزرگ، به دست مردمان ستمدیده و تهیدست شکل گرفته است. پس از بررسی فیلم اسپارتاکوس، ما با مردی همراه میشویم که از آغاز روزهای نوجوانیاش مورد ظلم و ستم ثروتمندان قرار میگیرد. بااینحال روح بلند و آرمانهایی که دارد اجازه نمیدهد در برابر ظالمان سر فرود بیاورد.
اسپارتاکوس، اسطورهای است که بدونشک پرومتئوس را بهیاد ما میاندازد؛ ایزدی که برای نجات آدمها عذاب وحشتناکی را تحمل کرد. اگر قرنها از روایت پرومته فاصله بگیریم و به عصر مسیحیت نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که مسیح نیز تجلی رهایی انسان از ظلم و بیعداتی در جهان است. در ادامۀ این نقد به شرح روایت این سه منجی یعنی پرومته، اسپارتاکوس و مسیح در نقد و بررسی فیلم اسپارتاکوس میپردازیم.
اسپارتاکوسِ بهبندکشیدهشده در کوه
پرومتئوس؛ اولین ناجی بشر برای آزادی
میتوانیم با شهامت بگوییم که محبوبترین شخصیت در میان ایزدان یونان باستان «پرومتئوس» است! ماجرا از آنجا آغاز میشود که خدایان علیه تایتانها قیام میکنند. جنگی که در آن تایتانها شکست میخورند و به تارتاروس تبعید میشوند؛ اما نه همۀ آنها. در میان تمام تایتانها، پرومتئوس و اپیمتئوس دو برادری هستند که از خشم زئوس، خدای خدایان، در امان میمانند. نکتۀ جالب اینجاست که پرومتئوس نهتنها به تارتاروس تبعید نمیشود، بلکه بهعنوان مشاور و همراه قابلاعتماد زئوس در کنار خدای خدایان در المپ میماند.
اعتماد زئوس به پرومته به این دلیل است که پرومته ایزد پیشآگاه است، یعنی او از عاقبت هرکاری اطلاع کامل دارد. او که میدانست در نهایت در این نبرد خدایان بر تایتانها پیروز میشوند، جانب زئوس را گرفت و به او کمک کرد حاکم المپ شود. پس از مدتی مسئولیت جدیدی به پرومته سپرده میشود و آن هم خلق انسان بود. پرومتئوس انسان را خلق کرد و مخلوقش را با جان و دل دوست داشت. او که تحمل نداشت ببیند انسان از نعمت آتش محروم شده است، علیرغم دستور زئوس آتش را از المپ میرباید و برای انسان به ارمغان میآورد. پرومتئوس این کار را در حالی انجام میدهد که میداند چه عقوبت دردناکی را باید تحمل کند.
زئوس، پرومته را که بر علیه بیعدالتی قیام کرده است بر بلندی کوه قفقاز به زنجیر میکشد و هر روز صبح عقابی جگر او را بیرون میآورد و دوباره روز بعد این شکنجه ادامه پیدا میکند! با تحلیل فیلم spartacus، بدونشک صحنهای را بهیاد میآورید که بازیگر اسپارتاکوس بهخاطر کمک به بردهای آسیبدیده بر بلندای کوه به میخ کشیده میشود. این زیبایی تجلی یک اسطوره از دوره باستان در فیلم سینمایی اسپارتاکوس است و بهدرستی میتوانید ارتباط اسطوره و سینما را در این صحنه درک کنید.
یاران بهصلیبکشیدهشده اسپارتاکوس
نقد فیلم اسپارتاکوس؛ مسیح باز خواهد گشت
پیش از هر چیز باید اندکی دربارۀ روایت مصلوب شدن مسیح بدانیم. مسیحیان همواره بر این باور باورند که مسیح آمده است تا با خون خود تمام گناهان انسانهای پیش از خود را بشوید و ناجی انسانهای پس از خود باشد! اگر تابهحال نقاشی به صلیب کشیده شدن مسیح را دیده باشید، حتماً متوجه شدهاید که او را بر بلندای تپۀ جولجوتا و دقیقاً در جایی که جسد نخستین انسان دفن شده است به صلیب کشیدهاند. مسیحیان معتقدند خون مسیح بر جمجمۀ آدم میریزد و نسل بشر را از هر گناهی پاک میکند.
حالا در بررسی فیلم spsrtacus به صحنۀ در بند شدن اسپارتاکوس توجه کنید؛ وی پس از نبردهای دشوار در نهایت به صلیب کشیده میشود، اما او زاده شده است تا مانند پیامبری با دین الهی پیام انسانیت، برابری و آزادی را در جهان گسترش دهد و مردمان را از ظلم رهاند.
خشونت و تقدس؛ قربانی شدن برای آزادی
در میان تمام ادیان و آیین و مناسک باستان در سراسر جهان، قربانی کردن از مهمترین ارکانی است که باید به اجرا دربیاید. اگر به نفس عمل قربانی شدن توجه کنید، متوجه خواهید شد که این کار نهتنها برای آرامش یک گروه، یک شخص و نیایش یک ایزد است، بلکه قربانی کردن در حقیقت امری است تماماً اجتماعی که به فروکش کردن خشم و زشتی و شر در جامعه میانجامد.
فرایند قربانی کردن از آیین باستان که قربانی شدن ایفیژینیا برای آرتمیس است بروز کاملی دارد تا به امروز که خود را در قالب اعدام کردن به ما نشان میدهد. با تحلیل فیلم اسپارتاکوس حالا شما متوجه شدهاید که مسیح و اسپارتاکوس هردو قربانی سعادت آدمی شدند!
نخستین نبرد اسپارتاکوس بهعنوان گلادیاتور
نقد فیلم اسپارتاکوس؛ خدایان در قامت گلادیاتورها
گلادیاتورها همواره از محبوبیت و احترام در میان مردم عام جامعه برخوردار بودند. اگرچه ثروتمندان روم با ساختن بنای بسیار زیبا و شگفتانگیز کولیسئوم برای نمایشهای سرگرمکنندهای که داشتند هیچ ارزشی برای جان گلادیاتورها قائل نبودند، اما مردم گلادیاتورها را دوست داشتند.
مردم عام جامعۀ روم باستان حضور خدایان در میدان نبرد گلادیاتورها را باور داشتند و معتقد بودند که خدایان نیز در این مبارزه دخیل هستند. این باور را میتوان با خواندن یادداشتی بر فیلم اسپارتاکوس که ما برای شما تهیه کردهایم دریابید. برای اثبات این حرف کافی است به ابزاری که گلادیاتورها در مبارزه از آن استفاده میکردند توجه کنید. ما در ادامه به خدایانی که حضورشان در میدان نبرد نمایان است اشاره خواهیم کرد تا شما نیز بیشتر با این نماد و نشانهها آشنا شوید.
لژیونرهای روم آماده برای حمله به سپاه اسپارتاکوس
پوسایدون و آرس؛ زئوس یا ژوپیتر
پوسایدون خدای دریاها بود. او که همواره در نبردهای یونانیان نقش درخشانی داشت، از یونان به روم رفت و در آنجا نیز موردتوجه قرار گرفت. بارزترین نمادی که میتوان به پوسایدون نسبت داد، داشتن نیزۀ سهشعبه است. اگر به اولین نبرد اسپارتاکوس با درابا توجه کنید، متوجه میشوید که درابا با نیزۀ سهشعبه و تور ماهیگیری در برابر اسپارتاکوس حاضر میشود و با او به مبارزه میپردازد که نشانی از ایمان او به پوسایدون، خدای دریاها، بهعنوان حامی خود دارد.
پس از پوسایدون در نقد فیلم اسپارتاکوس باید به آرس، خدای نبردهای بیخرد و بیمنطق، اشاره کنیم. خدایی که تقریباً در تمامی نبردها حاضر است و خواستهای جز کشتار و خونریزی ندارد. با این تفاسیر کاملاً روشن و قابلپذیرش است که در تمامی نبردهای گلادیاتوری، آرس اولین خدایی باشد که در میدان حاضر میشود و از این مبارزه لذت میبرد! مبارزهای که تنها برای سرگرمی و بدون هیچ منطقی تا سر حد مرگ یکی از گلادیاتورها ادامه پیدا میکند.
در روایتها میخوانیم که تخت آرس در المپ با پوست تن جنگجویان محبوبش پوشیده شده است و شاید برای همین باشد که در عین توجه و ترسی که مردم از آرس دارند، او کمتر از دیگر خدایان موردپرستش قرار میگیرد.
باید به شما بگوییم که ما در این مقاله از خلاصۀ سریال اسپارتاکوس صحبتی نمیکنیم و قرار است به اساطیر موجود در روایت فیلم اسپارتاکوس بپردازیم. پس از پوسایدن و آرس، خدای خدایان، زئوس نیرومند که بارها و بارها در مقالات دیگر از جمله نقد فیلم الکساندر و نقد فیلم خشم تایتانها دربارۀ او بسیار صحبت کردهایم نقش مهمی دارد و در فیلم سینمایی اسپارتاکوس نیز حاضر است.
اگر کمی با زکاوت و زیرکی به بررسی فیلم Spartacus بپردازید و نمادهای اساطیریاش را پیدا کنید، خواهید دید که نمایندگان ارتش لژیونرهای روم از مجلس سنا فرمان میگیرند. فرماندگان ارتش در صورتی اجازۀ حرکت دادن سپاه خود را دارند که نشانۀ معتبری از تأیید مجلس سنا به همراه داشته باشند.
این نشانه همان چوبدستی زرینی است که به فرماندۀ ارتش سپرده میشود. نکتۀ قابلتوجه این است که بر سر این چوبدستی تندیس کوچکی از یک عقاب با بالهای گشوده قرار دارد. عقاب یکی از آواتار و صورتهایی است که زئوس میتواند برای تغییر چهرۀ خود از آن استفاده کند. پس در نقد فیلم اسپارتاکوس میتوانیم بگوییم که زئوس همواره حامی سنا و ارتش لژونیرهایی است که برای روم به حرکت درمیآیند.
سران سپاه روم پس از پیروزی بر سپاه اسپارتاکوس
درخشندگی خورشید آپولو بر زره لژیونرها
یکی از مهمترین کارهایی که شما بهعنوان علاقهمندان به شناخت فیلمهای اساطیری باید انجام دهید این است که به تمام نقش و نشانههای موجود در فیلم دقت کنید. برای مثال یکی دیگر از نشانههایی که به ما خبر از حضور خدایان میدهد، نقش خورشید بر زرۀ لژونرهای روم است.
آپولو خدای خورشید و حامی مردمانی است که قصد دفاع از سرزمین خود را دارند و از ظلم گریزانند. برای مثال، روشن است در جنگ تروی، آپولو حامی ترواییان است و اوست که آشیل، بزرگترین قهرمان یونان باستان، را بهکام مرگ میکشاند. اگر بیشتر مایل به شناخت این خدا هستید میتوانید نقد فیلم تروی را بخوانید و با سایر نشانههای اساطیری آشنا شوید.
تندیس و نشانههای فرهنگ و اعتقادات مردم
در میان تمام مردم جهان با قومیت و ملیتهای متفاوت، بدونشک فرهنگ و اعتقادات از ارکان اصلی جامعه هستند. این دو اصل بهطور کاملاً محسوسی در میان آنها نمودار میشود و در لحظۀ مناسب بروز پیدا میکند. با معرفی فیلم اسپارتاکوس، میتوان این نشانههای فرهنگی را معرفینامهای از بخش اجتماعی یک شخصیت دانست.
برای مثال، در میان بازیگران اسپارتاکوس رهبر اصلی مجلس سنا را بهخاطر بیاورید؛ او درعینحال که به خدایان و خشم آنها باور داشت و در خانهاش تندیس خدایان دیده میشد، اما ازدواج را امری محدودکننده میدانست و از آن دوری میکرد. درحالی که مردمان یونان و روم باستان ازدواج را امری مهم و واجب میدانستند. از سایر نشانههای اعتقادی و فرهنگی در فیلم سینمایی اسپارتاکوس میتوان به دختران ونوس، گرگ کاپیتول و معبد اشاره کرد که در ادامه به شما خواهیم گفت چه نقش مهمی در فرهنگ جوامع دارند.
همسر اسپارتاکوس در بند فرماندۀ لژیونرهای روم
دختران ونوس در خدمت اشراف
ونوس یا آفرودیت، الهۀ عشق، زیبایی، شهوت و تمایلهای جنسی است. اگر بهخوبی به تمام نکات و صحنههای فیلم سینمایی اسپارتاکوس دقت کرده باشید، میفهمید که چرا زنان برده، زیبا و دلبربا بودند. شکی در این امر نیست که نجیبزادگان روم از همخوابگی با دختران زیبا که خدمتکاران کاخ آنها بودند بیمی نداشتند؛ ازاینرو همواره زیباترین دختران را برای خدمت انتخاب میکردند.
اعتقادت آنها بر این بود که این دختران زیبا فرزندان آفرودیت هستند و میتوانند لذت و رهایی را برایشان به ارمغان بیاورند و اینگونه این ایزدبانو را با خود همراه میساختند. بازیگر زن اسپارتاکوس، جین سیمونز در نقش وارنیا، نشانۀ روشنی برای این گفته است.
سناتورهای فیلم اسپارتاکوس در مجلس سنا
گرگ کاپیتول در رأس مجلس سنا
شاید شما ماجرای گرگ کاپیتول و بنیانگذاران روم را شنیده باشید! گرگی که دو پسر خردسال را شیر داد و مراقبشان بود تا بزرگ شوند و روزی سرتاسر روم را تحتفرمان خود درآورند. پس میتوانیم بگوییم که گرگ کاپیتول بهترین نشانهای است که به ما خبر از رومی بودن آن فیلم و شخصیتهایش میدهد.
از شما میخواهیم که پیش از خواندن ادامۀ نقد فیلم اسپارتاکوس، به صحنههایی که در مجلس سنا نمایش داده میشود رجوع کنید. شما بهراحتی تندیس گرگ کاپیتول را در مجلس خواهید دید؛ نمادی که جهان حاضران در سرزمین روم باستان را معرفی میکند. بااینحال برای بیشتر دانستن دربارۀ گرگ کاپیتول، شما را به خواندن نقد فیلم گلادیاتور دعوت میکنیم.
تاجر گلادیاتورها در مدرسه گلادیاتوری
تندیس و محراب در ورودی عمارتها
بیایید باهم همانند یک نشانهشناس به فیلم سینمایی اسپارتاکوس نگاه کنیم. به نخستین تصویری که در آغاز فیلم نشان داده میشود توجه کنید. سردیس و تندیسها، دستانی در حالتهای متفاوت، مار، جام شراب و … که همهوهمه شرحی از آن چیزی دارد که قرار است در فیلم سینمایی اسپارتاکوس شاهد آن باشیم.
سردیس و تندیسهایی که به ما ماندگاری اشخاص بزرگ و قیامکنندگان مشهور را یادآوری میکند. دستانی که یاری میجویند و یاری میرسانند و مار که نمادی از جاودانگی است و ما از آن در مقاله نقد فیلم سینمایی الکساندر صحبت کردهایم، در این فیلم نیز بهخوبی به نمایش درآمده است و مفاهیم بسیاری را به مخاطب انتقال میدهد.
پس از این نشانهها، به تمامی صحنههایی که یکی از اشراف وارد خانۀ خود یا فرد نجیبزاده دیگری میشود دقت کنید. در کنار در ورودی هر خانه عبادتگاه کوچکی بنا شده است تا با هر بار ورود، همگان شاکر خدایانی باشند که حامی آن خانه هستند. نکتۀ خیلی مهمی که ما در نقد فیلم اسپارتاکوس به شما میگوییم این است که رومیان معتقد بودند اجدادشان پس از مرگ جزو خدایان خانه میشدند و باید به اروح آنها همانند یک خدای قدرتمند احترام گذاشت و برایشان خیرات و نذورات برد تا حامی بازماندگان باشند.
با توجه به آنچه گفته شود، میتوانیم بگوییم که معبد کوچک درون خانه برای اجداد و مالکان سابق خانه بود و معبدی که بر بالای تپه دیده میشد مربوط به خدایان بود.
بشر همواره برای آزادی بهپا خواهد خواست
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما با شما دربارۀ نماد و نشانههای اسطورهای در نقد فیلم اسپارتاکوس صحبت کردیم. روشن است که در هر زمان و زمانهای امکان دارد مردم مورد ظلم و ستم حاکمان قرار بگیرند. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که به شما بگوییم از عصر باستان تا به امروز، همواره قیام علیه قدرتمندان و ظالمان بهوسیله مردمان آزادیخواه شکل گرفته است و منجی هر نسل در میان همان مردم در حال زندگی است.
هریک از ما میتواند یک ناجی و اسطورهای باشد که مردم کشورش را برای سردادن سرود آزادی همراه کند؛ درست همانند لحظهای که تمام یاران باقیمانده اسپارتاکوس فریاد زدند «منم اسپارتاکوس» و با شهامت نسل بعد خود را از زیر پرچم بردگی بیرون کشیدند. سعی ما بر این است که در همۀ مقالات نقد فیلم، از دیدگاهی تازه بر پایۀ علم و تخصص در حوزههای مختلف به نقد فیلمهای اسطورهای بپردازیم تا نکات مهمی را که در هیچ سایت دیگری پیدا نخواهید کرد در اختیار شما قرار دهیم.
فیلم جوکر: جنون مشترک به کارگردانی تاد فیلیپس دنبالهای است که مخاطبان و منتقدان انتظار بسیار بالایی از آن داشتند؛ اما آیا این دنباله همان تأثیرگذاری روانشناختی و اجتماعی فیلم اول را حفظ کرده است؟
«هیولا» شانزدهمین فیلم هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنی است که در جشنوارۀ فیلم کن نمایش داده شد و توانست جایزۀ بهترین فیلمنامه را از آن خود کند. کورئیدا با فیلم دزدان فروشگاه موفق به دریافت نخل طلای کن شده بود.
در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد انیمه جوجوتسو کایسن با ذکر نکات مثبت و منفیاش میپردازیم و لایههای مکتب پستمدرنیسم را در قسمتهای مختلف این انیمه بررسی میکنیم.
دیدگاهی ثبت نشده!!!